• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3348 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۳۰ شهريور

سرزميني كه در آن قوانين طبيعت حرمت دارد خشونت‌‌طلبي مشتري ندارد!

محمد درويش

 

در سال 2005 ميلادي، همزمان با آغاز جشن‌هاي نكوداشت شصتمين سالگرد سازمان ملل متحد، كتابي از سوي كوفي عنان- دبيركل وقت سازمان ملل- منتشر شد كه در آن به 60 دليل وجودي اين مهم‌ترين نهاد بين‌المللي مي‌پرداخت؛ سازماني كه بر بنياد حفاظت از صلح جهاني و امنيت مردمان كره زمين سامان يافته بود و در بين آن 60 دليل، دست‌كم 17 دليل وجود داشت كه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به محيط زيست مربوط مي‌شد. ساده‌تر آنكه مديران ارشد سازمان ملل متحد براين باورند كه اگر مي‌خواهند براي تحكيم صلح بين‌الملل نمره قبولي بگيرند، بايد نخست بكوشند تا تعادل بوم‌شناختي (اكولوژيكي) زمين را حفظ كنند. در حقيقت، چنانچه بيابان‌زايي مهار شود؛ روند افت سطح آب در سفره‌هاي زيرزميني متوقف شود؛ خودسوزي و نشست زمين رخ ندهد؛ به پاكتراشان جنگل اجازه فعاليت ندهند؛ تالاب‌ها و درياچه‌ها پيوسته آب نروند؛ از كميت و كيفيت زيگونگي (تنوع زيستي) كاسته نشود؛ حرمت حيات بر زيستمندان گياهي و جانوري محفوظ مانده و بر وسعت كانون‌هاي بحراني فرسايش آبي و بادي افزوده نشود؛ آنگاه مي‌توان اميدوار بود كه مردم پيگيرانه زندگي را تعقيب كنند و تن به پيروي كوركورانه از جريان‌هاي خشونت‌طلبانه‌اي چون داعش، بوكوحرام، القاعده، طالبان و... نمي‌دهند. كافي است نگاهي اجمالي به ابعاد ناامني‌هاي اجتماعي، تنش‌هاي اقتصادي و تزلزل نظام‌هاي سياسي در دوران معاصر بيندازيم تا دريابيم تا چه اندازه با افزايش بدهكاري بوم‌شناختي يك سرزمين، احتمال ورشكستگي سياسي دولت حاكم بر آن قلمرو سياسي هم افزايش مي‌يابد. وضعيت امروز در اغلب كشورهاي آفريقايي و غرب آسيا آشكارا پندار پيش‌گفته را تاييد مي‌كند. كافي است روند بي‌ثباتي سياسي و جنگ‌هاي داخلي را، از يمن گرفته تا افغانستان، پاكستان، عراق، سوريه، سودان، ليبي، مصر، نيجريه و... را دنبال كنيم تا دريابيم چگونه راه تحكيم صلح بين‌الملل از تلاش دولت‌ها و ملت‌ها براي پاسداري از محيط زيست‌شان مي‌گذرد. اينك در شرايطي جهانيان براي سي‌وچهارمين بار روز جهاني صلح را در 21 سپتامبر (30 شهريور) گرامي مي‌دارند كه وضعيت صلح جهاني، امنيت زيستن و آرامش و رضايت 3/7 ميليارد اهالي كره زمين به مراتب كمتر از 5 ميليارد ساكنان آن روزگار زمين است! چرا؟

پاسخ به اين پرسش، البته واقعيت تلخ و شرم‌آوري را براي بشر مغرور و مسلح به قدرت فناوري‌هاي مدرن فاش مي‌سازد؛ پاسخي كه تحليل شايسته و بي‌غرض آن شايد بتواند اين روند قهقرايي را در زمين متوقف سازد. در سال ۱۹۷۸ ميلادي، يعني سه سال پيش از مطرح شدن ايده برگزاري روز جهاني صلح در سازمان ملل متحد، كتابي منتشر شد به نام «دشمن هفتم»، كه حاوي پيشگويي تلخي بود؛ پيشگويي تلخي كه امروز بدل به حقيقتي غم‌انگيز شده است. آن حقيقت كه 37 سال پيش توسط رانالد هيگينز – Ronald Higgins- صاحب كتاب فوق، به رشته تحرير درآمد، چنين است: «بيست و پنج سال آينده براي صدها ميليون انسان، مرگ از گرسنگي به بار خواهد آورد و براي بقيه ما، سختي، ناامني يا جنگ.»با نگاهي به روزگار امروز زمين درمي‌يابيم: ديگر اين فقط مردمان فقير آفريقا، امريكاي لاتين و آسيا نيستند كه هيچ منظر روشني از آينده در برابرشان وجود ندارد، بلكه ابعاد ناامني، جنگ و تخريب محيط زيست كار را به جايي رسانده كه كابوسي به نام مهاجرت خواب آرام را از اهالي قاره سبز (اروپا)، استراليا و امريكاي شمالي هم ربوده است. راست آن است كه شايد هيچگاه چون امروز، يعني در ميانه دومين دهه از سده بيست‌ و يكم ميلادي، چهره جهان از غم آوارگي‌ها، نسل‌كشي‌ها، تجاوزها، عمليات انتحاري و جنگ‌هاي داخلي در عراق، افغانستان، سوريه، فلسطين، سودان، مصر، ليبي، پاكستان، كشمير، تركيه، يمن، تونس، بحرين، هاييتي، روآندا، بوركينافاسو، سومالي، مجارستان و پاره‌هايي ديگر از زيستگاه‌هايش، چنين افسرده و چروكيده نبوده است؛ 5/1 ميليارد فقير گرسنه، 5/13 ميليون آواره جنگي و ده‌ها هزار كشته، دستاورد خجلت‌بار تمدن بشري در سپيده‌دم سومين هزاره پس از ميلاد مسيح (ع) است؛ تمدني كه از آغاز شكوفايي‌اش در پنج هزار سال پيش تاكنون، وارث ۱۴ هزار جنگ و قتل عام چهار ميليارد انسان بوده و هم‌اكنون نيز به طور متوسط شاهد ۲۰ جنگ مسلحانه در روز است؛ تمدني كه شهروندان پسامدرن آن، هر ۴۰ ثانيه و به صورتي داوطلبانه زنگ خودكشي را به صدا در‌آورده و خود را به آن سوي انفجار بزرگ مي‌رسانند! غافل از اينكه اخيرا ثابت شده كه شايد اصلا انفجار بزرگي هم در كار نبوده است!! از طرفي بحران‌هاي ‌محيط‌زيستي، هيچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرين و بنيان‌كن نشان نداده و هيچگاه افول اندوخته‌هاي طبيعي و ذخيره‌گاه‌هاي ژنتيك جهان تا بدين‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ كافي است نگاهي به دسته گل بي‌پي در خليج مكزيكو بيندازيم، سونامي‌هاي مرگبار در اندونزي يا فوكوشيماي ژاپن را مرور كنيم يا به بزرگ‌ترين فاجعه قرن در رخداد سيل پاكستان دقت كنيم؛ سرزميني كه تحمل اين همه آدم را ديگر ندارد. افزون بر آن، دست‌كم سالي يكصد ميلياردتن مواد آلوده‌كننده در هوا، آب و زمين پخش مي‌شوند و آخرين برآوردها حكايت از آن دارد كه بيش از ۵ ميليارد هكتار از سرزمين‌هاي جهان، يعني عرصه‌اي به وسعت ۵ برابر كشور پهناور كانادا، از جريان‌هاي بيابان‌زايي آسيب‌ ديده و دچار اُفت توان توليد شده‌اند و هم‌اكنون با شتابي معادل ۵۰ ميليون هكتار در سال (۵ برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمين‌هاي متاثر از بيابان‌زايي در جهان افزوده مي‌شود؛ رويدادهايي كه خود به شكلي ديگر سيماي زمين را فرتوت‌تر از آنچه كه هست، نشان خواهند داد. چگونه است كه در پي ايجاد ارتباط با موجودات احتمالي آن سوي منظومه شمسي برمي‌آييم و خواستار درك جهاني با فاصله ۱۴ ميليارد سال نوري از خويش هستيم، اما در مهار روند شتابناك پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره‌گر اين حقيقت تلخ باشيم كه مرگ و ميرِ ناشي از ابتلا به ويروس HIV در طول دهه گذشته شش برابر رشد كند؟ اصلا مگر مي‌توان تولد ۶۰ ميليون انسان بيگناه حامل اين ويروس مرگ‌آفرين را در زمانه حاضر ناديده گرفت؛ انسان‌هايي كه اين بخت را داشتند تا ۳ هزار سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود كه از موهبت رفاهي سود جويند كه مي‌توانست تمدن براي‌شان به ارمغان آورد، نه سمي كه در جان‌شان دميده شد! و مگر مي‌شود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: «در صورت ادامه روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از ۱۷۵۰۰۰۰ (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه زيستمندي كه اينك در جهان يافت مي‌شوند، براي هميشه نابود خواهند شد» . چنين دريافت‌هايي نشان مي‌دهند، تا چه اندازه پيش‌بيني هيگينز به واقعيت نزديك بوده است. امّا چگونه؟ چگونه شهروندي از كره خاك كه چون بقيه شهروندان، به‌شدت در بند زمان اسير است، توانسته چنان دقيق از آينده خبر دهد؟ آيا او انساني فرازميني يا نابغه بوده است؟!حقيقت آن است كه پيش‌بيني هيگينز، آنچنان هم كار دشواري نبود و شايد از همين رو بود كه رهبران جهان به صرافت نامگذاري روزي به نام صلح جهاني رسيدند!كافي است مروري بر روندهاي مرگبار حاكم بر زمين كنيم كه چگونه مردمان امروز گيتي به اندازه كره‌اي به بزرگي يك و نيم برابر زمين، دچار جنون مصرف شده‌اند. آشكار است كه با چنين وضعيتي، امنيت دوام نمي‌آورد و ناپايداري دقيقا از جايي شروع مي‌شود كه بيابان‌زايي تشديد شده و جنگ آب راه مي‌افتد؛ يعني در سرزمين‌هايي كه مردمانش ديگر چيزي براي از دست‌دادن ندارند و چنين مردماني البته كه به راحتي مي‌توانند به ديناميت‌هايي متحرك در هيبت بوكوحرام تا داعش بدل شوند و تلخي بي‌پايان زندگي‌شان را با يك نمايش خون‌آلود و تراژيك پايان دهند.

فرجام سخن

هرچند در ايران و به مدد پول نفت، هنوز شدت ناآرامي‌هاي اجتماعي و تنش‌هاي سياسي قابل قياس با اغلب كشورهاي مستقر در خاورميانه و آسياي جنوب شرقي نيست؛ اما اگر دولتيان ايران طنين زنگ‌هايي كه حكايت از شتاب بي‌سابقه بيابان‌زايي است، جدي نگيرند، آنگاه فاجعه و مصيبت ممكن است خيلي زودتر از آنچه فكر مي‌كنيم فلات ايران را هم درنوردد. خشك شدن اغلب درياچه‌ها و تالاب‌هاي كشور از اروميه گرفته تا گاوخوني، بختگان، مهارلو، پريشان، هامون، حله، هورالعظيم، كافتر، طشك و ارژن؛ همچنين افزايش محسوس چشمه‌هاي توليد گرد و خاك، وقوع فروچاله‌ها و تشديد نشست زمين و نابودي 18 ميليون بلوط و 10 ميليون نفر نخل گواه آن است كه اگر به سرعت و با شتاب چيدمان توسعه بر بنياد مزيت‌هاي واقعي اين سرزمين تغيير نكند، آنگاه تنش‌هاي اجتماعي در سراسر وطن گسترش خواهد يافت و پيش‌تر از همه صلح و امنيت را دست‌نيافتني‌تر مي‌كند. بازگرداندن نشاط به سرمايه اجتماعي، كوچك‌ساختن واقعي دولت و تفويض اختيارات به مردم و شريك كردن حقيقي ايشان در قدرت، شايد يگانه راهكاري است كه سبب مي‌شود پايداري تمدن ايراني همچنان بر اين خاك تداوم يابد؛ پايداري‌اي كه شرط نخست آن تحقق پايداري بوم‌شناختي (اكولوژيك) است و اميدوارم به دولتي كه خود را يگانه دولت محيط زيستي ايران ناميده است، اين اجازه و فرصت داده شود تا شتابان در مسير تحقق راهبردهاي پيش‌گفته حركت كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون