سرزميني با دو نخستوزير
جعفر حسيني
از زماني كه مهدي بازرگان به عنوان نخستوزير موقت از سوي امام دستور به فعاليت گرفت، ايران صحنهاي عجيب را در ساختار سياسي و اداري خود تجربه كرد كه پيش از اين حتي يك روز هم سابقه چنين چيزي را نداشت؛ دو نخستوزير كه هر كدام از قانون صحبت ميكردند و خود را برحق و پيروز ميدانستند؛ اگرچه هم بختيار و هم شاه با ديدن وضعيت خيابانها، بيعت همافرها با امام، تيترهاي روزنامهها، مسلح شدن مردم و فعاليت بازرگان به عنوان نخستوزير، آگاه بودند كه ديگر بازي به انتهاي خود رسيده است؛ اگرچه شاه عادت داشت همواره منتظر مساعدت غربيها بماند اما اينبار ديگر همهچيز تمام شده بود.
در اين شرايط، در روز نوزدهم بهمن 1357، بختيار به عنوان نخستوزير، به بازرگان به عنوان نخستوزير در واكنشي مطبوعاتي پيام ميدهد كه حاضر به گفتوگو است اما با امام مقابله خواهد كرد، هر چند به گفته ابوالفضل بازرگان هيچگونه ديداري بين اين دو نخستوزير صورت نگرفت. بزرگي تضادهاي سياسي داخل كشور از 16 الي 22 بهمن آنقدر زياد است كه نميتوان تصور و تحليل دقيقي از آن داشت و نكته جالب اينجاست كه در اين وضعيت و با وجود دو دولت موازي در داخل كشور، كارمندان و كارگران حتي به صورت نيمه وقت كماكان مشغول كار خود بوده و چرخ كشور با دو دولت نيز ميچرخيد هر چند دولت بازرگان هنوز وزير كافي براي اداره كل كشور نداشت و آنهايي هم كه انتخاب شده بودند از نظر قانوني دستوري براي كارمندان دولت نداشتند و دستورات را انقلاب صادر ميكرد و انقلاب بود كه ميگفت چه كسي چه كاري انجام دهد، انقلاب كه ميگفت ساعت كاري چقدر است، وظايف چيست، چالشها كجاست و فردا چه در انتظار دولت است.
طي يك هفتهاي كه بختيار و بازرگان همزمان در يك سمت مشترك بودند وزارتخانهها و مديران ارشد به نوعي از كار افتاده و تنها بدنه اداري كشور بود كه نيازهاي جاري را براي مردم برطرف ميكرد اما در سطح مديريتي به دليل التهابهاي موجود، خبري از رويكردهاي مديريتي-اداري در سطوح بالا نبود و مديران اگر در محل خدمت خود نيز حضور پيدا ميكردند، فضايي براي كار كردنشان وجود نداشت، هر چند عمدتا در آن بازه زماني در حال تدارك مسيرهاي امن براي فرار از كشور بودند و ساختار اداري ايران تنها به دست كارشناسان مياني اداره ميشد. بخش خدماتي جامعه از جمله نانواييها، نفتفروشيها، فروشگاهها و به طور كلي نقاطي كه نيازهاي روزمره مردم را برطرف ميكردند فارغ از هر دستور يا وضعيتي در دولت، براي حل مشكلات مردم به خصوص مردم معترض، به كار خود ادامه ميدادند كه دستور امام در مورد توليد نفت براي مصرف داخل نيز اتمام حجتي بود تا اعتصابها به جاي حكومت شاه، مردم را متضرر نكند و مديريت اين وضعيت از دست مديران انتصابي بر نميآمد و تنها با كاريزماي امام قابل ادامه بود.
بازرگان هم به عنوان نخستوزير به روايت محمدحسين بنياسدي - داماد بازرگان- در آن دوره مشغول كار اداري يا اقدامات بروكراتيك و وظايف مرسوم يك نخستوزير نبود و صرفا در حال ارتباط و هماهنگي و گفتوگو با ارتش، بختيار، شوراي انقلاب و نيروهاي انقلابي كه گام نهايي پيروزي چگونه برداشته شود. بازرگان به گفته همراهانش باور داشت كه نخستوزيري همزمان او با بختيار چندان طول نخواهد كشيد و گويا با خيالي آسوده به فعاليت ميپرداخت و در شب پيش از پيروزي انقلاب نيز با ترك مدرسه رفاه و حضور در منزل يكي از دوستان بنياسدي، هنگامي كه بيرون از خانه صداي شليك گلوله شنيده ميشد و آتش آن از پنجرهها قابل ديدن بود و عدهاي انتظار يك كودتا يا بمباران را داشتند، نماز شب را خوانده و منتظر خروج بختيار بود، زيرا ديگر يك نفر هم براي دفاع از دو هزار و پانصد سال سلطنت باقي نمانده بود....