• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۹ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5286 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲ شهريور

كسادي فلسفه در ايران

محسن آزموده

شايد به كار بستن قانون عرضه و تقاضاي بازار در همه حوزه‌ها، چندان درست و دقيق نباشد، اما مي‌توان با مسامحه گفت كه هر چيزي كه زياد و به وفور يافت شود، ارج و عزتش كم مي‌شود و از رونق مي‌افتد، از جمله فلسفه و آثار فلسفي و متخصصان فلسفه در جامعه امروز ايران. تا پيش از انقلاب، در معدود دانشگاه‌هاي موجود مثل دانشگاه تهران و دانشگاه تبريز و دانشگاه شهيد بهشتي (ملي آن زمان) و دانشسراي عالي فلسفه آموزش داده مي‌شد و معدودي در آن فارغ‌التحصيل مي‌شدند، اما اين تعداد، به نسبت نيازهاي جامعه‌اي كه سخت دستخوش تحول و دگرگوني بود و به ‌شدت در معرض انديشه‌ها و ايدئولوژي‌ها و افكار مختلف در عصر انقلاب‌ها، بسيار اندك بود. 
همچنين شمار آثار تاليفي و ترجمه شده در حوزه فلسفه غرب معدود و انگشت‌شمار بود. در نتيجه توان نظري و فلسفي عموم اهل فرهنگ اندك بود، از نويسندگان و شاعران و ادبا گرفته تا دانشگاهياني كه در حوزه‌هاي مختلف علوم انساني مثل جامعه‌شناسي و تاريخ و سياست و روانشناسي فعاليت مي‌كردند. در آن وضعيت اگر يك نفر به زبان پرطمطراق و دشوار رايج اهل فلسفه، اصطلاحات و اسامي را پشت سر هم رديف مي‌كرد و سخناني قلنبه سلنبه درباره عالم و آدم سر مي‌داد، بسيار قدر مي‌ديد و به عنوان فيلسوفي انديشمند و متفكري يكه و يگانه قدر مي‌ديد و بر صدر مي‌نشست.  اتفاقا در آن روزگار فلسفه‌هاي موسوم به قاره‌اي كه شباهت خانوادگي ظاهري اندكي هم با سنت‌هاي فكري باطني و رازورزانه ما دارند و در مقياس‌هاي كلان، مدعي حل كردن مشكلات جهان هستند، با اقبال وسيعي مواجه بودند و بسيار در پي آنكه با هگل و هايدگر و سارتر و ماركس، همه مسائل را حل كنند. طرفه آنكه از همين فيلسوفان هم آثار كمي به فارسي ترجمه شده بود و عمده ادعاها در سطح شفاهيات يا در پي ترجمه‌هاي مغشوش از آثار دسته چندم بود. 
بعد از انقلاب و به ويژه از ابتداي دهه 1370، با باز شدن نسبي فضا و وزيدن بادهاي فكري نو، وجدان انديشه ايراني كه از حوادث سياسي و اجتماعي رخ داده، سخت متاثر شده بود، رو به سوي فلسفه و ترجمه آثار فلسفي آورد. در طول ربع قرن، مترجمان آثار فلسفي چند برابر شدند، ضمن آنكه با رشد كمي دانشگاه‌ها، شمار دانش‌آموختگان و فارغ‌التحصيلان فلسفه هم افزايش چشمگيري پيدا كرد. طبيعي است كه در سال‌هاي نخست، بسياري از ترجمه‌ها نادقيق و نادرست يا نامفهوم و به زباني پيچيده و غيرقابل خواندن بود يا موضوع و محتواي آنها براساس مدهاي روشنفكري روز صورت مي‌گرفت، يك دوره همه از پست‌مدرن‌ها و پساساختارگراها ترجمه مي‌كردند، سپس روي به سوي مكتب فرانكفورت آوردند، بعد از آن فوكو و دلوز سكه بازار شدند، بعد از آن همه سراغ بديو و رانسير رفتند و... 
همزمان با آن، به علل و عوامل مختلفي خارج از حوصله اين مختصر، گرايش به جريان‌هاي مغفول‌تر فلسفه مثل فلسفه تحليلي و برخي زيرشاخه‌هاي آن مثل فلسفه علم و فلسفه دين و فلسفه اخلاق زياد شد و در طول ربع قرن، آثار فراواني در اين حوزه‌ها به فارسي ترجمه و تاليف شد. به موازات اين انتشارات، كلاس‌ها و سخنراني‌ها و گفتارها و درسگفتارهاي فلسفي نيز رونق گرفت و غير از دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالي دولتي و آزاد، موسساتي خصوصي هم به ارايه آموزش مباحث فلسفي و نظري پرداختند. 
در سال‌هاي اخير كه با گسترش فضاي مجازي و افزايش امكان ارايه مباحث فلسفي به صورت آنلاين، ديگر نياز به دفتر و دستك و مجوز هم رفع شده و علاقه‌مندان مي‌توانند انواع و اقسام درسگفتارهاي فلسفي با سطوح مختلف درباره موضوعات گوناگون را در فضاي مجازي پيدا كنند. هم هنگام، تعداد فارغ‌التحصيلان و دانش‌آموختگان فلسفه گسترش بي‌سابقه‌اي يافته و مدعيان متخصص فلاسفه و جريان‌ها و مكاتب و گرايش‌هاي فلسفي متفاوت، بسيار زياد شده‌اند. در اين انبوهه، تمييز ميان سره از ناسره ساده نيست. اما روشن است كه فلسفه و فلسفه‌ورزي، به‌رغم تورم و تكثر مذكور ديگر آن رونق سابق را ندارد و به خصوص در ميان جوانان با اقبال گذشته مواجه نيست. علت مهم ديگر كاهش استقبال فلسفه و فلسفه‌ورزي، اين است كه با وجود افزايش بي‌سابقه ترجمه‌ها و فارغ‌التحصيلان و متخصصان فلسفه، مشكلات و مصائب همچنان به جاي خود باقي است و بسياري از مسائل و معضلات پيشين حل نشده‌اند. 
روشن است كه اين تورم فلسفه و فلسفه‌ورزي در ايران، نامتناسب با ساير تحولات به وقوع پيوسته، يعني از سويي بسيار سياست‌زده و متاثر از تحولات سياست روز بوده و از سوي ديگر با شرايط عيني جامعه پيوند نداشته و بسيار انتزاعي و در برج عاج يا در فضايي آكواريومي (يعني دور از جامعه) رشد پيدا كرده، ضمن آنكه شيوه آموزش در سرخوردگي علاقه‌مندان نقش داشته. درنهايت بايد از به‌كار نگرفتن دانش‌آموختگان و متخصصان آن در نهادها و موسسات و جايگاه‌هاي مربوط سخن گفت. مجموعه اين عوامل سبب شده امروز فلسفه در قياس با سي، چهل سال پيش، ديگر آن جايگاه رفيع و دست نيافتني و همه‌ چيزدان سابق را نداشته باشد و متخصصان و كارشناسان و دانش‌آموختگان آن مثل قبل، مورد توجه همگان نباشند.  اما از اين واقعيت نبايد ناراحت و نااميد شد، چراكه اين وضعيت مي‌تواند زمينه‌ساز آن شود كه فلسفه و فلسفه‌ورزان وطني هم از برج عاج پيشين فرود آيند و مثل ساير شاخه‌هاي معرفت و رشته‌هاي دانشگاهي، فروتنانه به پژوهش‌هاي عميق و گسترده بپردازند و از توهم حل كردن مشكلات تمام بشريت و نسخه پيچيدن براي عالم و آدم دست بكشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون