بيرون از دايرههاي تنگ و تاريك
سيد علي ميرفتاح
توي اين يكي، دو روزه بعضي عكسها از راهپيمايي روز قدس منتشر شده كه فضاي مجازي و غيرمجازي را پر كرده است. 10 سال پيش اگر كسي عكسي جلويمان ميگذاشت و ميگفت اين دخترهاي آلامد، در زمره راهپيماييكنندههاي روزقدس 10 سال بعد هستند و آمدهاند تا امريكاستيزيشان را جار بزنند و از مواضع سياسي كشورشان حمايت كنند، قطعا باور نميكرديم و ميگفتيم تخيل هم حدي دارد... اما ندارد. همين الان هم تصورش برايمان سخت است كه بدانيم راهپيمايي 10 سال بعد چه حاضراني دارد ولي مطمئن باشيد كه چيزي كه بعدا خواهيم ديد متفاوت از ذهنيتمان است... البته من عادت كاربران فيسبوك را ندارم و اهل طعنه و متلك هم نيستم و فكر ميكنم خيرخواهانه و مصلحانه نيست كه ما حضور چند دختر جوان را نشان تغيير رويكرد بگيريم و در جواب بعضي متلكپرانيهاي طرف مقابل متلكبپرانيم... ما سالهاست داريم به دوستانمان ميگوييم هر كسي كه موهايش از زير روسري بيرون باشد، الزاما ضد انقلاب نيست. مگر هر كس قوانين رانندگي را زير پا ميگذارد، قصد براندازي و تشويش و مقابله دارد؟ حاكميت ما هم مثل حاكميت همه كشورها، دوستاني دارد و دشمناني و منتقداني. صفر و صد ديدن مردم و سياه و سفيد تقسيم كردن آنها خطايي است كه قبل از هر كس حاكميت از آن متضرر ميشود. اينطور نيست كه مردم ايران دو دسته باشند: حزباللهيها، ضد انقلابها. طرفداري از حاكميت را هم آنقدر تنگ و ترش تعريف كردهايم كه روز به روز از تعداد آن كاسته ميشود. يعني فكر ميكنيم طرفدار حاكميت حجابش كامل است، ماهواره نميبيند، نماز اول وقتش در مسجد محل فوت نميشود، هيچ راهپيمايياي را از دست نميدهد. اگر مرد است ريش دارد و شلوار لي نميپوشد و اگر زن است چادر از سر نمياندازد و... ضد انقلاب هم بر عكس، نه دين دارد، نه ايمان، هيچ آداب مسلماني را رعايت نميكند. شبها پاي بيبيسي مينشيند و دل به عروس شيطان (ماهواره) ميبندد و دائما به همه چيز و همه كس بد ميگويد. كودكانه و سادهانگارانه است اما متاسفانه واقعيت دارد كه از ديد خيليها، انقلابي و طرفداري از حاكميت مترادف كيهان است و هر آنكه جز ايشان – علي قدر مراتبهم- مترادف ضدانقلاب. از ديد دوستان، ضد انقلاب متاسفانه دايره وسيعي است كه از اصلاحطلب تا رضاپهلوي را در برميگيرد. خندهدار است اما شوربختانه واقعيت دارد كه بيرون از اين دايرهاي تنگ و تاريك، همه غربزده و مخالف حاكميت و خطرناك و ضدانقلابند. همين ديروز كه روز قدس بود، در يكي از شهرها، در حاشيه راهپيمايي، سيبلي ساخته بودند كه عكسهاي چند نفر از مديران سابق نظام را روي آن چاپ كرده بودند و راهپيمايان با تفنگ به آن عكسها شليك ميكردند. در همين تهران چند سال پيش نمايشگاهي ساخته بودند كه از رييس تشخيص مصلحت نظام تا بعضي نمايندگان و بعضي مديران را كنار دست سلطنتطلبها گذاشته بودند و تبليغ ميكردند كه اينها همه كلهم اجمعيني ضدانقلابند و... اما اينطور نيست. خدا را شكر در راهپيمايي روز قدس هم معلوم شد كه دختران به ظاهر بدحجاب ميتوانند مدافع مواضع حاكميت در مقابل 1+5 باشند و شعارهاي انقلابي و اسلامي را سر دست بگيرند. اتفاقا خيلي هم خوب است و لااقل «ما»ها بايد استقبال كنيم كه دايرههاي تنگ و انحصاري شكسته شوند و تلقيهاي صفر و صدي از بين بروند. آدم ميتواند منتقد بخشهايي از حاكميت باشد، در عين حال از سياست خارجي كشورش دفاع كند و با آن همآوا باشد. حتي قصه هستهاي نشان داد كه آدم ميتواند با «نظام» مشكل داشته باشد، در عين حال براي حفظ كشور، با بخشي از حاكميت همراه شود. جذب حداكثري و دفع حداقلي يعني همين. ما البته طي ساليان اخير برعكس عمل كردهايم و دفع حداكثريمان چنان شديد و غليظ بوده كه علي مطهري را هم جزو ريزشها به حساب آوردهايم. اما خدا را شكر مردم در اين زمينه عقلشان بيشتر بوده و بياعتنا به بعضي تنگنظريها كار خودشان را كردهاند. يكي از خوبيهاي اين غائله هستهاي همين بود كه معلوم كرد مناسبات همان چيزي نيست كه دو تا روزنامه و سه سايت دارند ميگويند همانطوري كه در انتخابات همه طيفها ميتوانند حاضر شوند سر هستهاي و جرياناتي از اين دست هم بايد فضا آنقدر باز شود تا هيچ طيفي جاي ديگري را تنگ نكند و او را از دايره بيرون نيندازد.