• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5257 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۶ تير

نوستالژي بازگشت!

فياض زاهد

14 جولاي سالگرد انقلاب فرانسه است. انقلابي كه منبع الهامات بسيار بزرگي پس از خود شد. انقلاب در نتيجه اختلافات ناشي از اصلاح نظام اقتصادي و سيستم مالياتي شكل گرفت. گروه‌هاي سه‌گانه طبقاتي كه در 300 سال گذشته موفق به برگزاري نشست ملي نشده بودند درباره چگونگي و تركيب و دستور كار تشكيل مجلس دچار اختلافات بنياديني شدند. از سويي مجلس بالادستي علاقه‌مند نبود در كنار ديگر طبقات در يك جا گرد ‌آيد، طبعا گروه‌هاي زيردستي تشكيل هرگونه نشست جداگانه‌اي را عملي بي‌حاصل مي‌دانستند. كليسا به عنوان مهم‌ترين نهاد حامي سلطنت در پانصد سال گذشته حامي اين ركن بود. سلطنت هم حامي منافع كليسا. تركيبي كه در كنار زمينداران و اشراف خداترس! ضلع سوم را شكل مي‌داد. هرچه بود؛ مردم فرانسه در اين دسته‌بندي‌ها جايي نداشتند. سلطنت نيز در انحطاط بود. عصر باشكوه لويي چهاردهم چون به لويي پانزدهم رسيد تضعيف شد و وقتي جوان بي‌تجربه‌اي چون لويي شانزدهم افسار قدرت را در دست گرفت مشكلات عميق‌تر شد.  همواره اين پرسش جدي از زمان دو توكويل و بعدها آلبرماله و ژول ايزاك و سپس انديشمندان ديگري چون برينگتون مور و كرين برينتون مطرح شد كه به راستي علت اصلي انقلاب فرانسه چه بود؟
آيا انقلاب براي اين صورت گرفت كه اوضاع اقتصادي هر روز به سمت بدترشدن پيش برود يا اتفاقا برعكس؛ انقلاب در نتيجه قدرت يافتن طبقه متوسط و تولد گروه جديدي كه به آنها نام بورژوا نهاده بودند، محقق شد.  بورژوا در لغت به معني شهرنشين است. 

مفهوم شهري در كنار اصطلاح تازه متولد شده همشهري داراي بار ايدئولوژيكي بود. چونان مفهوم رفيق در انقلاب اكتبر يا برادر در انقلاب ايران. 
وقتي از مفهوم همشهري سخن مي‌رانيم از پديده نويني سخن مي‌گوييم كه انقلاب فرانسه آن را به ما نماياند. اين طبقه يا گروه اجتماعي بيش از انقلاب شكل گرفته بود و انقلاب فرانسه تنها محل بروز سياسي و قدرت اجتماعي آنان بود. 
شايد فراتر از اين بحث، هنوز يكي از مهم‌ترين پرسش‌ها درباره انقلاب آن باشد كه آيا به راستي انقلاب زماني رخ داد كه اوضاع اقتصادي رو به وخامت نهاده بود؟ يا انقلاب براي اين امر از راه رسيد كه اوضاع اقتصادي فرانسه در حال بهبود بود؟
آلكسي دوتوكويل شرح منظم و قابل اتكايي از نظام اداري و مالي فرانسه به دست مي‌دهد. در اين گزارش ما با دوگانه اين برداشت‌ها مواجهيم. بسته به آن است كه از چه زاويه‌اي شرايط اقتصادي را تبيين كنيم. همواره به اين جمله كليشه‌اي ماري آنتوانت استناد مي‌شود كه او در بلواي گرسنگي مردم گفته است چرا از شيريني در نبود نان استفاده نمي‌شود! يا نقش او را در ولخرجي‌ها و بريزو بپاش‌ها آنقدر مهم مي‌دانند كه وي را يكي از اركان سقوط نظام سياسي مي‌دانند.  من همواره به اين گزاره‌ها در طول دوراني كه انقلاب فرانسه تدريس كرده‌ام با ترديد نگريسته‌ام. علتش هم روشن است. فرانسه اشرافي محصول دوران لويي چهاردهم و نظام اداري آن است. مهم‌ترين اركان اين شكوه و بزرگي در زمان او پديد آمد. نيمي از طلاي رايج اروپا در فرانسه ضرب مي‌شد. 
نيمي از اسكناس‌هاي رايج اروپا به فرانسه تعلق داشت. در سراسر اروپا، امريكا و آفريقا اين فرانسه و ارتش فرانسه بود كه پيشگام بود. مادام بواري و ديگر سوگولي‌ها در كنار شهرهاي ليون و مارسي و بوردو و اقامتگاه‌هايي چون لوور و تويلري و از همه آنها بالاتر ورساي، «پادشاه خورشيد» را با طولاني‌ترين زمان سلطنت در بين بوربون‌ها در موقعيتي منحصر به‌فرد قرار داده بود. اين شايد تنها تفرعن‌طلبي فرانسوي بود كه نمي‌خواست رجحان ماري آنتوانت دختر بزرگ‌ترين امپراتوريس اروپا يعني ماري ترز پادشاه اتريش و مجارستان را بپذيرد. وگرنه او در خانواده‌اي با نهايت شوكت بزرگ شده بود. از سويي كم‌رويي و خجلت و مشكلاتي كه در شخصيت لويي شانزدهم بود نيز نمي‌تواند تنها ملاك تحقق انقلاب باشد. دوست دارم از تعبير تدا اسكاچ پول بهره ببرم كه گويي انقلاب‌ها انجام نمي‌شوند، بلكه از راه مي‌رسند!
انقلاب فرانسه اولين نمونه از حكومت وحشت را به ما نشان مي‌دهد. امري كه گويا به ذات و مدلي براي همه انقلاب‌هاي توده‌اي بدل شده است. كرين برينتون از آن با نام مستي توده‌ها ياد كرده و اينكه در پس هر آرمان بلندي يك ماه عسل كوتاه باقي مي‌ماند. انقلاب‌ها كه مي‌خواهند يك‌شبه همه آسمان را به زمين آورند، به تعبير كارل ريمون پوپر گويا آن را به جهنمي عفن بدل مي‌كنند. 
انقلاب‌ها براي نفوذ بي‌اندازه دولت‌ها برپا مي‌شوند، اما دولت‌هاي پس از انقلاب از نفوذ افزون‌تري برخوردارند. انقلاب‌ها براي مداخله بيشتر احزاب و گروه‌ها و افراد در انتخابات شكل مي‌گيرند، اما عملا نتيجه معكوس مي‌شود.  انقلاب‌ها براي برخورد و رفع مزاحمت بروكراسي پوسيده رخ مي‌دهد اما معمولا بروكراسي افسارگسيخته‌تري را تحميل مي‌كنند. انقلاب‌ها براي نابودي نظام ارزشي - طاغوتي، اشرافي، فئودالي و بورژوازي در نقاط مختلف جهان شكل مي‌گيرند، اما در نهايت جامعه پس از انقلاب با ميل بيشتري آن ارزش‌ها را زنده كرده و بدان ميراث به شكلي نوستالژيك مي‌نگرند. از همه اينها مهم‌تر، وقتي جامعه‌اي پس از انقلابي خونين و جنگ‌هاي فراوان براي حفظ دستاورد نوينش خسته و نااميد و تنها مي‌شود، به گذشته بازمي‌نگرد. اين يكي از مهم‌ترين افسانه‌هايي است كه شكلي گهگاه واقعي به خود مي‌گيرد. نوستالژي زاييده نااميدي، شكست از حال، فقدان برنامه‌اي براي فردا، انزواي سياسي و اجتماعي و سركوب‌هاي بي‌امان است. طرفه آنكه جامعه‌اي كه براي تحقق بهترين‌ها عليه استبداد انقلاب كرده بود، با اين ترديد روبرو مي‌شود كه آيا كار درستي كرده؟ آيا انقلاب يگانه راه‌حل بود؟ آيا ارزش اين همه هزينه را داشت؟ و ده‌ها سوال ديگر. اينجاست كه نوستالژي در كنار حس ندامت و شكست ارزش‌هاي انقلاب و فرعي كردن آرمان‌هاي اصيل انقلابي و برجسته كردن شعارهاي بي‌محتوا، زمينه را براي بازگشت گذشته فراهم مي‌كند. انقلاب فرانسه در فرداي سقوط ناپلئون بنابارت، به چنين مهلكه‌اي افتاد.  سلسله بوربون‌ها كه از رونق افتاده بودند به صحنه بازگشتند. لويي هجدهم به سلطنت نشست. نكته جالب در اين ميان حمايت ارتجاع اروپا به رهبري انگلستان از وضعيت جديد بود. مردم فرانسه بايد تنبيه مي‌شدند، چون برخلاف روند اراده قدرت‌هاي محافظه‌كار و حاميان سلطنت و كليسا رفتار كرده بودند. شاه بوربون به قدرت بازگشت اما تنها يك دهه لازم بود تا مردم پي ببرند همه نوستالژي‌ها قابل اتكا نيستند. همان نيرويي كه انقلاب را شكل داده بود، مجددا بس از آزموني ناموفق سلطنت را برانداخت. اين رويداد نشان داد كه انقلاب‌ها با همه فرسودگي‌ها و دلزدگي‌ها تا چه اندازه از پتانسيل جذب توده‌اي و اراده مردم براي تغيير بنيادين بهره مي‌برند. نشان از آن واقعيت كه گويا نوستالژي‌هاي بازگشت تنها ايده و رويايي روح‌انگيز را نمايندگي مي‌كنند نه چيزي بيشتر. 
٭ پنجشنبه‌اي كه گذشت سالگرد انقلاب فرانسه بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون