• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3383 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۲ آبان

براي سالمندان چه كرده‌ايم؟

مصطفي اقليما٭

 

وقتي جامعه دچار فقر و تورم و بيكاري شد و فشار اقتصادي افزايش يافت، ديگر از حس عاطفه اثري نمي‌بينيد. خانواده هم مفهوم واقعي خود را از دست مي‌دهد. وقتي شغل نيست و فرزندان بيكارند طبيعي است كه چشم‌شان را به خانه مادر و پدر بدوزند تا با فروش آن مشكل‌شان را حل كنند. وقتي كليه‌شان را مي‌فروشند تا بتوانند زندگي‌شان را اداره كنند، وقتي ميزان درآمد افراد حتي براي تامين حداقل‌هاي زندگي هم كافي نيست نبايد توقع داشته باشيد كه چرا با سالمند چنين رفتار مي‌كنند. جامعه ما اغلب به اينجا رسيده كه سالمند، فردي است كه پير شده و بايد بميرد و ما از اموال او استفاده كنيم. در بسياري موارد، آن مادر يا پدر سالمند مي‌داند كه بچه‌هايش اموالش را مي‌خورند اما شكايتي نمي‌كند چون مادر است و پدر است. بسياري از مادران و پدران هم با جان و دل اموال‌شان را به فرزند مي‌دهند اما فكر نمي‌كنند بچه‌ها آنها را دور بيندازند. بچه‌ها هم راهي ندارند. اسلام پايه زندگي را براساس خانواده گذاشته است. ما با اين خانواده چه كرديم؟ خانه‌هاي 50 متري در آپارتمان چهار طبقه ساختيم كه حتي براي يك پدر و مادر و يك بچه هم كافي نيست. خانه‌هايي ساختيم با يك اتاق خواب. مادربزرگ يا پدربزرگ چطور به اين خانه‌ها بيايند؟ ما زندگي خانوادگي را متلاشي كرديم و فكر نكرديم عاقبت اين كارها به كجا مي‌رسد. خواستيم مشكل را حل كنيم اما به سراغ علت نرفتيم بلكه در پي حل معلول بوديم. نيامديم حياط بزرگ‌تر بسازيم تا خانواده را مثل قديم به گسترده شدن تشويق كنيم. آپارتمان ساختيم كه اتفاقا خانواده‌ها را از هم دور كنيم. چطور در چنين شرايطي انتظار محبت داريم؟ روز سالمند تعيين مي‌كنند؛ دست‌شان درد نكند. اما در اين كشور براي سالمند چه كاري انجام داده‌اند؟ وقتي روز سالمند تعيين مي‌كنيم بايد كاري براي آنها انجام دهيم و بگوييم كه چه برنامه‌اي براي آنها داريم و سال آينده هم اعلام كنيم كه چه كارهايي انجام داديم و چه كارهايي معوق مانده است. روز سالمند در ايران يعني چهار سخنراني برگزار مي‌كنيم و چهار نفر مي‌آيند و حرف‌هاي قشنگ مي‌زنند و تمام. وضعيت سالمند ما هم هر روز و هر سال بدتر مي‌شود. ما در جامعه‌اي هستيم كه نه تنها به فكر سالمند نيستيم، براي آن جوان هم كاري نمي‌كنيم. شش سال است كه بيكاري داريم. تورم در جامعه كولاك مي‌كند. افزايش حقوق كارمند چقدر است؟ 10 درصد. تورم 30 درصد. اين شرايط به قشر ضعيف فشار مي‌آورد. سالمندان ما چه كساني هستند؟ كارمندان بازنشسته كه 30 سال زحمت كشيده‌اند و ماليات داده‌اند و امروز كه باز نشسته مي‌شوند چهار يا پنج درصد به حقوق‌شان اضافه مي‌كنيم. سالمند خرج زندگي ندارد؟ سالمند بايد بميرد؟ اگر در چنين جامعه‌اي سالمندآزاري افزايش پيدا كرده بايد بقيه حلقه‌هاي زنجير را هم ببينيم. سالمندآزاري يعني چه؟ چرا 40 سال قبل به اين اندازه سالمندآزاري نداشتيم؟ چرا سالمندان احترام داشتند؟ اگر مي‌گوييم چرا سالمندآزاري، بايد ببينيم چه شد كه فرزند ما به اينجا رسيد كه به پدر فشار بياورد و مادر را اذيت كند و پولش را بگيرد و كتكش بزند و او را بيندازد در خانه سالمندان و سراغي هم از او نگيرد. چون وقت ندارد. چرا وقت ندارد؟ چون شغل درستي ندارد. چون درآمد مناسبي ندارد. دو شيفت كار مي‌كند و باز هم قادر به اداره زندگي نيست حتي نمي‌تواند از پس كرايه خانه بر بيايد. شرايط اين فرزندان هم معلولي از علت است. هيچ انساني نمي‌خواهد مادرش را اذيت كند اما ببين او را به چه شرايطي انداختيم كه حاضر مي‌شود مادرش را اذيت كند. وقتي فشار زندگي و فقر و بيكاري زياد مي‌شود ديگر نمي‌فهمد چه مي‌كند. مي‌گوييم چرا سالمندآزاري كرد. خيلي آسان است بپرسيم چرا. اما بايد در شرايط او قرار بگيريم و ببينيم كه آيا از او بدتر نخواهيم شد؟ اشكال ما اين است كه فقط حرف مي‌زنيم. هر وقت به يكي از مسوولان گفتيم فكري براي سالمندان كنيد مي‌گويند 10 ميليون جوان بيكار داريم كه بايد اول براي آنها فكري شود كه به فاجعه نرسيم. سالمند عمرش را كرده و بگذار بميرد. وقتي سلسله‌مراتب و زيرساخت‌ها خراب مي‌شود سالمند هم آسيب مي‌بيند. جوان هم آسيب مي‌بيند. مسائل اجتماعي متاسفانه قابل تبديل به يكديگر است. نمي‌توانيم بگوييم سالمند را ديديم ولي جوان را نديديم. در كنار تمام اين مسائل، متاسفانه ما در كشورمان خانه سالمندان نداريم، كاروانسراي سالمندان داريم. خانه سالمندان يعني يك اتاق كوچك كه سالمند در آن زندگي كند و چند تكه از وسايل مورد علاقه‌اش را در كنار خود داشته باشد. اما خانه‌هاي سالمندان ما چيست؟ سالمند از روزي كه پايش را مي‌گذارد آنجا ديگر مرده است. كسي كه با كسي حرف نمي‌زند، غذاي درستي هم كه نمي‌دهند، درد هم داشته باشند كه داروي حسابي بهشان نمي‌دهند. در كنار تمام اينها، ثانيه به ثانيه هم زجر مي‌كشند و تمام خاطرات گذشته و زحمات گذشته يادشان مي‌آيد و اينكه چطور فرزندان‌شان آنها را در اينجا رها كردند، اين مرگ تدريجي است. و در اين خانه سالمندان چه كسي به آنها رسيدگي مي‌كند؟ خانمي كه بچه دارد و هزار مشكل دارد و ماهي 600 هزار تومان حقوق مي‌گيرد. من كه خودم در زندگي‌ام مشكل دارم چطور به درد 20 نفر سالمند برسم؟ معلوم است كه موقع عوض كردن پوشك هم سر سالمند فرياد مي‌كشم و آن سالمند در چنين شرايطي چند بار در روز آرزوي مرگ مي‌كند؟ مي‌گويند خانه سالمندان خصوصي داريم. در يك خانه چهار اتاقه 50 تخت گذاشته‌اند و مي‌گويند خانه سالمندان خصوصي و ماهانه سه ميليون تومان هم شهريه مي‌گيرند. در همين خانه سالمندان خصوصي هم باز پنج سالمند در يك اتاق حبس شده‌اند و فاقد كمترين استانداردهاي خانه سالمندان است. ٭‌ رييس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها