مخالفان داخلي و خارجي توافق هستهاي؛ دو بستر و يك رويا
مجيد تفرشي
اين روزها با نزديك شدن توافق قطعي ميان ايران و شش قدرت بزرگ جهاني، مخالفان داخلي و خارجي اين توافق نيز بر شدت ضديت خود با اين مصالحه افزودهاند. مخالفاني كه ظاهرا در دو جبهه كاملا متضاد و متنافر قرار دارند، ولي در عمل بر يك طبل ميكوبند و يك هدف مشترك را دنبال ميكنند. سالها قبل «آندره فونتن» مدير فقيد موسسه رسانهاي فرانسوي لوموند كتابي درباره رقابتهاي اردوگاه شرق و غرب در دوران جنگ سرد نگاشت كه با عنوان «يك بستر و دو رويا» به فارسي برگردانده و منتشر شد. انتخاب اين عنوان بر اساس يك حكايت قديمي بود كه دو نفر در يك بستر به خواب ميروند، در حالي كه دو روياي متفاوت در سر دارند. اكنون اين حكايت در موضوع مناقشه هستهاي ايران، كاملا برعكس شده است. دو دسته نگران در دو سوي عالم كه ظاهرا با هم دشمني بنيادين و حلناشدني دارند، با انگيزههاي ظاهرا مختلف و ديدگاههايي ظاهرا متضاد، در عمل و به خصوص طي دو سال اخير، براي يك هدف مشترك در تلاش بودهاند: جلوگيري از توافق هستهاي ميان ايران و شش قدرت جهاني. حدود دو ماه قبل موسسه «همكاري و مشاركت امريكايي- اسراييلي (اي.اي.سي.اي) كه يكي از انديشكدهها و لابيهاي تاثيرگذار و پرنفوذ اسراييلي در امريكا است، با انتشار يك گزارش تحليلي27 صفحهاي، با عنوان «افسانه و واقعيت درباره چارچوب توافق با ايران»، نوشته «ميشل بارد» تلاش كرده كه با 25 دليل نشان دهد، چگونه در مذاكرات جاري هستهاي، ايران موفق شده تا سر طرف ديگر مذاكرات را كلاه گذاشته و به خواستههاي خود دست يابد. آنان معتقدند كه اين توافق ايران را به قدرت برتر و بلامنازع منطقه خاورميانه و خليج فارس تبديل خواهد كرد. اين در حالي است كه برخلاف اين گروه اسراييلي- امريكايي و ديگر دشمنان غربي، عرب و اسراييلي توافق هستهاي، مخالفان مذاكرات و توافق در داخل ايران مدعي و معتقدند كه دولت حسن روحاني و مذاكره كنندگان ايراني، با دادن امتيازهاي بيش از حد به طرف ديگر، در واقع از منافع ملي و مصالح نظام گذشت كرده و قافيه را به امريكا و متحدانش باختهاند. لابيهاي نومحافظهكاران اروپايي و امريكايي، اعراب و اسراييل معتقدند كه دولت اوباما و پنج قدرت بزرگ ديگر، در واقع با نشستن پاي ميز مذاكرات با ايران و كوتاه آمدن از مواضع 12 سال اخير خود، به ايران فرصت بازسازي اقتصادي، سياسي و هستهاي را داده و اين مذاكرات و توافق، قادر به توقف برنامه هستهاي ايران، و به ادعاي آنان ساخت بمب اتمي، نيست. حال آنكه منتقدان داخل ايران مدعي هستند كه اين توافق دستاوردهاي صلحآميز هستهاي ايران را به كلي بر باد خواهد داد. لابي اعراب، نئوكانها و اسراييل مدعي هستند كه اين توافق بيشترين امتياز را از ايران نگرفته و طرف غربي قادر بوده كه به مراتب بيشتر بر تعهدات ايران بيفزايد. منتقدان ايراني هم بيتوجه به تجربه ناكام يك دهه مذاكره در مذاكرات دولت محمود احمدينژاد قبل از دولت كنوني ايران، مدعي هستند كه طرف ايراني در مذاكرات چندان قوي عمل نكرده و ميتوانست از طرف مذاكره كننده غربي امتيازهاي بيشتري را بگيرد. لابي اسراييل و نئوكانها مدعي است كه در توافقات اخير، دولت اوباما از مواضع و مطالبات پيشين خود دست كشيده، خطوط قرمز غرب عليه ايران را رد كرده و به ايران باج داده است. عين همين ادعا و اتهام از سوي منتقدان ايراني به تيم مذاكره كننده ايراني به سرپرستي جواد ظريف وارد ميشود كه مذاكره كنندگان خطوط قرمر ايران و نظام را زير پا گذاشته و به غرب باج دادهاند. لابي اسراييل و تندروان غربي مدعي است كه ادعاي اوباما در اين مورد كه حمله نظامي به ايران قادر به توقف برنامه هستهاي ايران نيست، نادرست است و گزينه نظامي بديلي قابل اجرا براي مقابله با ايران است. منتقدان ايراني نيز معتقدند كه حتي با وارد شدن به جنگ و رويارويي نظامي نيز نبايد در مذاكرات بده بستان داشت و صرفا بايد امتياز گرفت و هيچ امتيازي نداد. لابي اسراييل تبعات جنگ با ايران را فاجعهبار نميداند و منتقدان ايراني نيز مدعي هستند كه در مناقشه هستهاي، نهايتا ابايي از جنگ با امريكا و متحدانش نبايد داشت و از آن نبايد گريخت. اين گروه اسراييلي- امريكايي بهشدت تبليغ ميكنند كه حتي با رسيدن به توافق كامل، ايران هرگز از ساخت بمب اتمي دست نحواهد كشيد. در مقابل، منتقدان ايراني نيز عنوان ميكنند كه قدرتهاي غربي و متحدان امريكا، هرگز راضي به توانايي جدي فناوري صلحآميز هستهاي توسط ايران نيستند. واقعيت اين است.
كه در ابتداي طرح جدي پرونده هستهاي ايران، دولت جورج بوش مكررا عنوان ميكرد كه ايران اساسا نيازي به فناوري هستهاي (چه صلحآميز و چه نظامي) ندارد و بايد به ذخاير غني فسيلي خود اتكا كند. از آن زمان تاكنون تلاشهاي بينالمللي ايران و مقاومت در برابر تحريمهاي ظالمانه و ضد مردمي مواضع متحدان امريكا را به جايي رسانده كه ضمن به رسميت شناختن اساس حقانيت فعاليت هستهاي ايران، در اغلب موارد از مواضع و سنگرهاي قبلي خود عقب نشسته و در برابر ايران كوتاه آمدهاند. چرا كه برنامه هستهاي ايران در حال حاضر بومي بوده و برخلاف تجربههايي چون عراق و ليبي، امكان بازگشت آن به نقطه شروع يا نابودي آن وجود ندارد. موج اخير تحريمهاي گسترده و بينظير يك جانبه و بينالمللي ضدايراني نيز اگرچه ايران را به دردسر انداخته و مشكلات جدي براي ايران مهيا كرده، ولي قادر به از پا انداختن ايران نبوده است.
در مقابل، ايران نيز كه در دوران دولت هشت ساله قبلي، به جامعه بينالمللي و مصوبات شوراي امنيت، اتحاديه اروپا و امريكا بياعتنايي ميكرد و خود را در برابر تحريمهاي جهاني مصون و ضد ضربه ميپنداشت، دريافته كه اين روش و سياست بيش از اين جوابگو نبوده و هزينه ادامه مناقشه با غرب و جامعه بينالمللي و بيتوجهي به كاركرد ديپلماسي در حال افزايش و فرسوده كردن توان كشور و مردم است.
مذاكرات كنوني ايران و شش قدرت بزرگ جهاني بيگمان يكي از مهمترين فرازهاي تاريخ ايران و بلكه تاريخ ديپلماسي جهان است. به ندرت پيش آمده كه كشوري خارج از رده ابرقدرتهاي اقتصادي، سياسي و نظامي اينگونه با عزت و با پافشاري بر اصول خود با همه قدرتهاي بزرگ مذاكره كند. ترديدي نيست كه در 12 سال اخير، هم ايران و هم طرف مقابل مذاكرات، در تاكتيكها و راهبردهاي خود در قبال يكديگر اشتباهاتي مرتكب شدهاند، ولي برمبناي اصل تبيين شده توسط بيسمارك كه سياست را هنر امكانات ميداند، ايران با توجه به امكانات و محدويتهاي خود بهترين و پربارترين اقدامات را براي خروج از اين بحران و رسيدن به يك توافق و تفاهم با جامعه بينالمللي انجام داده است. توافق ايران و غرب در موضوع هستهاي، در يك شرايط رويايي شايد ميتوانست بهتر از اين صورت گيرد و امتيازهاي بيشتري براي ايران كسب كند، ولي در شرايط كنوني اين بيشترين و بهترين توافقي است كه ميتواند نصيب ايران شود.
يك مرور ساده و كوتاه در تاريخ مذاكرات ايران با هر يك از قدرتهاي بزرگ طي دست كم دو سده اخير نشان ميدهد كه رويكرد عزتمندانه ايران در مذاكرات طي دو سال اخير، آن هم در مواجهه همزمان با همه قدرتهاي بزرگ جهاني، يكي از درخشانترين نمونههاي فن ديپلماسي ايراني و هنر امتيازگيري در زمانه بحران و مخمصه است. آن هم در شرايطي كه دولتهاي قبلي كشورمان، كه كمتر كسي اميد داشت ايران تا اين حد بتواند به نتايج نسبتا مطلوب خود نزديك شود.
ترديدي نيست كه ايران در حال حاضر در حال تجربه يكي از مهمترين و حساسترين فرازهاي تاريخ خود است. صرف نظر از توفيق در گفتوگو و توافق كه هدف اصلي ايران در اين چالش بود، همگامي و هدف يكسان تندروان داخلي و لابي اسراييل و نومحافظهكاران امريكايي و اروپايي براي تخريب و توقف مذاكره و توافق نيز امري عبرتآميز و تاريخي است.
٭تاريخنگار و تحليلگر امور بينالمللي