مربي ايراني، لزوم بازنگري در اصول و ارتباطات
مهدي مظفري/ داربي 81 برگزار شد. در حالي كه تيم مربي ايراني بازي را يك بر صفر پيش بود در نهايت دو امتياز بازي را از دست داد. در مطلب زير به قسمتي از نقايص كار مربيان ايراني اشاراتي دارم و البته اين نوشته نافي احترامم به آنها و تلاشهايشان نيست. استاديومهاي ما خالي شده است. استقلال صدر جدول هم حضور گرم هوادارانش را نميبيند. يكي از دلايل آن بازيهاي نه چندان زيباي تيمهاي ما است. چرا تيمهاي مربيان ما نميتوانند فوتبالي ارايه دهند كه تماشاگر رغبت كند و به استاديوم بيايد ؟ چرا مربي ايراني براي بار دوم در دقايق پاياني داربي امتيازاتي را تقديم رقيب سنتي ميكند و در پايان بازي حين مصاحبه با تفرعن به هواداران رقيب طعنه ميزند؟ چرا مجيد جلالي كه در گذشته اميدوارمان كرده بود با لپتاپ و نرمافزار دانش فوتبال ايراني را افزونتر خواهيم ديد، اين روزها آرامش سابق را ندارد و مدام در حال شكايت است؟در اواخر دهه 80 مجيد جلالي به كنفرانسهاي دانشافزايي مربيان در كشورهاي صاحب فوتبال ميرفت و با ايدهها و دانش نو بازميگشت و مفاهيم و كالاهاي جديد وارد بازار سنتي فوتبال كشور ميكرد. وي با برگزاري نشستهاي مشابهي تحت نام تالار گفتوگو و البته برگزاري كلاسهاي مربيگري تكاني قابل توجه به فوتبال ايران بخشيد. كمكم باورمان ميشد كه فوتبالمان قرار است علمي شود، اما جلالي از سفرهاي پربارش كاست، مربيان ديگر نخواستند يا نتوانستند جلوتر از فنسهاي زمين تمريني باشگاههاي اروپايي بروند و البته بعد از مدتي همين موارد نيز تكرار نشد. كمي بعد اوضاع بدتر شد. زماني كه تصور ميكرديم با حضور سرمربي رئال مادريد در تيم ملي ايران حتما تمرينهاي وي مملو از همكاران ايراني خواهد بود تا از دستيار فرگوسن نكتهها بياموزند، تنها تشكل مربيان با مديريت جلالي يا از دولت وقت تقاضاي بهار فوتبالي ميكرد يا عليه كاشف فيگو و روي كاستا بيانيه مينوشت. گرچه تعداد اندكي گهگاه سري به تمرينات ملي پوشان ميزدند و از كيروش ميآموختند. اگر بپذيريم از جهاتي مرتبه يك مربي فوتبال شبيه يك استاد دانشگاه است، آنگاه با ايده گرفتن از شرايطي كه دكتر محمود سريعالقلم براي يك استاد دانشگاه برجسته برميشمارد ميتوانيم درك كنيم چرا مربيان ما آنچنان كه بايد به دانش روز و رفتار حرفهاي مجهز نشدهاند. يكي از شرايطي كه سريعالقلم براي يك استاد دانشگاه لازم ميداند اين است كه وي بايد در جريان آخرين مباحث و گفتمانهاي رشته خود در سطح بينالمللي قرار گيرد. آيا مخاطب از مربيان ايراني ليگ برتر و دستههاي پايينتر نامي را سراغ دارند كه چنين ضرورتي را پذيرفته و در جهت تامينش كوشيده باشد؟ كدام مربي را ميشناسيد كه در فاصله بين دوفصل فوتبال به همايشي علمي فوتبالي در كشوري صاحب فوتبال رفته و با دست پر بازگشته باشد؟ كدام سرمربي ما توانسته است سر تمرين تيمهاي بزرگ اروپايي رفته و نكات ارزشمندي آموخته باشد و همراه خويش براي جامعه فوتبال ما بياورد؟ اشاره كنم كه وحيد هاشميان مثال خوبي نخواهد بود چون اساسا شرايط فوتبال ايران را مساعد كار كردن نميداند. آيا مجيد جلالي كه زماني با حرارت از مكاتبه با ژرالد هوليه ياد ميكرد ميتواند بگويد آخرين تماسش با يك مربي بزرگ كي بوده است ؟ اين يك واقعيت است كه جزيره فوتبال ايران از دانش روز و ارتباط با افراد بزرگ جهاني دور مانده است. تنها عده اندكي كه زبان ميدانند از طريق نت قسمتهايي از اين فقر را پوشش دادهاند.
شرط ديگر از نظر سريعالقلم دانستن يك زبان بينالمللي و چهار ساعت مطالعه در روز در مورد رشته تخصصي يك استاد است. از اين نظر اوضاع كمي بهتر است اما بايد بپذيريم تا حد مطلوب فاصلهاي زياد دارد. از عليرضا منصوريان مصاحبهاي خواندم كه ميگفت صبح زود برميخيزد، در روز بسيار مطالعه ميكند و براي طراحي تمرينات تيمش زمان مخصوصي مشخص كرده كه قابل توجه بود. اما در فوتبال كشور چند منصوريان و يحيي داريم كه زبان بدانند، بر انضباط تاكيد كنند، هر روز بخوانند و در نهايت بتوان تاثير اين نگرش حرفهاي را در بازي تيمهايشان ديد؟حفظ متانت گفتاري و رفتاري، عدم عصبانيت در بحث، عدم بياحترامي و عدم بدگويي نسبت به همكاران خود، از ويژگيهاي ديگر يك استاد دانشگاه از نظر سريع القلم است. آيا نميدانيم كه متانت در گفتار و رفتار بسياري از اوقات در فضاهاي فوتبالي ما ديده نميشود؟ بيحرمتيهاي برخي مربيان در كنفرانسهاي خبري كم نبوده است. هر از گاهي شاهد بياحترامي يك مربي حتي در زمين و جلوي دوربينهاي تلويزيوني نبودهايم؟اي كاش مديران اين فوتبال تماشاگرناپسند ميپنداشتند كه مربيان به هر دليل توان ارتباط بينالمللي را ندارند اما انگيزه و ميلش را چرا. آن گاه واجب بود شرايطش را مهيا كنند كه نتيجهاش عايد همه ميشد.