• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5357 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱ آذر

تيم فوتبال و تيم سياست

عباس عبدي

يكي از نمايندگان مجلس پيشنهاد متين و هماهنگي را داده كه با ساير امور كشور نيز همخواني دارد. وي گفته است كه «جوانان مومن و انقلابي براي جايگزيني ورزشكاراني كه سرود ملي نمي‌خوانند، فراوان داريم. وزارت ورزش افرا د معتقد را جايگزين كند. بار‌ها از استان‌هاي مختلف به من زنگ زدند و گفتند جواناني داريم كه معتقد به نظامند و دوست دارند در تيم ملي بازي كنند.»
اگر نيك بنگريم، تقريبا در همه حوزه‌ها چنين قاعده‌اي رعايت مي‌شود. پس چرا برخي حوزه‌ها به ويژه ورزش و تا حدي هنر از اين قاعده مستثني هستند؟ و كساني در آن به بازي گرفته مي‌شوند كه با معيارهاي رسمي نه تنها انقلابي و مومن و متدين محسوب نمي‌شوند، بلكه برعكس مي‌توان گفت ويژگي‌هاي مخالف دارند. حتي افراد دوتابعيتي را هم براي اين كارها مي‌پذيرند، چه رسد به اينكه در جاي ديگري زندگي كنند. پس چرا در همه امور اين ملاك‌ها را به اشد وجه رعايت مي‌كنند، جز در ورزش و تا حدي هنر.
دو علت براي اين امر وجود دارد؛ اول اينكه از نظر ساختار رسمي، ورزشكاران و هنرمندان در نقش پيمانكار يا كارگر يك برنامه هستند. پول مي‌گيرند و كار مي‌كنند و در نهايت سود آن به جيب كارفرما كه حكومت باشد، مي‌رود. هميشه هم در عروسي و عزا به خدمت ساختار رسمي در مي‌آيند. درست مثل اينكه شما يك لوله‌كش كاربلد را دعوت به كار كنيد. در اين مورد نه به انقلابي بودن او كار داريد و نه به مومن و متدين بودنش و نبودنش. اگر بدانيد شب قبل نيز خمار بوده، كاري به آن نداريد. چرا؟ چون مي‌آيد و كار خودش را درست انجام مي‌دهد و دستمزدش را مي‌گيرد و مي‌رود. همه‌ چيز شفاف و روشن و قابل سنجش است. اگر يك مكانيك مومن و انقلابي براي تعمير خودروي نماينده مجلس بياورند و نتواند آن را تعمير كند نه تنها هيچ پولي به او نمي‌دهند كه ادعاي خسارت هم خواهند كرد. در حالي كه براي نمايندگي مجلس يا وزارت يا پست‌هاي مديريتي چنين وضوح و روشني وجود ندارد يا مي‌توان آن را لايه‌هايي پنهان و توجيه كرد، چون اين جايگاه‌ها به گونه‌اي تعريف نمي‌شود كه اين افراد ملتزم به انجام كار تعريف شده و وابسته به نتايج كارشان شوند، بلكه آنان موظف به انجام دستورات مافوق و نصب‌كننده خود هستند.
علت دوم نيز تفاوت در وضوح نتايج و به چالش كشيده شدن ادعاهاست، چون با آوردن چند نفر انقلابي و متدين به جاي ورزشكاران تيم ملي فوتبال، عوارض فاجعه‌بار آنكه شكست، پشت شكست و با گل‌هاي خورده فراوان است، آشكار خواهد شد. اصولا با چنان بازيكناني نمي‌توان رفت به جام جهاني. پس از ده دقيقه بازي كه چند تا گل مي‌خورند، تاب و توان خود را از دست مي‌دهند و وسط زمين ولو مي‌شوند. چنين تيمي موجب سرافكندگي ملي خواهد شد، به همين علت است كه در حوزه ورزش متفاوت عمل مي‌شود و افراد براساس صلاحيت و كارايي انتخاب مي‌شوند و هنگامي كه انتخاب بر اين اساس بود، ديگر به حوزه خصوصي او، تتو كردنش، رنگ و آرايش مويش و حتي افكارش كاري ندارند و براي او مربي‌هاي بزرگ با دستمزدها بالا هم مي‌آورند.
ولي اين كار يك مشكل اساسي دارد. اينكه رابطه ورزشكار با حكومت، رابطه كارگزار و كارفرما نيست كه هر وقت خواست او را اخراج يا حذف كند. ورزشكار و هنرمند ضمن اينكه پول مي‌گيرند و كار مي‌كنند در كنار آن محبوبيت نيز به دست مي‌آورند، و همين محبوبيت نيز وبال گردن كارفرما مي‌شود، زيرا اگر ميان تداوم حضور ورزشكار در ورزش رسمي و در خدمت كارفرما بودن با حفظ محبوبيت شكاف بيفتد، در بيشتر موارد محبوبيت را ترجيح مي‌دهند و از اين مرحله تناقض سياست‌هاي رسمي نمايان مي‌شود. ورزشكار و هنرمندي كه ديگر پيمانكار نيست، بلكه خودش تبديل به كارفرما مي‌شود.
همه اينها يك طرف، واقعيت بسيار بد اين است كه فاصله اين مجلس و دولت با مجلس و دولتي كه مي‌تواند در يك رقابت آزاد شكل بگيرد، به اندازه فاصله تيم ملي موجود با تيمي است كه از بازيكنان انقلابي، مومن و متدين شكل مي‌گيرد. تفاوت نتيجه اين دو تيم نيز به همان اندازه است، حتي بيشتر است. به اين علت كه براي انتخاب ورزشكار انقلابي و مومن، حداقل بايد قدري فوتبال بلد باشد، تا داخل تيم بيايد، در حالي كه در اين حوزه‌ها حتي احتياج به دانستن اين حداقل‌ها هم نيست.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون