• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5378 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۶ آذر

حجاب مساله، مشكل يا بحران؟ (۲)

اگر موضوع يا مساله حجاب را در ذيل امر به معروف و نهي از منكر تعريف كنيم، چه خواهد شد؟ شرايط لازم براي امر به معروف و نهي از منكر، موضوع اين مقاله كوتاه نيست، اما اگر جواني را، فرض كنيد فرزند يا برادر و خواهر خودمان را نهي از منكر كرديم و پاسخ مناسب نشنيديم و نديديم؟ اگر اصرار كرديم و طرف روي دنده لجاجت افتاد و اصل دين و آيين را انكار كرد؟! يعني ما او را از بي‌توجهي يا مسامحه نسبت به انجام يك امر يا حكم شرعي، به سوي انكار ضروري دين كشانديم! به همين دليل در موضوع امر به معروف و نهي از منكر به موقعيت و مقتضى و تاثير توجه شده است. كاري نكنيم تا كسي كه نسبت به يكي از احكام ديني بي‌توجه، كاهل يا لاابالي است، به سمت انكار ضروري دين گرايش پيدا كند. به اين نمونه انديشه‌برانگيز توجه كنيد.:  عباد بن صهيب از امام صادق عليه‌السلام روايت كرده است:  «نگريستن به موي زنان تهامه، باديه‌نشينان، روستاييان مانعي ندارد، زيرا اگر آنان را نهي از منكر كنند، توجه نمي‌كنند!» (۱)  علامه مجلسي اين روايت را در كتاب «مرآه العقول في شرح أخبار آل الرسول»، مطرح، توثيق و شرح داده است. در تفاسير مختلف نيز در ذيل آيات مربوط به پوشش زنان، در سوره نور قرآن مجيد اين روايت نقل شده است. يكي از كتاب‌هاي ممتاز و ابتكاري، درباره شيوه حكومت پيامبر اسلام و اجراي احكام شريعت در زمان ايشان، كتاب «التراتيب الاداريه» است. محقق ارجمند مراكشي، محمد عبدالحي كتّاني (1382- ۱۳۰۲ قمري) اين كتاب را نوشته است. كتاب به نحو بسيار پسنديده‌اي در مراكش چاپ شده است. در اين كتاب كه جزييات مربوط به شيوه حكومت پيامبر اسلام و به اصطلاح نظام اداري حكومت او بررسي شده است، درباره امر حجاب يا پوشش زنان نكته‌اي وجود ندارد! مثلا پيامبر گشت ارشاد گذاشته باشد، اگر ديدند حجاب زني مناسب نيست، به او تذكر بدهند، يا او را به محلي ببرند و ارشاد كنند يا او را تازيانه بزنند! چرا ما در امر به معروف و نهي از منكر، به قول فرنگي‌ها، كاتوليك‌تر از پاپ و پيامبر‌تر از پيامبر شده‌ايم؟! گرهي را كه با دست و تسامح به آساني باز مي‌شود، به دندان كشيده‌ايم و مساله را تبديل به مشكل و بعدا تبديل به بحران كرده‌ايم؟ نكته بسيار جذاب كه در معارف ديني ما و نيز در فرهنگ ملي و ايراني و ادبيات ما درباره سلوك زنان و البته مردان وجود دارد، تاكيد بر پوشش نيست كه امري ظاهري است، توجه و تاكيد بر «شرم و حيا» است كه امري باطني است. در قرآن مجيد از تعبير «لباس التقوي» استفاده شده است، لباس تقوا به مثابه پوشش جان انسان است و نه پوشش تن او. امام محمد غزالي تفسير بسيار لطيفي درباره لباس التقوي مطرح كرده است. در احياء‌العلوم، «لباس التقوي» را به «شرم» تفسير كرده است. ديدم يكي از پژوهشگران، تقوا را شرم معني كرده است. سخن را از غزالي گرفته منتها، به سخن غزالي آسيب زده است، تقوا اعمّ از شرم است. اگر بنا بر همين توجه باطن و اقناع نسبت به احكام شريعت بود، ديگر اجبار در امر به معروف يا اجبار از ناحيه حكومت معني ندارد. حجاب اجباري يا نماز و روزه اجباري چه اعتبار و ارزشي مي‌تواند داشته باشد؟ مرحوم تنكابني در كتاب قصص‌العلماء از شيخ حسن روايت كرده است كه شيخ جعفر نامي، نيمه شبان يا وقت نماز عادت داشت، افراد خانواده و همسايه! را صدا مي‌زد تا براي نماز بيدار شوند، مي‌گويد: «به در خانه كه منزل من بود، مي‌‌آمد فرياد مي‌زد كه برخيز، من همان افتاده مي‌گفتم: ولاالضالين يا‌ الله‌اكبر! يعني من مشغول نمازم، پس او خاطر جمع مي‌شد، برمي‌گشت!» مگر نه اين است كه دين و احكام ديني، در واقع بال پرواز انسان به سوي كمال و مكارم است؟ كمال و مكارم و قصد قربت به خداوند متعال كه سرچشمه همه خوبي‌ها و زيبايي‌هاست، با اجبار و قهر و بدخويي كه فراهم نمي‌شود. در شهر اراك در مسجد آاكبر كه مرحوم آيت‌الله شيخ محمد امامي‌خوانساري مجتهد محبوب اراك نماز جماعت مي‌خواند، چه اتفاقي افتاده بود كه مسجد در هنگام نماز از حضور جوانان موج مي‌زد و اگر شما اندكي دير مي‌رسيديد، در صحن مسجد ديگر جايي براي اقامه نماز پيدا نمي‌كرديد. مرحوم حجت‌الاسلام بطحايي امام جماعت محله فقيرنشين كشتارگاه اراك، حافظ قرآن بود. در همان سال‌هاي نوجواني نسل ما، او كه تنومند، بلندقامت و قوي بود. چند نفر از نمازگزاران مسجد كه پيرمرد بودند و نمي‌توانستند، در زمستان‌هاي پربرف - آن زمستان‌هاي قديم!- برف پشت‌بام‌هاشان را پارو كنند... 

آقاي بطحايي با پاروي بزرگش به خانه آنها مي‌رفت و برف‌ها را پارو مي‌كرد. برف توي حياط خانه را جمع مي‌كرد و در همان حال آيات قرآني را زمزمه مي‌كرد. بديهي بود كه جوانان محله با شوق و رغبت به نماز مسجد ابوالفضل مي‌آمدند و نماز را مثل معشوقي در بر مي‌گرفتند! سلوك او تفسيري از اين روايت بود كه مردمان را بدون سخن، به سوي خداوند راهنمايي كنيد .
پي‌نوشت:
  الكافي ج۵ ص۵۲

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون