سياست رسانهاي برونمرزي در جنگ با اسراييل
علي ميرزامحمدي
جنگ ناجوانمردانه و تحميلي اسراييل عليه ايران جنگي تركيبي است و فريب افكار عمومي جهانيان بخش مهمي از اين جنگ است. اسراييل به كمك رسانههاي داخلي و بينالمللي مورد حمايت خود تلاش دارد با انحراف واقعيتهاي موجود، چهرهاي موجه، مقبول و محق و حتي در مواردي مظلوم از خود به نمايش بگذارد و دولتها و مردم آنها را در مقابل ايران و ايرانيان قرار دهد. در اين شرايط اتخاذ يك سياست و رويكرد هوشمندانه رسانهاي در داخل و به ويژه خارج از مرزها از اهميت خاصي برخوردار است. درباره سياست رسانهاي برونمرزي در جنگ با اسراييل چند نكته مهم قابل ذكر است:
نكته اول و كليدي آنكه سياست رسانهاي برونمرزي ما در جنگ با اسراييل بهتر است بر تمايز بين دولت اسراييل و اهالي سرزمينهاي اشغالي تاكيد و حساب آنها را از همديگر جدا كند. جالب آنكه دولتمردان اسراييل نيز تظاهر ميكنند بين دولت و مردم ايران تمايز قائل ميشوند و در مخاطب قرار دادن مردم ايران نيز هميشه به اين مساله اشاره ميكنند. در گفتمان حاكميت ايراني، اين مساله مورد غفلت قرار ميگيرد؛ به اين معنا كه تمايز بين مردم يهود ساكن در اسراييل و دولت و ايدئولوژي صهيونيستي چندان پررنگ نميشود. اين مساله از منظر جامعهشناسي رسانه داراي اهميت كليدي است. سياست رسانهاي بدون مشخص كردن مرزبنديهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ديني و ايدئولوژيكي يا دشمني تمام عيار، به مردم ساكن سرزمينهاي اشغالي و كل دنيا، اينگونه القا ميكند كه با دشمني تمام عيار و بدون مرزبندي، ما در پي آن هستيم كه كل مردمان آن سرزمين را از بين ببريم يا مجبور به ترك آن كنيم؟! و از اين مساله، رژيم صهيونيستي به نفع بقاي خويش بهره ميگيرد.
نكته دوم آنكه رويكرد رسانه برونمرزي ما درباره مردم سرزمينهاي اشغالي، هم با موانع سختافزاري و هم نرمافزاري مواجه است. در بعد نرمافزاري، لازمه ايجاد رابطه رسانهاي با مردم ساكن در سرزمينهاي اشغالي، آشنايي با لايههاي سياسي و اجتماعي آن، پرورش افراد مسلط به زبان عبري، شناخت جغرافيايي مناطق مختلف، شناخت تعاملات بين مردم غيريهودي با مردم يهودي، شناخت احزاب و نهادهاي مدني فعال در اسراييل و … است. در بعد سختافزاري، لازم است نهادهاي رسانهاي مختلفي به زبانهاي عبري، عربي و انگليسي براي ساكنان سرزمينهاي اشغالي راهاندازي شود. همچنين توسعه نهادهاي پژوهشي دانشگاهي و فرادانشگاهي كه بر مطالعات سرزمينهاي اشغالي متمركز شوند از اولويتها خواهد بود. در حال حاضر تنها رسانه عبري زبان صدا و سيما، شبكه راديويي «صداي داويد» است كه فقط در طول روز، ۳۰ دقيقه برنامه (آن هم فقط براي يهوديان خاورميانه) پخش ميكند. همچنين دانشگاههاي محدودي در تهران بر مطالعات مناطق اشغالي متمركز هستند. برطرف شدن موانع ارتباط رسانهاي با ساكنان سرزمينهاي اشغالي، مزاياي زيادي براي سياستهاي منطقهاي و جهاني ما به همراه خواهد داشت. اين كار ميتواند ترديد در مشروعيت موجوديت اسراييل و شكاف در لايههاي مختلف سياسي و اجتماعي آن را تشديد كند. نسلي از يهوديان در اسراييل متولد و رشد يافتهاند كه تاوان كوچاندن اجداد خود و فتنه از پيش طراحي شده در تشكيل دولت اسراييل را ميپردازند. اين افراد حتي اگر خودشان هم بخواهند نميتوانند به كشورهاي ابا و اجدادي خود در اروپا يا ديگر نقاط جهان برگردند. در نتيجه بيدار كردن وجدان خفته آنها رسالتي است كه ميتواند در سياستگذاريهاي رسانهاي ما مدنظر قرار گيرد. اين كار حتي اگر نتواند فشار داخلي براي توقف شرارتهاي اسراييل را فراهم كند حداقل ترديد در مشروعيت سياستهاي جنگافروزانه، نژادپرستانه و ضدانساني اسراييل را افزايش خواهد داد.
نكته سوم آنكه عدم تبيين درست سياست جمهوري اسلامي ايران درباره مساله اسراييل در رسانههاي برونمرزي ما، اين فكر را به اذهان يهوديان ساكن سرزمينهاي اشغالي القا كرده كه نابودي اسراييل به معناي نابودي ساكنان يهودي آن است. در صورتي كه اين فكر ماهيتي غيرانساني دارد و با سياست انسانگرايانه حاكميت ايران در تضاد قرار دارد. مخاطب قرار دادن يهوديان ساكن اسراييل و ديگر نقاط جهان توسط رسانههاي برونمرزي ما ميتواند اين واقعيت را باورپذير كند كه قوم يهود از مظلومين اعصار گذشته در اروپا، به ظالمان كنوني خاورميانه استحاله پيدا كردهاند، طوري كه خواسته و ناخواسته، حقوق انساني فلسطينيان را ضايع ميكنند و ظلمي بزرگ بر انسانهايي روا ميدارند كه در تاريخچه ظلم بر قوم يهود نه تنها نقشي نداشتهاند، بلكه با مهماننوازي، التيامبخش زخمهاي كهنه آنها بودهاند.
اين سياست حتي در سخنان و فعاليتهاي ديپلماتيك و بينالمللي سياستمداران كشورمان نيز به درستي تبيين نشده است.
نكته چهارم اينكه سياست رسانهاي برونمرزي ما بايد تبيينگر طرح پيشنهادي كشور ما، مبتني بر شكلگيري همهپرسي در سرزمينهاي اشغالي باشد كه سالها قبل توسط رهبر انقلاب در اجلاس عدم تعهد مطرح شده است. بر اساس اين طرح، بايد از تمام مردم فلسطين اعم از مسلمان، مسيحي، يهودي و فلسطينيهايي كه آواره شده و در كشورهاي ديگر پناهنده شدهاند، همهپرسي شود و نظام آينده حاكم بر سرزمينهاي اشغالي با مراجعه به آراي عمومي شكل بگيرد. بر اساس اين طرح، نابودي مردم يهودي ساكن سرزمينهاي اشغالي، به هيچوجه مدنظر نيست؛ بلكه اساس آن، تشكيل حكومتي بر اساس خواست همه اقوام اين سرزمين، فارغ از مذهب، زبان و نژاد است. به عبارت صريحتر، ضديت جمهوري اسلامي ايران با ماهيت نژادپرستانه و ايدئولوژيكي اسراييل است كه دولتي مبتني بر ناديده گرفتن حقوق ديگر اديان، نژادها و زبانها و بر اساس كوچاندن اجباري و غصب سرزمينهاي اجدادي آنها و استيلاي قوم يهود بر ديگر اقوام و زير پا گذاشتن اصل همزيستي صلحآميز اديان مختلف است. خواست جمهوري اسلامي نه مبتني بر اخراج خشونتآميز مردم يهودي ساكن در سرزمينهاي اشغالي، بلكه مبتني بر همهپرسي به عنوان روشي دموكراتيك است كه حقوق همه اقوام را فارغ از محدوديتهاي قوميتي، مذهبي و زباني مدنظر قرار ميدهد.جامعهشناس