خاطرات سفر و حضر ( 280 )
اسماعيل كهرم
متاسفانه از سال دوم دانشگاه تا هشت سال من سيگار ميكشيدم و از آن شديدا متاسف بودم. من فكر ميكنم هر كس سيگار ميكشد در آرزوي ترك آن است. من هم چند بار براي حتي يكسال ترك كردم ولي پس از مدتي مجددا آن را از سر گرفتم. در دانشگاه پهلوي چون سيگار ارزان بود (20 ريال) تقريبا همه دانشجويان و حتي استادان سيگاري بودند. بالاخره يك روز وقتي كه در سوييس تعطيلاتم را ميگذراندم تصميم خود را گرفتم و ديگر سيگار نكشيدم تا امروز. اكنون چهل و سه سال شده. مگر با مصرف سيگار تا امروز ميتوانستم زنده باشم؟ يك شب كه در منزل يكي از دوستان ماندم، در انگلستان در منزل او بيتوته كردم صبح روز بعد رفيقم سراغم آمد و تعريف كرد كه وقتي از خواب بيدار شدم بلافاصله دستم زير بالش رفت و سيگار را بيرون آوردم. وقتي كه از سوييس بازگشتم هيچ كدام از رفقاي من باور نداشتند كه بنده سيگار را كنار گذاشتم. من فكر ميكنم كه اين بزرگترين تصميم من براي سلامتي خودم بود. در طول اين مدت طولاني، هر روز از اقدام خود خشنودتر بودم. به طور قطع اگر سيگار را ترك نكرده بودم سالها پيش با زندگي خداحافظي كرده بودم.
حقيقت آن است كه زندگي باارزشتر از آن است كه به خاطر يك اعتياد بسيار بيارزش آن را از دست بدهيم. يك برنامه، مرگ «ديهگو آرماندو مارادونا» را بررسي كرده و ميگويد بر اثر اعتياد بيستساله به كوكايين و الكل، در 60 سالگي جهان را ترك كرد؛ در حالي كه به گفته پزشكان او كه يك ورزشكار حرفهاي و موفق بود، با تغيير روش زندگياش ميتوانست سالها از زندگي لذت ببرد و شاگردان زيادي را تحويل تيم ملي كشورش آرژانتين بدهد. ولي افسوس.