• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5607 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۹ مهر

ما و خشونت‌هاي خاورميانه

روح‌الله سپندارند

رويدادهاي خون‌بار در فلسطين حالا دوباره خاورميانه را به صدر خبرهاي رسانه‌اي آورده است. اينكه موضع دولت‌ها در برابر درگيري‌هاي اخير فلسطين چه بوده و چه واكنش‌هايي نشان مي‌دهند، مساله اين نوشتار نيست، چه آنكه دولت‌ها به فراخور سياست‌هاي داخلي و خارجي‌شان و مناسبات بين‌المللي گاهي از سازمان آزادي‌بخش فلسطين و تشكيلات خودگردان، گاهي از حماس، گاهي از جهاد اسلامي، گاهي از حزب‌الله، گاهي از صلح، گاهي از جنگ، گاهي از اسراييل و گاهي از فلسطين دفاع كرده‌اند؛ گاهي با سران اسراييل جام عادي‌سازي روابط مي‌نوشند و گاهي خط و نشان مي‌كشند و از حق مردم فلسطين حرف مي‌زنند. همه اينها براي آن است كه شايد دولت‌هاي ديگر، خودشان فراموش مي‌كنند بر چه تاريخ خون‌باري پا گذاشته‌اند. اما مساله فلسطين ديگر مثل تاريخ گذشته سرزمين‌هاي آنها، فقط روايتي در كتاب‌ها نخواهد بود؛ در فلسطين تاريخ خون‌بار تنها رد خون نيست، همين امروز هم جوي خون جاري است؛ چراكه همه‌چيز به سال‌هايي بازمي‌گردد كه بازماندگانش هنوز زنده هستند و مي‌توانند روايت كنند، از جنگ ۱۹۴۸، از جنگ شش روزه ۱۹۶۷، از انتفاضه اول و از انتفاضه دوم و از تمام اين سال‌ها كه بر آن سرزمين گذشته است. البته كه تاريخ اكثر دولت‌ها نيز بر مدار خون گذشته؛ ‌تري ايگلتون هم در كتاب پرسش‌هايي از ماركس تاييد مي‌كند كه اكثر دولت‌هاي سياسي از طريق انقلاب، تصرف، اشغال، غصب يا در مورد جوامعي مثل ايالات‌متحده، قلع و قمع بوميان، قوام يافتند. با اين حال ايگلتون معتقد است دولت‌هايي موفقند كه توانسته‌اند اين تاريخ خون‌بار را از لوح ذهن شهروندان خويش بزدايند. اسراييل كه خاستگاه‌هاي ظالمانه‌شان متاخرتر از آن است كه از يادها برود، همواره در معرض زد و خوردهاي سياسي‌اند. اما حالا براي ما مردم دنيا، فارغ از دولت‌ها و حكومت‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي شايد اين سوال كليدي باشد كه چه چيز در حال رخ دادن است و چرا همه‌ چيز اين‌گونه پيش مي‌رود؟ آيا بايد از خشونت‌ها دفاع كرد يا هر نوع خشونتي محكوم است؟ آيا خشونت مشروع و غيرمشروع داريم؟ شايد بعضي از اين سوالات، گمراه‌كننده و انحرافي باشد؛ همان چيزي كه امروز در رسانه‌ها، افكار عمومي را به سمت آن سوق مي‌دهند تا نگاه‌ها ديگر به ريشه‌هاي بحران و چرايي آن معطوف نشود. البته كه نمي‌توان براي نگاه كردن به دنيا، ابتدا مشخص نكرد كه كجا ايستاده‌ايم. احتمالا موضع پيش‌فرض براي نگاهي انساني بايد در درجه نخست آن باشد كه فارغ از آنكه به كدام سمتِ درگيري حق مي‌دهيم، از يك اصل عدول نكنيم: كشتن و جنايت عليه مردم غيرنظامي و كودكان همواره محكوم است. اما بعد از آن بايد به ريشه‌هاي رويدادها نيز نظر بيفكنيم تا موضعي كمتر عجولانه و احساسي گرفته باشيم. افكار عمومي جهاني متاثر از جريان‌هاي بزرگ رسانه‌اي و گاه با اتكا به بعضي خبرها و تصاوير جعلي -و البته بخشي هم بر واقعيت‌هاي غم‌انگيز و انكارناپذير- موجي از نفرت‌پراكني عليه نيروهاي فلسطيني به راه انداخته‌اند. اينكه عملكرد حماس مورد نقد است و اينكه چقدر مردم فلسطين را نمايندگي مي‌كند، بحث ديگري است اما نبايد فراموش كرد كه چه سيري از تاريخ، اساس ميل به مبارزه خشونت‌آميز را تشديد و گاه اجتناب‌ناپذير كرده است. براساس مستنداتي كه اريكا چنووت و ماريا جي. استفان در كتاب «جنبش‌هاي مدني» ارايه كرده‌اند، بعد از جنگ شش روزه، بيش از هزار و چهارصد دستور نظامي در سرزمين‌هاي اشغالي اجرايي شد كه تقريبا تمام جنبه‌هاي زندگي فلسطينيان را تحت كنترل درمي‌آورد. طبق قوانين اِعمال‌شده از سوي اسراييل در آن زمان «فعاليت‌هاي تروريستي» شامل همه‌چيز مي‌شد؛ از شعارنويسي و ديوارنويسي تا خواندن آوازهاي ملي و نشان دادن علامت پيروزي، اهتزاز پرچم فلسطين، سنگ‌پراكني، سوزاندن لاستيك، تظاهرات و تشكيل اجتماعات سياسي، همگي به عنوان فعاليت تروريستي شناخته مي‌شد. مقام‌هاي اسراييلي نزديك نيم ميليون فلسطيني را به همين دلايل بازداشت كردند. شايد بدون نياز به تحليل‌هاي اين كتاب هم، بتوان درك كرد كه چگونه حكومت‌هاي نامشروع، سعي مي‌كنند با تنگ كردن و محدود كردن دايره هر اقدام اعتراضي و مدني، امكان‌هاي مبارزه خشونت‌پرهيز را سلب كنند تا جنبش‌هاي مدني، ناگزير به سمت خشونت سوق داده شوند و اين خشونت از سمت مبارزان، توجيه مناسبي براي سركوب‌هاي خون‌بار توسط همان حكومت‌هاي نامشروع باشد. اين فرمول به نوعي تكراري در اكثر جوامع تحت سلطه حكومت‌‌هاي نامشروع اجرا مي‌شود و مثال‌هاي متعددي براي همه ما مردم در ذهن‌هاي‌مان روشن است. با اين حال اريكا چنووت و ماريا جي. استفان در تاييد چنين نظري كه براي ما بسيار ملموس است، يادآور مي‌شوند كه مشاركت توده‌اي و مردمي كه مشخصه يك سال و نيمِ آغازين انتفاضه اول بود (و مشاركت خود اسراييلي‌ها را نيز به همراه داشت) نتيجه اتكاي سرسختانه و فراگير مردم فلسطين به تاكتيك‌هاي مدني بود و اين شكل متفاوت از مقاومت توانست، دست‌كم براي هجده ماه، در تحت فشار گذاشتن اسراييل و ايالات‌متحده براي اعطاي برخي امتيازات و تن ‌دادن به توافقات موثر باشد. در انتفاضه اول كه از سال ۱۹۸۷ شروع شد چيزي اساسا متفاوت و ويژه وجود داشت كه درنهايت اين مبارزات را به شيوه‌اي نيرومندتر و موثرتر از مقاومت تبديل كرد و سركوب آن را براي اسراييل دشوارتر از گذشته كرد و نيز به فلسطينيان اجازه داد از جنبه اخلاقي و استراتژيك دست بالا را در مبارزات داشته باشند، به‌طوري كه در انتفاضه اول، حتي امريكا نيز دو بار در شوراي امنيت عليه اسراييل راي داد. در سال ۱۹۸۸ بيش از پانصد نيروي ذخيره ارتش اسراييل طوماري را امضا كردند و از خدمت در سرزمين‌هاي اشغالي انصراف دادند. اما اكنون چه؟ در ميان تمام اين تحليل‌ها و جهت‌گيري‌ها، يك واقعيت دردناك جاري است: «مردم بي‌پناه دوباره در حال كشته شدن هستند»؛ اين تنها واقعيتي است كه ما فارغ از دعواهاي دولت‌ها، بايد در برابر آن موضع بگيريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون