گروه ديپلماسي| با حل و فصل پرونده هستهاي، افقها براي بهبود روابط ايران با كشورها منطقه و حل بحرانهاي خاورميانه بيش از پيش پديدار شده است. ديگر ميتوان گفت كه محمدجواد ظريف پس از دستيابي به توافق هستهاي، تمام توان و وقت خود را براي حل و فصل پروندههاي منطقهاي و گسترش روابط با همسايگان گذاشته است و ميخواهد اولويت نخست سياست خارجي ايران را عملي سازد. در همين راستا، چندي پيش معاون امور عربي و آفريقاي وزارت امور خارجه از ابتكار امير قطر براي گفتوگوهاي منطقهاي ايران و شش كشور حاشيه خليج فارس خبر داد. در خصوص اين مساله، «اعتماد» با قاسم محبعلي، مديركل پيشين وزارت امور خارجه و تحليلگر مسائل خاورميانه گفتوگويي داشته است كه در ادامه ميآيد:
اهميت مذاكرات ايران و كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس در چيست؟
جمهوري اسلامي ايران در رابطه با كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس سياست واحدي داشته است و همواره علاقهمند بوده است تا با اين كشورها چه در رابطه با مسائل دوجانبه و چه در رابطه با مسائل منطقهاي و منافع مشترك به رايزني بپردازد اما برخي از مسائل و سوءتفاهمها موجب ايجاد بحران شده و همين بحران مانع از گفتوگوي ميان طرفين شده است كه از جمله اين سوءتفاهمها در سالهاي اخير ميتوان بحران سوريه دانست. با اين وجود، در صورت گفتوگوي ايران با كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس ميتوان گفت كه گام جديدي براي حل اختلافات اساسي ميان طرفين برداشته شده و اين نزديك شدن بدون تاثيرگذاري رسانهها يا واسطههاست.
فكر ميكنيد چرا اين پيشنهاد از سوي قطر مطرح شده است؟ چرا كشور ديگري آن را مطرح نكرده است؟
در ميان شش كشور حاشيه خليج فارس، عمان و قطر بيش از ساير كشورها داراي روابط خوب و مثبتي با ايران هستند. بيشترين مشكل ميان كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس با ايران از سوي عربستان است. قطريها در بسياري از مسائل داراي منافع مشترك با ايران هستند و از افزايش همكاري با ايران سود خواهند برد. از طرفي، تعديل برخي از سياستهاي اين كشور در رابطه با سوريه نيز موجب نزديكي دو كشور شده است. حصول توافق و بهبود روابط با غرب نيز در اين مساله اثرات بسياري داشته است.
مذاكرات هستهاي ايران و گروه 1+5 و حصول توافق به چه ميزان موجب شده است تا كشورهاي عربي براي گفتوگو با كشورمان پيشقدم شوند؟
بيترديد توافق هستهاي در ايجاد اين علاقه براي گفتوگو با ايران اثر مثبت داشته و از سويي، موجب افزايش ضرورت و لزوم اين رايزنيها شده است. به هر حال بايد به ياد داشته باشيم كه پرونده هستهاي ايران در سالهاي گذشته، چه درست يا چه نادرست موجب بروز برخي نگرانيها در سطح منطقهاي و بينالمللي شده بود. با دستيابي به توافق، زمينهها براي بهبود روابط با غرب بيش از پيش فراهم شده و رفع تحريمها، ديگر مانعي براي اين بهبود روابط پيش روي ايران با دنيا نيست و همين مساله در نهايت، اثر خود را بر روابط منطقهاي ايران خواهد گذاشت. البته بايد يادآور شوم كه گامهاي ابتدايي و نخست براي اين بهبود روابط، از سال 92 و روي كار آمدن دولت يازدهم برداشته شد زيرا با روي كار آمدن آقاي روحاني و اتخاذ سياستهاي مبتني بر تعامل سازنده و گفتوگو موجب شد تا زمينه براي بهبود روابط با دنيا فراهم شود. اتخاذ اين سياستها نخست خود را در مذاكرات هستهاي نشان داد و با استفاده از ابزار ديپلماسي مشاهده كرديم پروندهاي كه حل و فصل آن غيرممكن به نظر ميرسيد، به سرانجام رسيد. از طرفي، اين سياستها در منطقه نيز آثار خود را بجا گذاشته است. عراق، بحرين، سوريه، يمن و كمي دورتر از ما ليبي و مصر دچار بحران هستند و در حال فروپاشي. امروز ثبات و امنيت نياز اساسي كشورهاي خاورميانه است و همه ملتهاي منطقه، از جنگ و درگيري و خشونت خسته شدهاند. من اعتقاد دارم كه آقايان روحاني و ظريف علاقهمند به حل و فصل اين بحرانها هستند و ميخواهند تا از پتانسيل آزادشده ايران پس از توافق را در جهت حل بحرانهاي منطقهاي مصرف كنند زيرا به هر حال ميدانند كه بحران، ايستا نيست و در نهايت، اين مساله ميتواند به ما نيز سرايت كند.
انجام اين گفتوگوهاي منطقهاي چه آثاري را خواهد داشت؟ آيا ميتواند به حل و فصل مسالمتآميز بحرانهاي كنوني كمك كند؟
قطع به يقين تمامي بحرانها و درگيريها با گفتوگو حل خواهند شد و راهي جز ديپلماسي باقي نمانده است. در منطقه ما، برخي كشورها درگير بحران هستند و از سويي، با ما چه از نظر فرهنگي، تاريخي، مذهبي، نژادي، اقتصادي و... پيوند مستحكمي دارند. به عبارت ديگر، اين بحرانها چنان به يكديگر آميختهاند كه نميتوان آنها را از همديگر تفكيك كرد و يكطرفه به حل آنها پرداخت. بحرانها چيزي جز كشتار، تخريب زيرساختها و رشد تروريسم و افراطيگري در پي نداشته است و همه اين مسائل هم جمهوري اسلامي ايران و هم تركيه و عربستان را تهديد ميكند. بيترديد با ثبات منطقه، همه كشورها و به خصوص ايران و عربستان و البته تركيه از منافع اين ثبات استفاده خواهند كرد. متاسفانه در سالهاي اخير به دليل عدم گفتوگو و دوري، راه براي رشد گروههاي افراطي فراهم شده و آنها از فضاي به وجود آمده، استفاده كردهاند، پس گفتوگو و مفاهمه كشورها منطقه و نزديك شدن آنها به يكديگر، شكافهاي به وجود آمده را پر خواهد كرد و آينده مبتني بر امنيت و ثبات بيشتري براي آنها ترسيم خواهد شد. متاسفانه خاورميانه يكي از ضعيفترين مناطق دنيا در توسعه اقتصادي است و شايد اين گفتوگو راه را براي همكاريهاي بيشتر اقتصاد مهيا سازد و در نتيجه، موجب بهبود وضعيت اقتصادي و كاهش فقر و تروريسم شود.
فكر ميكنيد عربستان به انجام اين گفتوگوها تن خواهد داد؟
هم ما در دو سال گذشته تغييراتي در ساختارها و سياستهايمان داشتهايم و هم سعوديها؛ هر دو در حال كسب تجربه جديدي هستند و نتيجهگيري از آن و نشان دادن آثار، زمانبر است. در سالهاي اخير عربستان نگران تحولاتي بوده كه در منطقه رخ داده است. يك موج سياسي از انقلابهاي عربي رخ داد كه عربستان هيچگاه حاضر به پذيرش آن نشد و از نتايج آن بيم داشت و همواره فكر ميكرده كه ايران در پس اين تحولات است و از طرفي، ما نيز خيلي از مسائل را كه در منطقه رخ داده است، به گردن عربستان ميانداختيم، ولي شرايط امروز با شرايط دو سال قبل فرق ميكند. من فكر ميكنم كه توافق هستهاي و بهبود روابط با غرب در نهايت اثر خود را بر عربستان هم خواهد گذاشت و اين كشور را مجبور خواهد كرد تا براي گفتوگو با ايران پا پيش بگذارد. به هر حال بايد بدانيم كه راهكار حل مشكلات فيمابين، گفتوگو است و آنها را بايد در پشت ميز مذاكره حل كرد و نه از طريق بلندگوهاي تبليغاتي و رسانهها.
با توجه به اختلافات ايران و كشورهاي عربي، آيا ميتوان انتظار داشت اگر چنين اجلاسي ميان ايران و اين كشورها برگزار شود، به نتيجهاي نيز منجر شود؟
نبايد انتظار فوري براي بحرانهاي سختي كه در طول سالهاي گذشته رشد كردهاند، داشت. بايد به گفتوگو نشست و سختيهاي آن را به جان خريد. بايد كار را به ديپلماتها سپرد تا آنها در كنار يكديگر بنشينند و به گفتوگو و رايزني بپردازند و براي حل اختلافات راهي پيدا كنند و در نهايت، رهبران كشورها گردهم آيند و دست به تصميمگيري بزنند.