حادثه اسفبار منا و كشته شدن جمعي از هموطنان در اين واقعه از وجوه مختلف نيازمند توجه است. از جمله از جنبه روانشناختي اين واقعه قابل بررسي يا بهتر است گفته شود بررسيهايي است. تاثير فاجعه بر مجروحان، ساير حجاج و اعضاي كاروانهاي اعزامي و از همه مهمتر بر خانوادههايي كه در اين واقعه عزيز يا عزيزاني را از دست دادهاند از اين دست بررسيهاست.
ترديد نيست كه فاجعه منا براي كساني كه به شكلي در آن درگير هستند يك ضربه رواني به معناي دقيق كلمه است و آثار روانشناختي آن بر خانوادهها و ساير قربانيان همچون آثاري است كه بلايايي چون زلزله، سيل و غيره دارد. اما اين واقعه با بلاياي طبيعي تفاوتهايي هم دارد كه اين تفاوتها بر شدت ضربهزايي آن ميافزايند.
1- در اين فاجعه چون نقش عامل انساني يعني بيتدبيري مسوولان مربوطه عامل اصلي بروز حادثه است خشم و پرخاشي در بازماندگان و خانوادههاي داغدار و ضربه ديده ايجاد ميشود كه ميبايد به شكلي تخليه شود. با توجه به اينكه عامل يا عوامل بروز حادثه در دسترس و داخلي نيستند اين تخليه براي بازماندگان به تاخير افتاده يا ناممكن ميشود كه اين خود ميتواند به مشكلي جدي تبديل شده و قدرت ضربهزايي واقعه راتشديد كند يا منجر به جابجايي خشم و باعث بروز مشكلاتي براي خانوادههاي داغدار شود.
2- با توجه به غيرمنتظره و نابهنگام بودن حادثه، ضربه رواني حاصل از آن شديد و از قدرت تخريبي بيشتري برخوردار است. در اخبار به كرات ديده يا شنيده شده كه بسياري از خانوادهها در حالي از خبر مرگ عزيزان خود در اين فاجعه آگاه شدند كه آماده بازگشت و استقبال از آنان بودند. تغيير ناگهاني از شادي استقبال به سوگ ناشي از مرگ ابعاد روانشناسي واقعه را تشديد ميسازد.
3- از سوي ديگر از آنجا كه مرگ در اين فاجعه مرگي غيرعادي بوده و فرصت ديدار آخر بين متوفيان و بازماندگان وجود نداشته است شدت ضربهزايي آن براي خانوادهها بيش از پيش ميشود.
4- در مورد تعدادي از مجروحان و ساير حجاج نيز كه روزهاي بعد از واقعه نياز به كمك داشته ولي با رفتارهاي نامناسب عربستانيها مواجه شدند، به دليل احساس نبود حمايتهاي اجتماعي مكفي، اين موضوع شايد تبديل به يك ضربه مضاعف شده باشد.
در هر حال فاجعه منا آثار و علايم روانشناختي يك ضربه شوكآور و شديد رواني را براي خانواده و بازماندگان فاجعه به همراه دارد و بنابراين ضرورت دارد تا در هر برنامهريزي براي اين خانوادهها به اين نكته توجه جدي كرد. در كساني كه تحت تاثير اين فاجعه قرار گرفتهاند (چه اعضاي خانوادههاي جانباختگان و چه خود مجروحان و شاهدان حادثه) احتمال دارد كه علايمي مشاهده شود كه شباهت بسياري با علايم اختلالهاي ديده شده در زمان جنگ يا بلايي چون زلزله، بمباران، سقوط هواپيما، سيل و... دارند. شوك و ناباوري و انكار اوليه به تدريج جاي خود را به دريافت مبتني بر فقدان و از دست رفتن و نيامدن عزيز و عزيزان ميدهد. اضطراب، تنش، پريشاني، بيخوابي، بياشتهايي و ساير واكنشهاي فيزيولوژيكي و بدني به همراه از جا پريدنهاي مكرر، ناتواني در تمركز ذهني و رواني، كاهش قدرت تحمل، افسردگي و ياس و غم و همچنان كه قبلا گفته شده در اين حادثه خاص خشم و پرخاش نسبت به مقصران و در تعدادي از افراد هم علايم شديدتري امكان بروز دارند؛ علايمي كه هرچند انتظار هست گذشت زمان از شدت قسمت زيادي از آنها بكاهد ولي در عدهاي در صورت عدم مراجعه به روانشناس و دريافت خدمات مربوط ميتوانند تا مدتها و شايد هم تا ساليان دراز پايدار مانده و به دردي كهنه بدل شوند.
اما چه ميتوان كرد و چگونه؟ پيش از پرداختن به تدابير روانشناختي مربوطه، ذكر چند نكته ديگر درباره بديع بودن اين حادثه از منظري ديگر كه در برنامهريزي مداخلات روانشناختي ياريكننده است، ضرورت دارد.
اگرچه حادثه منا فاجعهاي بزرگ و فشارزايي و ضربهزايي آن زياد است، به دليل بافت و زمينه مربوط و خاصه با توجه به اينكه حادثه براي بخشي از جمعيت اتفاق افتاده كه باورهاي ديني قوي دارند اين عامل يعني اعتقادات ديني ميتواند در التيام سوگ ناشي از حادثه و بهبود سريعتر غمديدگان، سودمندي منحصر به فردي داشته باشد و بنابراين استفاده از اين ظرفيت فرهنگي در انجام كار روانشناختي با بازماندگان و قربانيان بسيار مناسب و ضروري است.
اقدامات مسوولان به ويژه اعلام عزاي عمومي و نيز اتمام حجت در برخورد با كارشكنيهاي عربستانيها در كنار تمامي آثار آن، اين پيام روانشناختي را نيز به حجاج ايراني و خانوادههاي آنان القا كرد كه درد و رنج آنان ديده و درك شده است. اين موضوع به شكلي در مقام يك ضربهگير روانشناختي علاوه بر آنكه از آلام افراد و خانوادهها كاست، به نقطه اتكا و بنيه آنها در برخورد با ضربه رواني ناشي از حادثه كمك شاياني كرده كه بايد موردنظر متخصصان باشد.
با اين توضيحات اينك اشارهاي مختصر به بعضي از روشهاي موردنظر ميشود:
روانشناساني كه قصد كار با افراد متاثر از فاجعه منا را دارند، بيش و پيش از هر چيزي بايد با فرهنگ و زمينههاي افراد فوق آشنا باشند چه تنها توجه به اين بافت و زمينه است كه ميتواند در كاربرد مداخلات روانشناختي به آنان كمك كند. در درجه نخست بايد فضا و فرصتي فراهم ساخت تا خانوادهها و بازماندگان از نظر هيجاني تخليه شوند. به منظور تخليه هيجاني در بلايا و حوادث ضربهزا روشهاي مختلفي وجود دارد كه اصليترين آن استفاده از تكنيكهاي بازگفت يا واگويي روانشناختي است. اما تجربه نگارنده از كار در بلاياي مختلف به ويژه حادثه غمبار بم نشان ميدهد كه يكي از بهترين روشها براي تخليه هيجاني استفاده از ظرفيت بالاي موجود در فرهنگ ديني است. با توجه به مطلب پيشگفته درباره زمينه فرهنگي و ديني خانوادههاي داغدار و همچنين همزماني با ماههاي محرم و صفر يك فرصت ناب براي استفاده از اين بافت جهت تخليه هيجاني آماده است كه همكاران روانشناس ميتوانند از آن استفاده كرده و نيز براي همانندسازي افراد داغديده با الگوهاي ديني و مذهبي در راستاي التيام درد روانشناختي ناشي از حادثه بهره جويند.
همچنين با توجه به ابعاد معنوي حج ميتوان از تكنيكهاي مرتبط با رشد روانشناختي استفاده برد.
در اين زمينه به خصوص استفاده از مفهوم رشد پس از ضربه رواني و تكنيكهاي مورد نظر در آن، توصيه ميشود. توضيح آنكه رشد پس از ضربه به يك معنا آن است كه ضربه روي داده سكوي پرشي براي رشد فردي، رواني و اجتماعي و معنوي شخص باشد و براي آن راهكارهايي وجود دارد كه روانشناس ميتواند از آن استفاده كند.
استفاده از روشهاي حمايت رواني، شيوههاي كاهش سوگ و داغديدگي، شيوههاي كاهش اضطراب و تنشزدايي، مشاورههاي خانوادگي و گروهي، معنا درماني و... به فراخور شرايط افراد نيز از ديگر تدابير مورد استفاده است.
در اينجا ذكر اين نكته ضروري است كه خانوادهها به دو دسته افراد كه به شكلي بيش از ديگران ممكن است تحت تاثير پيامدهاي ضربهزاي رواني اين فاجعه قرار گيرند، بايد توجه خاص داشته و حتما آنها را براي دريافت خدمات به روانشناس ارجاع دهند:
1- كساني كه بيش از حد بيقرار بوده و بيخوابي داشته و در اثر حادثه فعاليتهاي اضافي و زياد از حد دارند.
2- افرادي كه بعد از حادثه دچار انزوا و گوشهگيري شده و گاه رفتارهاي نامعمول از آنها سر ميزند.
٭روانشناس