• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5422 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۹ بهمن

در ستايش گپ‌هاي كوتاه با غريبه‌ها

توصيه مدرسه زندگي آلن دوباتن براي جدي گرفتن گفت‌وگوهاي كوتاه كه مي‌تواند جان كسي را نجات دهد

روناك حسيني 

وقت گذاشتن براي گفت‌وگوهاي كوتاه درباره موضوعات پيش پا افتاده با كساني كه نمي‌شناسيم و بعيد است كه دوباره ملاقات‌شان كنيم، از برخي جهات واقعا بي‌معني به نظر مي‌رسد. اين ديالوگ‌هاي كوتاه‏، در زندگي روزمره اتفاق مي‌افتد: شايد در كافه نشسته‌ايم و منتظريم قهوه‌مان آماده شود‏، يا وقتي بسته پستي‌مان را تحويل مي‌گيريم‏، همسايه‌اي را در راهرو ‌مي‌بينيم‏، يا در ايستگاه قطار منتظر باز شدن درها هستيم... اما با توجه به كارهاي زيادي كه بايد در طول روز انجام دهيم و ليست بلندبالاي دوستاني كه مدت‌ها است نديده‌ايم، چرا بايد به خود زحمت بدهيم و چند لحظه‌اي از روز را براي گپي كوتاه با يك غريبه متوقف كنيم؟ ما حتي ممكن است براي ساكت ماندن، دلايل بهتري داشته باشيم: دوست داريم آدم‌هاي عميقي باشيم و هيچ راهي وجود ندارد كه بتوانيم با يك غريبه در مدت زماني فشرده به جايي معنادار برسيم. ما از گپ‌هاي كوتاه اجتناب مي‌كنيم، زيرا پس ذهن‌مان به خود مي‌گوييم كه بايد به گفت‌وگوهاي طولاني و معنادار متعهد بمانيم. 
اما بياييد اين حرف‌ها را كنار بگذاريم. گپ‌هاي كوتاه با غريبه‌ها در مقايسه با دوستي‌هاي بلندمدت، مي‌تواند مثل هايكو در برابر رمان‌هاي هزار صفحه‌اي باشد. يك شعر كوتاه، مي‌تواند كارهايي انجام دهد كه ممكن است يك رمان هزار صفحه‌اي از پسش برنيايد. تصاويري هستند كه چنان در ذهن ما جا خوش مي‌كنند كه يك فيلم سه ساعته نمي‌تواند. 
گفت‌وگوهاي كوتاه مهمند، چون تعداد كمي از ما هستند كه روزانه به هيچ ميزاني غم و اندوه و نااميدي را تجربه نكنند. ما دلايل زيادي براي فرورفتن در خودمان داريم. شايد به قدر كافي خودمان را دوست نداريم، نسبت به قضاوت ديگران بدبينيم و وجدان‌مان براي اشتباهاتي كه مرتكب شده و نشده‌ايم، معذب است. هنگامي كه در وضعيت تب‌دار و شكننده‌اي گرفتاريم، يك تبادل كوتاه مهرباني، مي‌تواند تمام آن چيزي باشد كه براي شروع يك روز عميقا تاريك نياز داريم. حجم عظيمي از همدلي و هم‌دردي را مي‌توان در كوتاه‌ترين ديالوگ‌ها فشرده كرد. مثلا به پدر يا مادري كه در يك روز باراني، به سختي سعي مي‌كند زيپ كاپشن كودكش را ببندد، مي‌گوييم: «انگار اين زيپ‌ها رو اينجوري ساختن تا ما رو باهاش شكنجه كنن. نه؟» اين يعني سختي آن موقعيت را درك مي‌كنيم و خودمان آن يا چيزي شبيه به آن را تجربه كرده‌ايم. ممكن است در راه رسيدن به مقصد، چند كلمه‌اي از سر همدلي به راننده‌ تاكسي بگوييم كه بعد از سقوط از پله‌ها، به خانه سالمندان رفته است. گپ كوتاه ما، اين موقعيت‌هاي دشوار را تغيير نخواهد داد، اما انسانيتي كه تصوير مي‌كند، ممكن است راه تازه‌اي براي اميدواري باز كند. آرتور شوپنهاور، فيلسوف آلماني روزگاري گفت كه ما هرگز نمي‌توانيم به يقين بدانيم كه چه كساني در اطراف ما، ممكن است در فكر پايان دادن به زندگي خود باشند. 
ممكن است ما، در موقعيت‌هايي و بدون آنكه هيچ نشانه‌اي برايش وجود داشته باشد، آخرين چيز بين يك شخص و تصميم نااميدانه‌اش باشيم. 
عيبي كه اغلب روي گپ‌هاي كوتاه مي‌گذارند اين است كه ما فقط مي‌توانيم به دوستانه بودن با غريبه‌ها «تظاهر» كنيم. با اين حال، اين واقعيت مغفول مانده كه قلب ما چقدر مي‌تواند عميقا براي كساني كه چيزي از آنها نمي‌دانيم، بتپد. ما مي‌توانيم با مشكلاتي همدلي كنيم كه جزييات‌شان را هرگز نخواهيم فهميد. ما مي‌توانيم - اگر چندان عجيب به نظر نرسد - غريبه‌اي را دوست داشته باشيم. و حتي عجيب‌تر، فقط براي يك يا دو دقيقه. 
ما اغلب با ايده‌هاي بزرگ و ناكارآمد درباره معنا و چگونگي تغيير جهان، عقب مانده‌ايم. ما ابزار و ادوات بهبود اوضاع را در چنان مقياس بزرگي تصور مي‌كنيم كه از آنچه در مسير بازگشت از سر كار به خانه در اختيار ما است، غافل مي‌مانيم. ما درباره اهميت چيزها دچار سوء‌تفاهم هستيم. زندگي ما مجموع چيزهاي كوچكي است كه ممكن است زندگي‌مان به بود و نبودشان وابسته باشد. ما به يك سلاح بسيار قوي در برابر ناملايمات مجهزيم: قدرت يك سلام گرم و همدلانه.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون