ليبراليسم بورژوايي پست مدرن
محمود فاضلي
كتاب «ليبراليسم بورژوايي پستمدرن: بررسي و نقد انديشههاي ريچارد رورتي» نوشته سيدمحمد تقوي اخيرا از سوي انتشارات كوير در 250 صفحه منتشر شده است. علاقه نگارنده به انديشههاي وي به دوران نگارش رساله دكتراي خود طي سالهاي 1995 تا 2000 در دانشگاه «هال» انگليس بازميگردد. در آن زمان تصميم بر آن شد كه وي ديدگاههاي سه فیلسوف غربي درباره چند فرهنگي را مورد نقد و ارزيابي قرار دهد. رورتي يكي از اين سه نفر بود. پس از اتمام رساله، نگارنده تصميم گرفت كه مطالعات در مورد انديشههاي رورتي را از مبحث فرهنگ و تفاوتهاي فرهنگي فراتر ببرد و تمامي ابعاد آن را در برگيرد. در اين فرآيند طولاني مدت، هر از چند گاهي بخشي از اين پژوهش در مجلات تخصصي و دانشگاهي به چاپ رسيد. پس از تكميل نسبي اين برنامه تحقيقاتي، نگارنده بر آن شد كه براي آشنايي علاقهمندان با كليت آثار رورتي، مجموعه مطالعات خود را در قالب يك كتاب ارايه كند. نويسنده اميدوار است اين كتاب در كنار ساير آثاري كه درباره رورتي به زبان فارسي انتشار يافته است و نيز ترجمه نوشتههاي وي بتواند درك درستي از انديشههاي وي را براي خوانندگان امكانپذير كند.
نظربرخي از مفسران كه نثر رورتي را سهل و ممتنع توصيف كردهاند درستتر به نظر ميرسد. شايد بيان اين نظر از سوي پژوهشگري كه زبان اصلي او فارسي است شگفتانگيز نباشد. رورتي اصطلاحات ويژهاي را به كار ميبرد كه تسلط بر آنها تنها پس از مطالعه بخش عمدهاي از آثارش ميسر بوده و گاهي اوقات گذاردن معادل فارسي به جاي هريك از آنها، از جملهاي به جمله ديگر متفاوت است. با اين حال در برخي موارد براي وفاداري به متن انگليسي و حفظ يكپارچگي، لازم است كه تنها از يك معادل استفاده شود.
ريچارد رورتي در آثار فلسفي خود بهشدت به سنت فلسفي غرب و به ويژه معرفتشناسي متعارف ميتازد و در مقابل، به دفاع از نگرش اخلاقي و سياسي غالب در غرب معاصر، يعني ليبراليسم برميخيزد و تنها درصدد اعمال اصلاحاتي بر آن است. او بر اين باور است كه اگر به بررسي ماهيت و تجزيه و تحليل مفاهيم رايج در فلسفه سنتي مانند «حقيقت محض»، «ذات هستي» و «طبيعت موجودات» بپردازيم آنها را تصنعي خواهيم يافت. با اين حال، وي معتقد است كه برخلاف آن چه برخي ميپندارند، تمايل به ساختار شكني مفاهيم پايهاي فلسفي نبايد دليلي بر بيمسووليتي اخلاقي تلقي شود و همه ارزشهاي اخلاقي را بياعتبار جلوه دهد. دغدغه رورتي حفظ فرهنگ ليبرالي حقوق، شر و مداراست اما او ميكوشد كه اين فرهنگ را بدون ارجاع به مفاهيم سنتي فلسفي غرب پاس بدارد. وي انتقادات فلاسفه، مانند نيچه، هايدگر، فوكو و دريدا بر عقلانيت برآمده از جنبش روشنگري را ميپذيرد، اما اين انتقادات را ليبراليسم و اومانيسم قابل جمع ميداند.
پروژه «ليبراليسم بورژوايي پستمدرن» رورتي تلاشي است براي بازانديشي در لبراليسم، به گونهاي كه بتواند دعاوي فلسفي پستمدرنيسم در عصر تكثر باشد. بدين منظور در امتداد سنت «جان ديوِي» امريكايي، پراگماتيسم خاص و تا حدي غيرمتعارف خود را عرضه ميكند. او مدعي است كه به جاي اتكا بر مفاهيم استعلايي، ما نيازمند يك حس تعلق جمعي هستيم. حسي كه صرفا مبتني بر اخلاق و اميد مشترك باشد. هدف لبيراليسم پستمدرن آن است كه افراد هرچه بيشتر عملگرا و اهل مدارا و تحمل شوند. هدف كتاب بررسي پروژه فكري رورتي و نقد آن است.
رورتي در باب مجموعه متنوعي از موضوعات از فلسفه و تاريخ انديشه تا ادبيات و اصحلاحات سياسي و اجتماعي قلم زده است، كه در اين كتاب عمدتا نظرات فلسفي و سياسي- اجتماعي او بررسي شده است. در حوزه فلسفه و معرفتشناسي، دغدغه اصلي رورتي بررسي ماهيت تفكر و نوع رابطهاي است كه ميان انديشه و پديدههاي بيروني وجود دارد. در حوزه انديشه، رورتي هرچه بيشتر از روال مرسوم و نهادهاي رسمي آموزش فلسفه فاصله ميگرفت، بيشتر به بحثهاي نظري در باب اخلاق و سياست ميپرداخت. در حوزه انديشه سياسي، او هواخواه يك نوع ليبراليسم معطوف به قاعده است كه بر تفكيك قاطع ميان دو حوزه خصوصي و عمومي پاي ميفشارد.
«زندگينامه، رد نظريه بازنمايي، عقلانيت مبتي بر همبستگي، ضد بنيانگرايي، خودشيفتگي خصوصي و قاعدهگرايي، عملگرايي در سياست، ناديده انگاشتن همبستگيها و تفاوتهاي فرهنگي در حوزه عمومي و بازتاب انديشه رورتي در ايران» هشت فصل كتاب ليبراليسم بورژوايي پستمدرن است.