• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5310 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۳۱ شهريور

محمدصادق جوادي‌حصار در گفت‌وگو با «اعتماد» از زير پوست تحولات اخير مي‌گويد

بازيابي سرمايه اجتماعي زنان

برخي تصور كردند با ساختار يكدست ديگر مانعي در مقابل ندارند

مهدي بيك‌اوغلي |   كسي فكرش را نمي‌كرد كه يك سال پس از تشكيل ساختار يكدست سياسي و تاخت و تاز طيف‌هاي راديكال اصولگرا در ساختار مديريتي كشور و سرمستي آنها از برداشتن تمام موانع سياسي پيش رو كه باعث شكل‌گيري گزاره‌هايي چون افزايش نظارت‌هاي گشت ارشاد، آزادسازي قيمت‌ها، ركوردزني تورم و... مردم وارد صحنه شوند و مطالبات خود را به شيوه اي جديد دنبال كنند. مواجهه با اين شرايط اما نيازمند عقلانيت و رويكردهاي كارشناسي است. واقع آن است كه يكي از مهم‌ترين ضرورت‌ها در هر جامعه‌اي تحليل درست رخدادها است. بنا به دلايل گوناگون جامعه ايراني در مسير تاريخي خود از يك چنين ضرورتي محروم مانده است. طي دهه‌هاي گذشته شايد به اندازه تعداد انگشتان يك دست، رسانه‌هايي را نتوان پيدا كرد كه لايه‌هاي دروني رخدادها و حوادث را كنكاش كرده و زير پوست تحولات را بكاوند و راهكارهاي عالمانه ارائه كنند. محمدصادق جوادي‌حصار معتقد است دليل واكنش‌هاي اخير پس از مرگ مهسا اميني ريشه در مظلوميت اين دختر جوان ايراني دارد. اين فعال سياسي همچنين يادآور شد: تلاش براي تشكيل ساختار يكدست سياسي و حذف غيراصولي رقبا باعث شده تا مردم كنشگري در عرصه‌هاي غيررسمي را براي دنبال كردن مطالبات خود انتخاب كنند. عرصه‌هايي كه در ادامه رخدادهاي تازه‌اي را مي‌آفريند و تحولات جديدي شكل مي‌دهد.
   بعد از ماجراهاي اخير در عرصه عمومي كشور بسياري به دنبال رمزگشايي از زير پوست تحولات بعد از درگذشت مظلومانه مهسا اميني هستند. شما چه برداشتي از اين تحولات داريد؟
اولين برداشتي كه از اين اتفاق ناگوار مي‌توان داشت، آن است كه موضوع «اعتماد» بين دولت و طبقات مختلف اجتماعي به يك دو قطبي كامل بدل شده است. يعني از يك طرف مردم نمي‌خواهند گزاره‌هاي مطرح شده از سوي سيستم سياسي را باور كنند و از سوي ديگر نيز تصميم‌سازان و سياستگذاران هيچ انعطافي براي پذيرش حقايق عيان از خود نشان نمي‌دهند. يك دختري به دليل حجاب توسط گشت ارشاد بازداشت مي‌شود، 2 ساعت بعد اعلام مي‌شود، اين دختر جوان راهي بيمارستان شده و ناگهان دو روز بعد اعلام مي‌شود، فوت كرده است. به هر روش و فرمولي كه براي حل كردن اين معادله تلاش شود باز هم به جايي نمي‌رسيم. 
   از منظر رسانه‌اي در ساعات و روزهاي ابتدايي پس از حادثه آيا درست عمل شد؟ يعني اخبار اين رخداد به درستي منتقل شد؟
متوليان به جاي افزايش شفافيت باز هم از همان سناريوي قديمي استفاده كردند. يعني اعلام شد طرف سكته كرده، ناگهان افتاد زمين و فوت كرده و... حتي يك خبرگزاري قبل از ورود پزشكي قانوني، راي قطعي هم درباره علت فوت صادر كرد! اين رويكرد ساده‌سازي ماجراست و باعث افزايش التهاب و عصبانيت مردم مي‌شود. بعد هم به سرعت طرف را بردند و دفن كردند.

اين روش‌ها تداعي‌كننده تجربيات سال‌هاي گذشته است كه بر حجم ناباوري‌ها افزود. بنابراين مهم‌ترين خروجي رخداد، افزايش بي‌اعتمادي مردم نسبت به متوليان امور و دستگاه‌هاي نظارتي  است.
    شما از تجربيات قبلي صحبت كرديد؛ آيا تفاوتي ميان اين رخداد و رخدادهاي سال‌هاي قبل  مشاهده مي‌شود؟
آستانه تحمل مردم نسبت به قبل كمتر شده است. اگر در گذشته اتفاق تلخي مي‌افتاد و مثلا 10، 20 يا 50 مصدوم، مضروب و فوتي داشت، شايد باعث بروز اين حجم از مخالفت نمي‌شد. اين حجم گسترده از هماهنگي ميان اقشار مختلف با نحله‌هاي فكري مختلف در خصوص يك رخداد معنا‌دار است. از يك طرف اصلاح‌طلبان وارد ميدان شدند، بدون اينكه هيچ شرط و شروطي بگذارند. از سوي ديگر اصولگرايان معتدل موضوع را محكوم كردند. ضمن اينكه ملي و مذهبي‌ها، فعالان سياسي، ورزشكاران، هنرمندان، ادبا، احزاب و... همگي وارد ميدان شدند. اساسا شما نحله موثري از جامعه را نمي‌توانيد پيدا كنيد كه نسبت به موضوع بي‌اعتنايي كرده باشند. اين نوعي بازيابي سرمايه اجتماعي  زنان  است.
    دليل اين كنشگري گسترده اقشار مختلف  جامعه در خصوص اين حادثه چه بوده است؟
دليلش اين بود كه اين فاجعه مظلومانه رخ داد و جامعه ايراني نسبت به مقوله مظلوميت بسيار حساس است. حتي در عرصه انتخابات گفته مي‌شود فرد يا جرياني كه بتواند خود را در جايگاه مظلوم بنشاند، بيشتر توجه و راي مردم را جلب مي‌كند. دختري از شهرستان به مهماني آمده است؛ با گشت ارشاد مواجه مي‌شود و جانش را از دست مي‌دهد. اين روايت مظلومانه، باعث ايجاد يك تكانه  عمومي  شد.
    در ريشه‌يابي موضوع برخي تحليلگران معتقدند بخشي از ماجرا به شكل‌گيري انسداد سياسي سال‌هاي اخير باز مي‌گردد. از سال 98 به بعد مسير كنشگري سياسي براي بسياري از گروه‌ها، احزاب و اقشار بسته شد و يك طيف خاص قدرت را در عرصه‌هاي اجرايي، تقنيني و مديريتي به دست گرفت. اين طيف سياسي احساس كرد كه مي‌تواند هر تصميمي را اتخاذ كند. افزايش حضور گشت ارشاد در يك چنين عرصه‌اي شكل گرفت. اين تفاسير را درست  مي‌دانيد؟
متاسفانه توهم قدرت برآمده از ايجاد يك ساختار قدرت باعث شد تا برخي جريانات متوهم احساس كنند سكه قدرت به نام آنها ضرب شده و مي‌توانند از هر مانعي عبور كنند. غافل از اينكه اين ساختار يكدستي كه به صورت مصنوعي ايجاد شده بود، طرف مقابل و جامعه مدني را نيز به يك هماهنگي و هم‌افزايي يكدست رساند. يعني همه افراد و جرياناتي كه رانده شده بودند در مخالفت با اين ساختار يكدست همسو شدند. هرچند اين طيف‌هاي اصولگرا تصور مي‌كردند كه هيچ نيروي مخالفي در برابرشان نمانده، اما غافل بودند كه يك نيروي عظيم اجتماعي در حال بازيابي خود است و يك تكانه مي‌تواند اين نيرو را براي پيگيري مطالبات خود به حركت درآورد. الزاما اين تكانه اقتصادي، سياسي و... نخواهد بود، بلكه موضوعي كه بتواند احساسات عموم را جريحه‌دار كند اين هم‌آوايي را شكل مي‌دهد. اين اتفاق، اين روزها افتاده و مواجهه با آن نيازمند نهايت عقلانيت و شجاعت است.
    اين مواجهه منطقي و شجاعانه كه از آن صحبت مي‌كنيد، شامل چه مواردي است؟ دولت و سيستم سياسي  چه  بايد  كند؟
عاقلانه و شجاعانه آن است كه هرچه سريع‌تر معذرت‌خواهي شود. فرد، افراد و جريانات متخلف در هر جايگاهي كه باشند، بايد مجازات شوند تا اين موج و اين اتحاد عمومي فروكش كند. اين تصور كه برخي مطرح مي‌كنند كه عقب‌نشيني از گشت ارشاد موجب پيشروي بيشتر جامعه مي‌شود، اشتباه است. 
   در رخدادهاي پس از مرگ مهسا اميني، اقشاري چون دانشگاهيان و جوانان نسل‌هاي جديد مثلا دهه نودي‌ها وارد صحنه شدند. اين فشار را چطور مي‌توان تحليل  كرد؟
 طي سال‌هاي اخير تلاش زيادي شد تا اقشار جوان و فرهيخته كشور را نسبت به اصلاح‌طلبان بدبين كنند. اين روند باعث شد تا نسل‌هاي جديد كشور سياست گريز شده و خود را از نزديك شدن به جريانات سياسي دور نگه دارند. اين روند عليه سيستم عمل كرد و باعث شكل‌گيري يك جريان ملي در كشور شد كه فارغ از جريانات سياسي به دنبال عدالت‌خواهي و ظلم‌ستيزي است. هرچند گفتمان آنها گفتمان اصلاح‌طلبي است اما خود را فراتر از جريانات سياسي تعريف مي‌كنند.
   در سال‌هاي ابتدايي انقلاب شعار «نان، كار، استقلال» مطرح بود اما اين روزها شعاري با عنوان «زن، زندگي و آزادي» شكل گرفته. اين تحول و تغيير چه معنا دارد؟
طرح اين شعار به معناي اثرگذاري بنيادين زنان در جامعه امروز است. امروز نيمي از جامعه ايران را زناني تشكيل داده‌اند كه نهضت سهم‌خواهي، آزادي‌خواهي و شخصيت برابر را طلب مي‌كنند و آن را اصل مي‌دانند. «زن و زندگي» با هم هماهنگي و ملاطفت دارند و «زنِ بدون آزادي»، زن زندگي نيست، زنِ زاينده، زن رويش‌دهنده، زن متولد‌كننده و زن آرمان‌خواه نيست. آزادي ركن پرورش و پويش و توانايي زنان است. اين به نظرم شعاري هوشمندانه است كه در ناخودآگاه جمعي ايرانيان رسوب كرده است.
    مانند تجربيات قبلي اين ‌بار هم صدا و سيما تلاش مي‌كند ريشه مطالبات را به خارج از مرزها منتقل كند. نظر  شما  چيست؟
معصوم در كلامي مي‌گويد: «حرف حق را از اهل باطل بپذير و حرف باطل را ولو از اهل حق نپذير. بلكه نقد‌كننده سخن باش.» نقد سخن يعني سخن خوب را از سخن بد بتوان تشخيص داد. معتقدم ايده خوب و مطالبه درست را بايد پذيرفت و مطالبه غيرمنطقي را بايد كنار گذاشت. اين مطالبات منطقي و در راستاي حقيقت زمان و فرهنگ ايراني است.
   پيشنهاد شما به تصميم‌سازان و سياستگذاران چيست؟
در يك عبارت، همه بايد تابع اراده ملت شوند. همه حاكمان از صدر تا ذيل نوكر مردمند. اراده مردم بايد در كشور ساري و جاري باشد. وقتي مطالبه‌اي وجه عمومي پيدا مي‌كند و پير و جوان و مرد و زن درباره آن سخن مي‌گويند، همه بايد در برابر آن تابع  باشند. اين را قانون اساسي كشور مي‌گويد. معني ندارد. تصميم‌سازان بايد صداي مردم را بشنوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون