تارتوف در سالن ديگر به روي صحنه ميرود
رويا نونهالي: هميشه هم خبري از توفيق نيست، كاش تارتوف بيايد
«وقتي درباره موضوعي فكر ميكنيم، وقتي تصور ميكنيم، وقتي نويسندهاي جهاني ساخته، تصور اوليه ما بر اساس همه تجربههاي ما شكل ميگيرد. دامنه وسيعي از احتمالات كه بايد از ميانشان شبكهاي مرتبط بسازي كه حس و برداشت تو را از موضوع و ماجرا و آدمها به سمت دنيايي ببرد؛ دنيايي كه با پرسشها و پاسخهاي احتمالياش غريبه نيستي»؛ اينها را رويا نونهالي، كارگردان نمايش «تارتوف» ميگويد. با همه اين حرفها او ميگويد كه مخاطب همواره جهان خودش را ميسازد «اما هرگز نبايد فراموش كرد جهان اثري كه تو ارايه ميكني، نزد هركسي يك بار ديگر متولد ميشود وچيزهايي با او سازگار يا ناسازگارند.»
نمايش كمدي تارتوف نخستين تجربه رويا نونهالي در زمينه كارگرداني تئاتر تا ششم شهريور در سالن اكو روي صحنه بود. اكنون رويا نونهالي اعلام ميكند كه اجراي تارتوف در سالن ديگري ادامه خواهد داشت. بنا بر اخبار تاييد نشده احتمالا تارتوف در تماشاخانه ايرانشهر دوباره روي صحنه خواهد رفت.
اين نمايش كه براي نخستين بار در ايران از متن دقيق نمايشنامه تارتوف اثر مولير برگرفته شده و روي صحنه رفت، توجه مخاطبان را به خودش جلب كرد و از همين رو رويا نونهالي با انتشار يادداشتي از اجراي دوباره تارتوف در سالن ديگري خبر داد. نمايشنامه تارتوف از برجستهترين نمايشنامههاي جهان و نوشته مولير فرانسوي است. مولير در اين اثر تلاش كرده است تا باطل پنهان شده در لباس حق را افشا كند. در اين نمايشنامه اورگان و مادرش، مادام پرنل، به شكلي سادهلوحانه، تارتوف كه شخصيتي شياد در نمايشنامه است را به عنوان دوست نزديك خود پذيرفتند. باوجود تلاش همه نزديكان، اورگان در جهت درك شخصيت دغل باز تارتوف و تلاش همه اعضاي خانواده براي رسوا كردن تارتوف، اورگان و مادرش بر حماقت خود در اعتماد به تارتوف پافشاري ميكنند. حتي زماني كه اعضاي خانواده اورگان از روي خيرخواهي شواهدي
مبني بر دغل كاري تارتوف عيان ميكنند باز هم اعتماد به باطل و حماقت آنچنان در جان و دل اورگان و مادرش ريشه دوانده است كه همه اين خيرخواهيهاي ديگران را حسادت تلقي ميكنند.
رويا نونهالي اما معتقد است كه هنر همواره محل اظهارنظر بوده است. « وقتي انعكاس روايت ما در ذهن مخاطب تداعي موثر، خوشايند و ماندگاري ايجاد كرده باشد، نامش گونهاي از توفيق است كه تو را به وجد ميآورد» اما او ميگويد كه هميشه هم خبري از توفيق نيست. « اما هميشه هم اينگونه نيست و نبوده است. تاريخ هنر، به ويژه از نوع نمايشياش واكنشهاي مبالغهآميز مثبت و منفي زيادي را پيشروي پديد آورندگان آثار قرار داده كه در طول زمان تغيير كرده يا جابهجا شدهاند، پس تكليف چيست جز آنكه بكوشي همه توانت را به كار بگيري و سهلانگار و بيمبالات نباشي.»
بازيگر نمايش «مشروطه بانو» ميگويد كه بعد از اين دوره اجرا حالا وقت مرور و جمعبندي كاري است كه گروه انجام داده است. « بازيگران و ديگر همراهان، تمام كوشش و ذوق و مهربانيشان را به كار بستند تا روايت منظوم فارسي تارتوف كه با وسواس بسيار سامان گرفته بود و در اختيار بود، روي صحنه محقق شود، چنان كه من ميشناختم و تفسيري از اجرايش داشتم.»نونهالي ميگويد قدردان همه كساني است كه به تماشاي اين اثر نمايشي نشستند: « بسياري آمدند و ديدند و سخاوتمندانه مشوق بودند. بعضي هم حق داشتند چيز ديگري بپسندند، اما مهر و ادب و مهارت در كاربرد واژگان براي نقد، مطلوبي است كه ما به كيفيت بالاتري از آن احتياج داريم تا اعتماد به دانش منتقد براي دقت برقضاوت صورت پذيرفته در ميان قرار گيرد. از همه آنها كه آمدند و كار ما را ديدند ممنونيم و مشتاق داشتن بهترينها براي پيشكش.»و البته شخصيتهاي برجسته بسياري از اين نمايش ديدن كردند. محمود دولتآبادي، دكتر محمدرضا عارف، دكترمعصومه ابتكار، بهمن فرمانآرا، شهرام ناظري، دكتر علي رفيعي، شمس لنگرودي، محمدعلي ابطحي، عليرضا شجاع نوري، شادمهر راستين، دكتر قطبالدين صادقي، رويا تيموريان، مسعود رايگان، عليرضا مشايخي و بسياري ديگر از جمله كساني بودند كه به تماشاي نخستين تجربه كارگرداني رويا نونهالي نشستند. «تارتوف آمد با ساز و آواز و ترانه و نمايش. ميدانم همه نگرانيم نكند تارتوف بيايد! اما من منتظرم رويا نونهالي! اميدوارم كمدي دل ارته در اين فضاي تئاتري موجود شكوفا شود پس، كاش تارتوف بيايد، » اين جملات را شادمهر راستين، فيلمنامهنويس در مورد نخستين تجربه كارگرداني رويا نونهالي چنين ميگويد. تينا پاكروان هم كه چندي پيش فيلمبرداري فيلم سينمايي نيمه شب اتفاق افتاد را با بازي نونهالي به پايان رساند، ضمن تقدير از كارگرداني رويا نونهالي ميگويد كه بايد از رويا نونهالي براي اجراي اين اثر تقدير كرد. «شخصيت تارتوف نماد دورويي بشر امروز است، شيطاني در قالب انسان خوب و انسان نمايي با نگرش شيطان كه به ذهن انسان چشم عقل بسته و فقط چشم دل بگشوده اثر ميكند».
سياوش چراغيپور، بازيگر تئاتر و سينما نيز معتقد است كه «تارتوف» تجلي درستي از كمدي مولير است. نوعي كمدي كه شامل صحنههايي استرليزه است و به تخيل ذهن تماشاگر كمك ميكند. «در تارتوف همهچيز روي قاعده بود. روي نظم كمدي و فضاي فرانسوي مولير براي تماشاگر ايراني قابل لمس بود». اما جداي از اهالي تئاتر چهرههاي سياسي نيز نسبت به اين نمايش واكنش نشان دادند. محمدعلي ابطحي تارتوف را يكي از پر معناترين تئاترهاي مورد نياز جامعه امروز ايراني ميداند. «نشان دادن عمق فاجعه چهرههايي كه زير تابلو دين و بهنام مذهب احساسات انسانها را نابود ميكنند رسالت اصلي تئاتر تارتوف بود. در اوج اين رذالت تارتوفهايي كه براي مردم تابلوي آشنايي هستند، هشدار دادن نسبت به خطر آنها رسالت بزرگي بود.»