• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5374 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۱ آذر

كم‌دقتي، فرصت‌سوزي و سراسيمگي را در سياست خارجي تكرار نكنيم

تنها فرصت پيش روي ايران

سيدعلي موجاني *

دنياي ما پيوسته در حال تغيير است اما هر ميزان سرعت نشر اخبارِ اين تغييرات شتاب گيرد و دامنه انتشار آن در كرانه انديشه عمق پيدا كند، قدرت محاسبه و تحليل درقياس با گذشته نقصان بيشتري نشان مي‌دهد. ريشه اين نابرابري ذهن كاوشگر در مواجهه با رويدادها به افول سطح دانايي و دانش از سلسله‌عوامل و پيشينه امور نيز بستگي دارد. تحليلگران عموما در پي حوادث و برآيند آنها برآمده و براي ارتباط و اتصال زنجيره تحولات يا خاستگاه موضوعات كمتر اهتمام و توجه نشان مي‌دهند. در حقيقت فقدان توجه به عناصر اصلي و اثرگذار هست كه آفت تحليل مي‌‌شود. كل مساله در اين نكته مستتر است كه اگرچه «حوادث تاريخ در سرزمين جغرافيا روي مي‌دهد و جغرافيا در سه ضلع طبيعي، انساني و سياسي زمينه‌ساز بروز تغييرات مي‌شود» اما به اين واقعيت كمتر توجه مي‌شود. اكنون بايد انديشيد چگونه تغييرات جغرافيايي در سه بستر فوق موجب دگرگوني وزن و اندازه ديگر علل و عوامل شده، ناخواسته آنان را در فضايي تازه و چيدماني متمايز وارد صحنه مي‌سازد. يك مثال؛ در اواخر قرن 19م قدرت و سرعت جابه‌جايي رشد چشمگيري يافت. ناوگان بحري، خطوط تلگراف و راه‌آهن سه ابزار اصلي شدند كه امكان جابه‌جايي سريع انسان، سوخت، كالا و انديشه را توامان فراهم آوردند. هر ميزان اين ابزارها در گستره وسيع جغرافياي طبيعي بيشتر به كار گرفته شد، دامنه تحول و جابه‌جايي در جغرافياي انساني و در امتداد آن دگرگوني در جغرافياي سياسي هم شتاب گرفت. بدين‌سان هويت‌هاي تازه معنا يافت و تاريخ متحول شد. «خط‌آهن ماوراي خزر» سرنوشت جنوب و شمال آسياي مركزي را دگرگون كرد و سبب شد مسير تجارت با هند و ايران جهت اروپايي پيدا كند. اقدامي كه بر سنت و هويت منطقه اثري شگرف نهاد. روسيه با انگلستان در شبه‌قاره و افغانستان هم‌مرز شد و همزمان قابليت جابه‌جايي سپاهيان خود طي مدت كوتاهي به عمق آسيا در پامير و تامين مايحتاج و تسليحات مورد نياز آنان را يافت. «تلگراف هند و اروپا» هم اثري مشابه بر جاي نهاد و مسائل عمده انديشه اروپايي در منتهي‌اليه دسترسي اين خطوط -يعني بومباي و بنگال- انتشار پيدا كرد. بي‌جهت نبود ناگاه جمال‌الدين اسدآبادي در آن انتهاي خط تلگراف توانست با رساله «حقيقت مذهب نيچري و بيان حال نيچريان» به انديشه آن سوي ديگر اين خط در پاريس و لندن پاسخ دهد و بدين‌سان باب گفت‌وگوي درازدامني را تا به امروز بگشايد. 

شرايط كنوني جهان تا حدي به آن دوران قرابت دارد. تغيير مسير انتقال داده و انرژي -يكي با خطوط كابلي زميني و فضايي و ديگري با خطوط نفت و گاز، جابه‌جايي انسان و كالا، با سرعتي محيرالعقول در قياس با يكصد سال پيش و سرانجام سرعت عمل رباتيك در فناوري‌هاي نظامي طي دهه‌ اخير كه در قالب يك جهش تكنولوژيك «كميت و كيفيت» و «سرعت و حجم» را متاثر ساخته، ما را به آستانه دگرگوني تازه و البته با اثراتي همه‌جانبه در آينده نزديك كشانده است. اكنون سال‌هاست فرآوري منابع انرژي با ماهيت‌هاي
 LNG، CNG، GTL يا تكنولوژي انتقال داده در مقياس غيرقابل توصيف مرزهايي تازه درمي‌نوردند و موجب دگرگوني مزيت‌هاي صاحبان فناوري و پذيرندگان آن در مناطق مختلف شده است. از اين‌رو بود كه اثرپذيري جغرافيا در سه بستر مورد اشاره -حتي جغرافياي طبيعي به‌دليل عوارض محيط‌زيستي- اجتناب‌ناپذير خواهد بود. 
بنابر اين مدخل مناسب است به واقعيات دنياي پيرامون ايران نگاهي تازه انداخته شود. واقعيت آن است همچنان‌كه تحولات اواخر قرن 19 و آغاز قرن 20 با سلسله‌بحران‌ها و نبردهاي مقطعي ميان كشورها پيش از جنگ جهاني اول خبر از رويدادي بزرگ مي‌داد، اكنون نيز شرايط به ‌نحوي آشكار آگاهي‌بخش تحولي ژرف بر پيكره همه اضلاع جغرافيايي دنياي ما شده است. تغيير در خطوط مواصلاتي و كريدورهاي منطقه‌اي كه با طرح‌هايي چون خط‌لوله انتقال گاز ترانس آناتولي (تاناپ)، مسير حمل‌ونقل بين‌المللي ترانس خزر (TITR) و كريدور مورد مناقشه زنگزور و‌... جلوه يافته به همان اندازه مهم است كه قرارداد 15 ساله انتقال گاز LNG قطر به آلمان اثرگذار خواهد شد. به موازات اين تحولات، قابل دسترس‌شدن ايستگاه‌هاي اينترنت ماهواره‌اي (استارلينك) نيز جهش مهم ديگري در شبكه انتقال ديتا را رقم زده و دامنه اتصال و ارتباط جهاني را با عبور از مرزهاي خارج از كنترلِ فضا شتاب غريبي بخشيده است، بنابراين آيا با يك نگاه ساده به نقشه جهان، نمي‌توان به اين نتيجه رسيد كه بروز همان تبعات حاصل از تحولات منتج به جنگ اول جهاني در مقياس و اشكالي تازه رُخ خواهد نمود؟ 
تاريخ آموخته است هر زمان رقابت‌هاي ژئوپليتيك بر كشاكش‌هاي منطقه‌اي اثر گذارد، موقعيت و مزاياي كشورها و هويت‌هاي سرزميني متحول خواهد شد. جلوه مهم اين رقابت ژئوپليتيك معاصر وقتي نمودار شد كه كرونا نفس اقتصاد كشورهاي توسعه‌يافته و در حال توسعه را پيوسته مي‌فشارد. هم‌اكنون سويه‌هاي تازه از اين بيماري ناشناس اقتصاد چين و آلمان و فرانسه را تهديد مي‌كند و دامنه نارضايتي و تجمعات كم‌سابقه هفته‌هاي اخير در چين نشان از تهديدي است كه ثبات سياسي و اجتماعي قدرت‌هاي بزرگ را به چالش گرفته است. اينجا فراموش نبايد كرد كرونا پس از يك روند پلكاني نسبتا منظم صدساله در روند جابه‌جايي و تبادلات انسان، كالا، انرژي و انديشه خلل وارد آورد. وقتي سفرها در كميتي بسيار متوقف شد، امكان تبادل و تماس ميان جوامع هم كاسته شد. زماني هم كه جابه‌جايي كالا به‌دليل الزامات بهداشتي با پروتكل‌هاي سخت‌گيرانه پرهزينه و زمانبر شد، تورم جهاني آغاز شد. اما هنگامي كه جابه‌جايي كالا و انسان مسير خود را با تاني طي مي‌كرد، تبادل داده‌ها شتاب گرفت. بسياري كه سياستِ محدوديت در تبادل آزاد اطلاعات را تجربه مي‌كردند ناگزير و ناچار براي ارايه خدمات به شهروندان، به توسعه زيرساخت و اتصال كم‌مانع روي آوردند. هر ميزان قرنطينه و محدوديت ادامه مي‌يافت ارتباط در سطح تبادل انديشه كمتر اما اتصال در بستر يك محيط جهاني زمينه‌هاي خلق ارزش‌ها و هنجارهاي يكسان را رقم زد. نكات ديگر و مصاديق متعدد ديگر را نيز مي‌توان برشمرد كه مكمل اين نگرش باشد اما اختصار در بيان نگارنده را محدود به ذكر همين چند نشانه كرده است. 
اين اتفاقات عميق كه بعضا ناملموس اما پُرتاثير بود همراه خود جنگي آورد كه اكنون در آستانه تولد يك‌سالگي آن هستيم. ابتدا براي برخي جنگ اوكراين يك رويداد منطقه‌اي به شمار رفت كه بر شالوده نزاع ديرين دو هويت روسي و اوكرايني بنا نهاده شده بود. اما وقتي دامنه بحران بالا گرفت و جنگ در زمان مورد انتظار روسيه پايان نيافت؛ به ‌ناگاه بسياري از كشورها دريافتند حتي اگر جامه خود را در اين نبرد نيالوده باشد اما تردامن عوارض آن شده‌اند. زماني كه هزينه‌هاي تورم‌زاي جنگ به خصوص در تامين خوراك گريبان جامعه جهاني را گرفت، واقعيتِ نهان اين رخداد در بستر رقابت ژئوپليتيك دو قدرت چين و امريكا جلوه تازه‌اي پيدا كرد. اكنون هفته‌ها است كه در پي افول توامان قدرت روسيه و اروپاي حامي اوكراين كه با عدم پيشروي يكي از دو سوي نبرد نمايان شده، جهان شاهد ايفاي نقش قدرت‌هاي اصلي آن كشاكشِ عرصه ژئوپليتيك جهاني ميان چين و امريكا شده است. نزاعي كه چشم‌انداز آن سبب شده سياستمداران و تحليگران خبر از شرايطي چون صلح مسلح، جنگ سرد و حتي رويارويي اتمي در برآوردهاي خود داشته باشند. بازنگري در تكاپوي آشكار دو قدرت چين و امريكا هنگام اجلاس G20 اندونزي كه با گفت‌وگوهاي مستقيم ميان آنان و مذاكرات حاشيه‌اي رقم خورد، آشكار ساخت معادلاتي تازه شكل گرفته كه ترجمه آن مي‌تواند در آينده زيست ما مهم و اي‌بسا براي چند دهه و چند نسل مانا باشد. از اين‌رو پاسخ به اين سوال مهم است كه اين آينده نزديك چگونه شكل مي‌گيرد؟ 
دور از تصور نيست كه دقت در همان گزاره «اتفاق وقايع تاريخ در سرزمين جغرافياي سه ضلعي طبيعي، سياسي و انساني» و مطالعه تغييرات پُرشتابي كه تنها در همين يكي، ‌دو سال اخير روي داده يا در حال وقوع است، مي‌تواند در ترسيم شرايط موثر باشد. آمارهاي اقتصادي آشكار مي‌سازد در پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم وقتي تحول در «كميت و كيفيت» و «سرعت و حجم» مبادله انسان، كالا، انرژي و انديشه شكل گرفت، چهره منطقه ما تغيير پيدا كرد. ايران كه نقطه اتصال بازارهاي آسياي مركزي تا هند و حتي شرق آفريقا بود، مزيت ترانزيت كالا را از دست داد. به‌ همان سطح كه خطوط ريلي پيرامون ايران مانند ماورا خزر و استانبول -بغداد- مدينه امكان جابه‌جايي‌هاي وسيع قواي نظامياني كه به منطقه وارد شده بودند را همراه با تسليحات و مايحتاج فراهم آورد، ايران بيش از قرون گذشته به تنگنا افتاد. آن زمان بود كه تقسيمات سياسي جديد شكل گرفت و جابه‌جايي‌هاي جمعيتي آغاز شد. ايران تجزيه نشد اما بخش‌هاي مهمي كه مجاري ارتباطات و مزيت‌هاي ژئوپليتيك آن را تضمين مي‌كرد، منتزع شدند. عراق عرب از عراق عجم جدا شد، اقليم خراسان چند پاره شد، كوهستان قفقاز شكاف برداشت و مرزهاي تازه ترسيم و در پهنه دريا قلمرو آبي ايران به دلايل متعدد تحديد شد. اين تغيير در تقسيمات جغرافياي سياسي و تركيب جميعت انساني -اعم از ايران مركزي يا سرزمين‌هاي جدا افتاده- زمينه دست‌اندازي به جغرافياي طبيعي را با تغيير جهت انهار يا تصرف زيستگاه‌ها و تغيير كاربري مراتع و دشت‌ها موجب شد. در بلندمدت عوارض اين حوادث طبيعت منطقه را دگرگون ساخت و عواقبِ جبران‌ناپذير و آثارش چون مساله آب از سطح يك پديده در جغرافياي طبيعي فراتر رفت و در روابط درون منطقه زمينه تنش در جغرافياي سياسي غرب آسيا را رقم زد. 
به‌ موازات اين حوادث؛ امواج انديشه با نگرش‌هاي متنوع از آزاديخواهي و ترقي، بلشويزم و خودمختاري، يكپارچگي و تجزيه، غرب‌گرايي و شرق‌باوري، كمونيسم و ليبرالسيم تا ... دامن‌گير مردم منطقه شد و بر شدت تنش‌ها و كشاكش‌هاي اجتماعي افزود، به‌طوري‌كه بحران هويت و اثرات پايدار حاصل از تغيير ماهيت قدرت جهاني -چه در فاصله دو جنگ عالمگير و چه به دنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي- گريبانگير همگان و حتي ايران شده است. بسيار روشن است نسل كنوني كه فرداي ايران را بايد بسازد، كمتر شناختي از گذشته و پيوستگي و تنيدگي با هويت منطقه‌اي دارد. سياست‌هاي آموزشي و تربيتي دهه‌هاي اخير سبب شده تاريخ را نخوانند، جغرافيا را نشناسند، زيست و هم‌وندي با پيوست‌ها هويتي‌-تمدني يا قومي-‌زباني را نياموزند. بدين‌ترتيب ما بدون درك مفهومِ «سرنوشت جمعي مشترك» به جهاني تازه با دامنه‌اي از دسترسي‌هاي فراوان متنوع و با سرعتي شگفت‌انگيز در تبادل و تماس در شرايطي وارد شده‌ايم كه توسعه نامتوازن در مجموعه كشورهاي منطقه، رقابت سازنده را به تقابل و ويرانگري متمايل كرده است. اين دوره سرنوشت‌ساز كه با تغيير در «كميت و كيفيت» و «سرعت و حجم» تبادل چهار عامل انسان، كالا، انرژي و انديشه شكل گرفت، به ما در اين منطقه مهم هشدار مي‌دهد كه كم‌دقتي در تجربه‌اندوزي از آنچه گذشت، اسباب بازآفريني تجاربي مشابه را در آينده منطقه پيراموني محتمل مي‌نمايد. برآيند بازي بزرگ جهاني بر بستر مولفه‌ها و شرايط پيش گفته چه تصويري را نمايان ساخته است؟
ترديد نيست منطقه و جهان در آستانه تغييرات گسترده‌اي است كه چهار عامل پيش‌گفته و اثرگذار «مسير آن را در جريان تكاپوي جهاني قدرت‌ها» تعيين خواهند كرد. بديهي است در اين‌گونه وضعيت به‌رغم فرصت‌هاي از دست داده و زيرساخت‌هاي سامان نيافته در دو بُعد تبادل انرژي و كالا -كه تنها بخشي ناشي از تحريم‌هاي ظالمانه بود- ايران مي‌تواند بنابر دو عامل تبادلات انساني و انديشه‌اي با محيط پيراموني به تعامل دست يابد. ايران كماكان از اين فرصت برخوردار است كه در اين عطف جديد ضمن حفظ قوه و قدرت خود در پيكربندي نظام منطقه‌اي فرصت‌هايي را براي دهه‌هاي آتي فراهم آورد و ظرفيت‌هاي كنوني خود را در ميان اين درياي توفان‌زده حفاظت كند. بنابر چنين انديشه و چشم‌اندازي فرض نخست آن است كه اگرچه فرجام جنگ اوكراين ديرهنگام نيست اما فرصت بازسازي قواي تحليل‌رفته دو سوي اصلي جنگ -روسيه و اروپا- دو روزنه‌ موقت را مقابل ما خواهد گشود تا ايران يك نوبت تازه بتواند با توجه به بُن‌مايه فرهنگي - هويتي خود در فضاي بينابيني ميان كنشگران جهاني ايفاي نقش نمايد. 
اين دو منطقه نخست آسياي مركزي و ديگر قفقاز خواهند بود. در حقيقت به ميزان يكساني روسيه و اروپا، پس از پايان جنگ اوكراين از توان اثرگذاري بر اين دو منطقه برخوردار نخواهند بود. دو قدرت اصلي -چين و امريكا- هم تمايلي ندارند شتابزده دامنه كشاكش‌ها و رقابت‌هاي خود را به قلمرويي بكشانند كه حضور در آن موجب همبستگي روسيه و اروپا خواهد شد. به‌ واقع جنگ اوكراين كوششي همه‌جانبه و توافقي نانوشته بر سر اجتناب از همكاري و همسان‌سازي ميان اروپا و روسيه بود. كافي است انديشيده شود چگونه هر چهار عامل اثرگذار انسان، كالا، انرژي و انديشه كه مي‌توانست با زيرساخت‌ها و سرمايه‌گذاري عظيم روسيه و اروپا طي سه دهه اخير براي همگرايي به‌كار‌ آيد، بدين سهولت و طي يك بازه كوتاه‌مدت يك‌ساله از ميان رفت. انفجار خط‌لوله نورد استريم، مگر معنايي غير از پايان سرمايه‌گذاري و همكاري طرفين در حوزه انرژي داشت؟ يا آيا تحريم و ضبط دارايي‌هاي روسيه عاقبتي جز افول سطح تجارت و تبادل كالا ميان طرفين دارد؟ و‌...
نگارنده آگاه است رقيبي ديگر نيز با احصاي شرايط و در‌نهايت قدرت مي‌كوشد با ابتكاراتي چون OTS كه اخيرا در سمرقند نخستين اجلاس خود را برگزار كرد، خود را نامزد ايفاي اين نقش نمايد اما فراموش نبايد كرد به همان ميزان كه او به كنشگران اصلي ظرفيت نشان مي‌دهد، از نگاه آنان خطرناك هم هست. رفتار سياسي اين رقيب و امتيازاتي كه در قفقاز از روسيه و در سوريه و تا حدي مديترانه از اروپا گرفت، به اضافه تجربه دولتداري‌اش، سال‌هاست اين آگاهي و توجه را داده كه اگر ميدان مانور و تاخت براي او فراهم شود، تبعاتش از شرايط فعلي براي همگان پُرهزينه‌تر است، لذا با اين نگرش گزينه ديگر ايران است. 
در نگاه اوليه كنشگران جهاني -اعم از روسيه و اروپا- يك مقطع تازه از ارتباط ميان ايران با منطقه آسياي مركزي كه بايد تا تعيين تكليف معادلات ديگر توازنش دستخوش بحران نگردد، كم‌هزينه‌تر از فعال شدن جايگزين‌ها و اجراي سناريوهاي ديگر است. آسياي مركزي و قفقاز با توجه به تحولات افغانستان در آستانه يك بي‌ثباتي و ناامني و اغتشاش گسترده قرار گرفته است. اين نكته‌اي نيست كه چهار جهت چين، روسيه، اروپا و امريكا نسبت به آن ناآگاه باشند. تضمين لازم آنان براي تصميم در گشودن چشم‌انداز روزنه اين منطقه به سوي همكاري با ايران، به تجربه دهه نخستين پس از فروپاشي شوروي باز مي‌گردد. كم‌دقتي، فرصت‌سوزي و سراسيمگي آزموده شده طي آن مقطع مويد آن بود كه ايران برخلاف گذشته مشترك و هويت نزديك از ظرفيت‌هاي لازم كمتر بهره برده است. حتي بعيد نيست بنابر همين نگرش، عضويت ايران در سازمان شانگهاي مقارن اوج بحران اوكراين - آن‌هم پس از يك دهه فعاليت ديپلماتيك- حاصل اين برآورد باشد.
آينده پيش ‌روي ما در منطقه‌اي به‌شدت بحراني و در دوراني كه كشاكش‌هاي كنشگران اصلي به نقطه سر به سر رسيده، در گرو تصميمي هوشيارانه و صد البته شجاعانه است. حضور منطقه‌اي ايران منوط به آن است تا تحولي بنيادين را در رويكردها و كاركردهاي خود درنظر گيرد. مسوولانه و محاسبه‌مند گام در اين عهد جديد روابط ميان ملت‌ها و دولت‌ها گذارد. ظرفيت‌هاي خود كه بسيار براي آنها هزينه شد را با سرمايه‌هاي اجتماعي بين نسلي پيوند زند و طي اين نگرش تازه با تيزبيني بكوشد تا بيگانگان ظرفيت و سرمايه ايران را نرُبايند. 
٭  مشاور سابق وزير خارجه، محقق و مولف


   ايران كماكان از اين فرصت برخوردار است كه در اين عطف جديد ضمن حفظ قوه و قدرت خود در پيكربندي نظام منطقه‌اي فرصت‌هايي را براي دهه‌هاي آتي فراهم آورد و ظرفيت‌هاي كنوني خود را در ميان اين درياي توفان‌زده حفاظت كند. بنابر چنين انديشه و چشم‌اندازي فرض نخست آن است كه اگرچه فرجام جنگ اوكراين ديرهنگام نيست اما فرصت بازسازي قواي تحليل رفته دو سوي اصلي جنگ -روسيه و اروپا- دو روزنه‌ موقت را مقابل ما خواهد گشود تا ايران يك نوبت تازه بتواند با توجه به بُن‌مايه فرهنگي- هويتي خود در فضاي بينابيني ميان كنشگران جهاني ايفاي نقش نمايد. 
   تغيير در خطوط مواصلاتي و كريدورهاي منطقه‌اي كه با طرح‌هايي چون خط‌لوله انتقال گاز ترانس آناتولي (تاناپ)، مسير حمل‌ونقل بين‌المللي ترانس خزر (TITR) و كريدور مورد مناقشه زنگزور و‌... جلوه يافته به همان اندازه مهم است كه قرارداد 15ساله انتقال گاز LNG قطر به آلمان اثرگذار خواهد شد. به موازات اين تحولات، قابل دسترس‌شدن ايستگاه‌هاي اينترنت ماهواره‌اي (استارلينك) نيز جهش مهم ديگري در شبكه انتقال ديتا را رقم زده و دامنه اتصال و ارتباط جهاني را با عبور از مرزهاي خارج از كنترلِ فضا شتاب غريبي بخشيده است، بنابراين آيا با يك نگاه ساده به نقشه جهان، نمي‌توان به اين نتيجه رسيد كه بروز همان تبعات حاصل از تحولات منتج به جنگ اول جهاني در مقياس و اشكالي تازه رُخ خواهد نمود؟ 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون