• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5581 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۷ شهريور

به سمت رويا قدم بردار

نازنين متين‌نيا

خبر خوب اين است؛ سحر طوسي فینیشر مسابقه جهاني آيرونمن در ايتاليا شد. روز شنبه سحر ۳۸۰۰ متر در آب‌هاي آزاد شنا كرد، ۱۸۰ كيلومتر ركاب زد و در انتهاي روز ۴۲ كيلومتر دويد. دانستن همين عددها كافي است تا متوجه شوي در روز مسابقه، چه سختي و فشاري در انتظار ورزشكار است و خب، سحر طوسي از پس اين چالش سخت و بزرگ برآمده. اما اصل داستان اين نيست. داستان سحر را بايد از يك‌سال پيش شروع كرد و روايت سختي‌هاي رسيدن به اين آرزوي بزرگ. بايد از سختي و فشار تمرين‌ها گفت و نداشتن همه‌ چيزهاي معمولي كه ديروز رقباي سحر، از گوشه گوشه جهان، توي تمرينات داشتند و سحر نداشت. هر صبحي كه سحر از خواب بيدار شده، توي سد شنا كرده يا در اطراف استاديوم آزادي ركاب زده يا دويده، به تنهايي قصه يك قهرمان است. واقعيت اين است؛ سحر طوسي با حداقل امكانات كه نه، با نداشتن امكانات، اين چالش بزرگ را پشت ‌سر گذاشته، جز وحيد بيگي كه بهترين مربي در حال حاضر سه‌گانه ايران است و هم‌تيمي‌هايش، كسي در اين راه همراهش نبوده. قصه جايي جالب‌تر مي‌شود كه بدانيد در اين صبح‌هاي تمرين، هر كسي مي‌تواند مانع تمرين سحر شود. مثلا يك راننده ناشناس بي‌هوا بيايد و از كنار سحر رد شود و براي خوش‌نمكي كمي فرمان را كج كند تا باد در حركت ماشين به دوچرخه برسد يا مامورهاي محل تمرين ناگهان حال‌شان خوش نباشند و بيايند گيري بدهند كه «زن را چه به ورزش كردن» و تمرين را متوقف كنند. از چيزهاي ديگر هم بايد بگويم؛ از استرس‌ها و فشارهاي اجتماعي و اقتصادي اين يك‌سال. سحر تمرين‌هايش را دقيقا در روزهايي شروع كرده كه خيلي از ما، به خاطر شرايط متوقف شديم. پاييز سال پيش وقتي همه درگير بوديم و نااميد، سحر سنگ بزرگش را برداشته و توي مشت فشار داده و رو به جلو، رو به رويا قدم برداشته. توي اين يك‌سال هيچ چيز شبيه قبل نشده، فشارها روزبه‌روز بيشتر شده و گراني، شبيه يك مصيبت به خانه همه آمده. توي اين فشار، هر تمريني يك هزينه مضاعف است؛ از خوراك و پوشاك بگيريد تا وتسوت مخصوص شنا و دوچرخه مخصوص. نگوييد ورزش كار پولدارهاست كه حداقل من، به عنوان يك روزنامه‌نگار و هم‌تيمي سحر، شهادت مي‌دهم كه خبري از پول بين بچه‌هاي اين رشته نيست و هر چه هست، اميد و استقامت و دوام آوردن است. پولدارها معمولا خودشان را وارد اين چالش‌ها نمي‌كنند، در واقع لازم ندارند كه معنايي ديگر براي ادامه زندگي پيدا كنند. براي دوام آوردن، چيز ديگري لازم است. شخصيتي بسيار قوي، رويايي بسيار درخشان و نخ اميدي بسيار محكم. سحر همه اينها را معني كرده. در روزهايي كه آدم‌ها سخت از جا بلند مي‌شوند، سخت حركت مي‌كنند و سخت ادامه مي‌دهند، يك زن دست به زانو زده و خواسته تا آن روي ديگر زندگي، آن روي سخت و محكم و اميدبخشش را معنا كند و معنا كرده. 

مي‌دانيد عددها مهم نيستند، توي آن مسابقه و روز شنبه، از ايران فقط يك زن حضور داشته و اين مهم است. يك زن كه شنا كرده، ركاب زده، دويده و در نهايت چند دقيقه مانده به نيمه‌شب، از خط پايان گذشته. قبل از سحر، اين داستان را شيرين گراميان، آغاز كرده. در تاريخ ورزش ايران نام سحر طوسي و شيرين گراميان، نام‌هاي مهمي است، اما مهم‌تر اين است؛ حالا هر كسي كه قصه سحر را بداند، هر كسي كه اين مسير سخت و اميد و استقامت پشتش را بفهمد، مي‌تواند تكه‌اي از آن را بردارد و به زندگي خودش ببرد. اگر زني در روزهاي سياه و سخت، به طناب اميد و استقامت چنگ انداخته و امروز موفق شده، پس زن‌هاي ديگر هم مي‌توانند. اگر آدمي، انساني، تاب آورده و ادامه داده تا به خط پايان برسد، پس بقيه هم مي‌توانند. قصه‌هاي ما هميشه تلخ نيست، قصه‌هاي ما مي‌تواند نتيجه شيرين داشته باشد و اين درس بزرگ سحر است. به شرط اميد و استقامت و ادامه، همه ‌چيز شدني است. سحر طوسي، براي تمام اينها دوام آورد و چه خوب كه امروز را به چشم ديديم و چشم دوختيم به سحري كه درخشيد و با لبخند در خط پايان ثابت كرد، همه ‌چيز ممكن است، فقط بايد خواست، جنگيد و نااميد نشد. 
حالا و در اين روزهاي سخت، هر وقت كه كم آورديد به قصه سحر و هم‌ركاب‌هايش فكر كنيد، به ا‌دامه در اضطرار و به رسيدن در وقت قانوني به خط پايان. ما شبيه به هيچ كدام از مردم جهان، در آن خط پاياني نيستيم، از فقر و نداشتن‌ها و مانع‌هاي بسيار زيادي بايد بگذريم، اما شايد همين گذشتن، درس ما باشد و نقطه رهايي. درسي كه سحر روز شنبه آن را به ما داد و لبخند و ذوق را به سياهي تمام خبرهايي پاشيد كه صبح روز يكشنبه روي خروجي سايت‌ها و خبرگزاري‌ها بودند و يگانه و كم‌نظير و درخشان شد. تاب‌آوري و توانستن، معناي مهم اين خبر خوب بود و چه خوب كه من راوي و شاهد اين خبر بودم. اجازه ندهيد اين خبر در سياهي خبرها گم شود، آن را ببينيد، درباره‌اش حرف بزنيد و شبيه يك نقطه آغاز دوباره به سمت روياهاي بزرگ قدم ‌برداريد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون