• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5418 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۳ بهمن

حقوق سربازي كفاف زندگي را نمي‌دهد

بامداد لاجوردي

زندگي و معيشت سربازها سخت است. نگهباني‌هاي نامنظم و چرخشي كار را سخت مي‌كند، سربازي، يك وظيفه 24 ساعته بود يعني از نظر فرماندهان سرباز 24 ساعت شبانه‌روز بايد در خدمت نظامي‌گري باشد و اگر فرمانده صلاح مي‌ديد، مي‌توانست براي چند ساعت سرباز را مرخص كند تا از پادگان خارج شود. پس اگر فرماندهي صلاح نمي‌دانست، مي‌توانست چنين اجازه‌اي ندهد. سرباز هم حق اعتراض نداشت.  گاهي اوقات فرماندهان به قصد اينكه پسرها را با شرايط نظامي‌گري و جنگي آشنا كنند، درست مثل يك سرباز در ميدان جنگ كه نمي‌تواند ميانه عمليات ميدان را رها كند، مرخصي‌ها را لغو مي‌كردند يا تا دير وقت پسرها را نگه مي‌داشتند، هرچند برخي فرماندهان با اين توجيهات سربازها را قانع كنند، اما به نظر پسرها اين لغو مرخصي‌ها و تا دير وقت نگه‌ داشتن‌ها، بيشتر لجبازي بود و نيت آموزشي پشت آن نبود؛ البته من از ذهن فرماندهان خبر ندارم اما چيزي كه دستگيرم شد، اين بود كه اين كارها در نهايت باعث مي‌شد خيلي از پسرها در ايام سربازي نتوانند شغلي حتي پاره وقت پيدا كنند.  يك مرتبه كه فشارهاي معيشتي من را به تنگ آورده بود، با فرماندهانم حرف زدم كه چه مشكلاتي گريبانم را گرفته. جوابي كه از او شنيدم، حيرت‌انگيز بود. در پاسخ به درد دل‌هاي من گفت كه قبول دارد وضعيت اقتصادي بد است و تورم بيداد مي‌كند، اما يك سرباز با حقوق سربازي مي‌تواند زندگي را بگذراند. اينقدر اين حرف طنزگونه را جدي مي‌گفت كه گفتم به جاي آنكه پيش خودم قضاوت كنم، بهتر است بپرسم كه اين را به شوخي و طعنه گفت يا به حرف باور دارد كه استدلال خودش را اين‌طور گفت كه سرباز دو دست لباس نظامي از نيروهاي مسلح مي‌گيرد و يك دست لباس هم براي داخل آسايشگاه دارد. صبحانه و ناهار و شام او هم كه با نظام است، پس هزينه‌اي ندارد و حقوق سربازي كفايت مي‌كند!  اينقدر از اين نحوه حساب و كتابش شوك‌زده شدم كه چند ثانيه‌اي سكوت كردم. متحير بودم كه چطور زندگي را اينقدر خلاصه و مفيد و درويشي مي‌بيند! هيچ اعتقادي نداشت كه پسري در آن سن و سال بايد پس‌انداز داشته باشد تا فردا سربازي به نقطه زير صفر سقوط نكند. وقتي سربازي من تمام شد، از نظر مالي زير صفر بودم. ارتباطات شغلي‌ام از دست رفته بود، مقروض بودم، خانه و لوازم منزل و خودرو نوسازي و تعمير اساسي نشده بود و پايان سربازي تازه اول راه بودم. اما فرمانده من خيال مي‌كرد حقوق سربازي كفايت مي‌كند تا يك زندگي را بچرخاند، ماشين را تعمير و خانه را به‌روز كني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون