• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3418 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۲۸ آذر

چرا عصباني؟

اينكه مطبوعات و رسانه‌ها نسبت به نوشته‌هاي يكديگر واكنش نشان دهند چندان عجيب نيست، ولي هنگامي كه واكنش‌ها فاقد منطق و از روي عصبانيت باشد، نتيجه لازم را براي مخاطبان و جامعه دربر ندارد. چهارشنبه گذشته روزنامه كيهان دو مطلب عليه روزنامه اعتماد نوشت كه هر دو را در شماره پنجشنبه «اعتماد» نقل كرديم ولي به صورت محتوايي به اين مطالب پرداخته نشد. اين يادداشت نيز بيش از آنكه در مقام پاسخ به آن مطالب باشد، در پي آن است كه مرزهاي اخلاقي و حرفه‌اي خود را با ديگران مشخص كند.
1-‌ در نخستين نوشته، كيهان نسبت به گفت‌وگوي روزنامه اعتماد با سفير آلمان در ايران و تيتري كه در اين مورد انتخاب شده، اعتراض كرده است. سفير گفته است كه آلمان آماده ميانجيگري ميان ايران و عربستان است. روزنامه كيهان در رد اين تيتر آورده است كه: «آلمان در معادلات و مناسبات منطقه تقريبا هيچكاره است، ضمن آنكه بعد از جنگ جهاني دوم هرگز سياست خارجي مستقلي نداشته و مواضع و عملكرد آن در سايه و تحت اشراف امريكا تعريف مي‌شود. بنابراين ژست ميانجيگري سفير آلمان در ايران فقط در حد و اندازه يك «گنده‌گويي» و «بزرگنمايي» جايگاه كشور متبوع وي قابل ارزيابي است و با اين حال به گونه‌اي پُز ميانجيگري ميان ايران و عربستان را به خود گرفته است كه گويي جمهوري اسلامي ايران از سوي كشور مفلوك و بحران‌زده‌اي مانند حكومت قرون وسطايي آل‌سعود، تحت فشار است و حالا دولت آلمان از جايگاه يك قدرت بزرگ! و صاحب نفوذ در منطقه! قصد دارد در نقش فرشته نجات! وارد ماجرا شده و ايران را از مشكلي كه با آن روبه‌رو شده نجات دهد!»
ظاهرا نويسنده اين نقد چندان توجهي به مفهوم ميانجيگري نداشته است. ميانجيگري ميان دو كشور به معناي استيصال يك طرف يا دو طرف اختلاف نيست، ميانجيگري فقط نقش تسهيل‌كنندگي را دارد. ميانجي به‌طور معمول بايد روابط خوبي با دو طرف ماجرا داشته باشد، تا ‌بتواند اين روابط خوب خود را صرف بهبود روابط دو كشور طرف منازعه كند. اين امر بدان معنا نيست كه يك طرف يا دو طرف اختلاف به استيصال افتاده باشند يا مواضع خود را از دست بدهند، يا الزاما بعد از ميانجيگري دوست بكديگر شوند. ميانجيگري مي‌تواند با هدف كاهش تنش همراه باشد. مي‌تواند برداشتن يك گام مشخص را هدف خود قرار داده باشد. ميانجيگر لزوما نبايد ابرقدرت باشد. براي مثال الجزاير يا سوييس در برخي از مقاطع ميانجيگري ايران را كرده‌اند، در حالي كه اصولا قدرت آنها بيشتر از طرفين اختلاف نبوده است. بنابراين، ميانجي قرار نيست حكم بدهد يا فصل‌الخطاب اختلافات باشد، بلكه صرفا تسهيل‌گر است. حال اگر دوستان كيهان علاقه‌اي به حل يا كاهش اختلافات خارجي ايران ندارند، اين يك بحث ديگر است كه حل آن از عهده ما خارج است.
به علاوه چرا كيهان تيتر مذكور را مترادف ضعف ايران تلقي كرده است؟ اتفاقا برعكس بايد آن را مترادف با ضعف عربستان تفسير مي‌كرد، زيرا به دليل نزديكي غرب با عربستان، وقتي چنين پيشنهادي را غربي‌ها مي‌دهند، تا حدي به معناي تقاضاي آن طرف براي ميانجيگري است. اين برداشت از تيتر به واقعيت نزديك‌تر بود، ولي چرا خلاف اين برداشت شده، تنها يك دليل دارد. فقدان اعتماد به نفس به ملت خويش، برخلاف آنچه كه فرياد مي‌زنند و هل من مبارز مي‌طلبند.
2-‌ نوشته ديگرشان در مورد يادداشتي از روزنامه اعتماد است كه با استناد به جمله‌اي از آقاي احمد توكلي درباره «مبارزه با فساد» به عنوان فصل مشتركي ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان نوشته شده است.

 


هدف اين يادداشت ايجاد وحدت ميان دو نيروي اصلي انقلاب بود و عصبانيت كيهان نيز از همين منظر است، زيرا اصولا فصل مشتركي با طرفداران دولت سابق در اين زمينه وجود ندارد. كيهان در نقد آن يادداشت نوشته است كه: «آيا مي‌شود نشريه تبديل به خانه تيمي گروهك‌ها و كارچاق‌كن برخي مفسدان اقتصادي و فرهنگي باشد و بااو بر سر اصولگرايي و اصلاح‌طلبي راستين به توافق رسيد؟ به نظر روزنامه اعتماد، هم‌پيالگي با مفسداني چون شهرام جزايري و بابك زنجاني يا هم سفره شدن با متهمان برخي مفاسد تامين اجتماعي و حضور در جشن تاسيس سالانه آنها، در عالم واقع اصلاح‌طلبي و اصولگرايي است ياهيچ كدام؟! نيست و عين ستيزه‌جويي با اصول و فسادطلبي است؟! همچنين جاي سوال است كه چرا وقتي بازي تبليغاتي با نام بابك زنجاني را علم مي‌كنند به شجره‌نامه و ريشه او در دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات نمي‌پردازند و عملكرد همين چند سال اخير او را برجسته مي‌كنند؟ يا چرا فسادهاي نفتي كرسنت و استات‌اويل -بزرگ‌ترين فسادها- را درسته ماله مي‌كشند و گريبان متهمان آن را در سطح وزير و مديركل نمي‌گيرند؟ يا اينكه چرا ماجراي گم شدن دكل نفتي را برجسته مي‌كنند اما وقتي نام پسر وزير ارشاد دولت اصلاحات در همين پرونده به ميان مي‌آيد، ناگهان فيتيله را به‌طوركل پايين مي‌كشند و روي خود را به طرفي ديگر مي‌گردانند؟ آيا با اين سوابق تيره و تار مي‌شود به امثال احمد توكلي پيشنهاد رجوع به «كلمه سواء» ميان اصولگرايان و اصلاح‌طلبان را داد و در عمل سوداي استخدام افراد براي مافياي فساد سياسي و اقتصادي و فرهنگي را در سر‌پروراند؟!»
همان‌طور كه گفته شد ميان شيوه ما با كيهان در مساله مبارزه با فساد فاصله زيادي به اندازه اصل موضوع فساد است. كيهان در مقام روزنامه، دادستان، قاضي و مجري حكم عمل مي‌كند، همچنان كه در همين يادداشت نيز انواع و اقسام اتهامات را روانه «اعتماد» كرده است. ولي به نظر ما ريشه فساد گسترده در ايران همين نوع رفتار است. ما كسي را متهم به فساد نمي‌كنيم، زيرا وظيفه ما نيست. چنين اجازه‌اي را قانون و شرع به هيچ كس نداده است، مگر كساني كه خود را بي‌نياز از اين دو مي‌دانند. وظيفه ما فقط طرح مسائل و نظارت بر امور است و از اين مرحله به بعد دستگاه قضايي و ساير نهادهاي ذي‌ربط هستند كه بايد عمل كنند. براي نمونه ما درباره نقش فرزند آقاي مهاجراني هيچ قضاوت سلبي يا ايجابي نمي‌كنيم، درباره آقاي رحيمي، معاون اول دولت مورد علاقه كيهان نيز قضاوت قطعي نداشتيم، مگر وقتي كه حكم قطعي عليه او صادر شد. وظيفه ما به عنوان روزنامه اطلاع‌رساني درباره فساد و حمايت از رسيدگي قضايي است همچنان كه درباره دكل‌هاي نفتي كه در دولت مورد حمايت كيهان آب شد و زير زمين رفت بارها نوشته‌ايم و باز هم خواهيم نوشت، البته نه مثل كساني كه آدرس غلط بدهند و مردم را از ريشه فساد گمراه كنند. اگر كيهان نسبت به رسيدگي‌هاي قضايي ايرادي دارد، آن را بايد طرح كند، نه اينكه بخواهد ديگران هم مثل كيهان به‌طورمستقيم وارد پرونده شوند و حكم قضايي صادر كنند. بنابراين كيهان هرگونه فسادي را گمان مي‌كند وجود دارد، بايد به دستگاه قضايي منعكس كند، نه اينكه در مقام دادستان و قاضي و دادگاه تجديدنظر حكم صادر كند، البته آنها مي‌توانند چنين كنند ولي ما نه مي‌خواهيم چنين كنيم و نه ممكن است كه چنين كنيم.
ولي شاه‌بيت متن كيهان در اين زمينه در جاي ديگري است، كه درصدد بوده عوامل بدترين فساد ساختاري و اداري تاريخ ايران را در دوره‌اي كه صد درصد از آن حمايت مي‌كردند، تبرئه كند و‌ آن قضيه بابك زنجاني است. آنجا كه نوشته است «جاي سوال است كه چرا وقتي بازي تبليغاتي با نام بابك زنجاني را علم مي‌كنند به شجره‌نامه و ريشه او در دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات نمي‌پردازند و عملكرد همين چند سال اخير او را برجسته مي‌كنند؟»
درباره اين ادعا كه چرا به پيشينه وي اشاره نمي‌شود فقط به نقل بخشي از يادداشتي كه در 21/7/1394 در روزنامه اعتماد نوشته‌ايم، اشاره مي‌كنيم، به نظر مي‌رسد كه همكاران كيهان اگر در آن زمان با دقت بيشتري اين يادداشت را خوانده بودند، امروز جرات نوشتن چنين ايرادي را نداشتند.
«روزهاي گذشته و پس از آغاز دادگاه بابك زنجاني، يك روزنامه طرفدار احمدي‌نژاد (كيهان) تيتر زد كه «افساد في‌الارض ‌اتهام دست‌پرورده اقتصادي كارگزاران.» و در متن نيز سعي كرد او را به اصلاح‌طلبان و كارگزاران وصل كند. ولي مشكل اين ادعا كجا بود؟ آقاي زنجاني متولد سال 1353 است. يعني در سال 1368، فقط 15 سال داشته است و تا پايان آن دولت نيز فقط 23 سال داشته است. چطور مي‌شود كه كسي بيخود و بي‌جهت به چنين فردي ميدان دهد تا رانتي عمل كند و ارقام كلان به جيب بزند؟ تازه در آن موقع مدت‌ها هم به دليل مالي زندان بوده و ادعاهايي هم كه در رابطه با فروش دلار داشته، فقط ادعاي خودش است و هيچ مدير عاقلي دلارش را به او نمي‌دهد كه بفروشد. تمام ثروت وي محصول چند سال آخر دولتي است كه اين روزنامه طرفدار آن دولت بوده، يعني از طريق رفاقت و رانت و تحريم، فوق ميلياردر شده است. خيلي روشن است، اتهامات وي در دادگاه نيز مربوط به همين دوره است. او تا سال 88 هم اهميتي نداشته و حتي به دليل برگشت چك‌هايش راهي زندان مي‌شده است فقط در چهار سال آخر دولت مورد حمايت شماست كه مثل موشك با خوراك رانت در زمين تحريم به فضا و مدار اقتصاد پرتاب مي‌شود.
به علاوه فرض كنيم كه وي دست‌پرورده قبلي‌ها بوده، دولت عدالت و مهرورز چرا او را تحويل گرفت و اين همه پروبالش داد و به‌سرعت ميلياردرش كرد؟ در دولت كارگزاران و اصلاحات حتما كساني بوده‌اند كه اشكال داشته‌اند، آيا اين دليل مي‌شود كه در دولت شما آنان را به صدر برسانند؟ اگر امروز كسي فساد كند، بايد فساد او را تقصير دولت قبل بيندازيم كه در آن دولت وارد فعاليت اقتصادي شده است؟ روشن است كه اين نحوه رفتار با مسائل مهم از جمله فساد اقتصادي، جز آنكه درصدد قلب و وارونه كردن واقعيت است، هيچ هدف ديگري ندارد. ضمن اينكه مسووليت‌ناپذيري گويندگان را ثابت مي‌كند. جالب‌ترين بخش نامه ذكر كردن نام آقاي زنجاني با توضيح مجهول‌الهويه بودن او به‌صورت «شخصي به نام بابك زنجاني» است، گويي كه هيچ‌كدام از نويسندگان نامه تا حالا نام او را نشنيده‌اند در حالي كه اگر كمي فراموشكار نمي‌بودند به يادشان مي‌آمد ايشان همان فردي است كه چهار وزير آن كابينه به همراه رييس بانك مركزي تاييد كردند كه از امكانات ويژه بانكي بهره‌مند شود! اينكه براي افراد ناشناخته چنين توصيه‌هايي شود بايد ديد براي آشنايان چه مي‌كردند؟!»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون