• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3427 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۹ دي

نگاهي به فيلم «شيفت شب»

دختري از جنس ستاره

 

   زهرا مشتاق/ يك دختر هجده، نوزده ساله بودم. دوستم پري تلفن زد و با صدايي هيجان زده گفت عروس را ديدي ؟ فقط برو ببين چه هنرپيشه‌اي دارد !!! خيلي خوشگل است. سانس بعدي با مادرم نشسته بوديم روي يكي از صندلي‌هاي سينما اروپا و نماي درشت دختري را نگاه مي‌كرديم كه اسمش نيكي كريمي بود.
نيكي كريمي خيلي زود سوپراستار سينمايي شد كه سال‌هاي نفسگير جنگ را پشت سر گذاشته بود و به جست‌وجوي فرصتي براي تنفس، براي هوايي تازه بود. او همه جا بود. روي ديوار خانه‌ها و مغازه‌ها تا فرش‌هاي ماشيني. در سردر نقاشي شده سينماها تا روي جلد مجله‌ها، صفحه‌هاي فرهنگي و سينمايي روزنامه‌ها و پخش شده ميان يك عالمه فيلم خوب.
حالا من هم كم كم چيزهايي مي‌نوشتم. سينما برايم جدي‌تر شده بود و فيلم‌ها را دنبال مي‌كردم. آدم‌هاي سينمايي بيشتري را مي‌شناختم و دفترچه تلفنم هر روز پر و پيمان‌تر مي‌شد. پشت صحنه فيلم‌ها مي‌رفتم. گفت‌وگو مي‌گرفتم و شايد بشود گفت اين نماي لانگ وسيع را در شكل بسته‌تري تجربه مي‌كردم.
در همين محافل سينمايي بود كه نيكي كريمي را هم براي نخستين بار و بعد بيشتر و بيشتر مي‌ديدم. ويژگي عجيبش مغرور بودن خارج از اندازه‌اش بود. با تبختر راه مي‌رفت. كمتر تن به مصاحبه مي‌داد و ژست‌هاي مخصوص خودش را داشت. براي من كه اصلا نمي‌فهميدم غرور با غ نوشته مي‌شود يا ق، رفتارش دوست داشتني نبود. من بلد نبودم مثل او خودم را بگيرم و طبيعي هم بود. به هر حال او يك ستاره بود.
نخستين بار كه به خانه‌اش رفتم، حوالي ميدان مينا در خيابان ميرداماد زندگي مي‌كرد. آپارتمان جمع و جوري كه هنوز با يك قاب در ذهنم حك شده است. قاب عكس بزرگي پر از عكس‌هاي ريز و كوچك از بهترين‌هاي سينماي جهان كه در قابي بزرگ و چيدماني خاص ديوار يك دست سفيد را فراگرفته بود. در مجله سينما يك ويژه‌نامه بازيگري آماده مي‌كرديم و آن روز صبحش اول با فريماه فرجامي حرف زده بودم و حالا نوبت نيكي كريمي بود. درباره خودش، فيلم‌هايش و اگر هم مي‌شد كمي خصوصي‌تر از خودش براي آنكه بشود، شايد ليد خاص‌تري نوشت. با چيزهايي تازه‌تر.
اين ديدن‌ها، اين گفت‌وگوهاي گاه و بي‌گاه، براي گزارش يك فيلم يا مصاحبه و كارهاي ديگر بود و ادامه داشت. شايد خيلي‌ها فكر مي‌كردند دوره ستاره بودن او هم خواهد گذشت و در نهايت زماني خواهد رسيد كه تنها گزينه‌اي مناسب براي فيلم‌هاي بدنه و گيشه پسند باشد و شايد زماني دورتر تنها خاطره‌اي در نسلي كه با او عاشق شد و فيلم ديد و به پايان رسيد. اما نيكي كريمي برگ‌هاي زيادي براي رو كردن داشت. اگر او از نگاه من كه درست متولد يك سال بوديم، به طرزي عجيب مغرور بود؛ اما ويژگي شگفت‌انگيز ديگري هم داشت. كمال‌گرا بودن. او طي سال‌ها به بند بند شناسنامه حرفه‌اي خود صفحات درخشان‌تري افزود و ثبات بيشتري به ماندگاري خود بخشيد. گام‌هاي بلندي برداشت و خود را در حوزه‌هاي متفاوتي از نوشتن تا ترجمه و داوري و دستياري كارگردان درجه يك سينماي جهان، عباس كيارستمي آزمود. نخستين فيلم مستندش درباره زنان و مردان نابارور، كه عباس كيارستمي را در مقام مشاور كنار خود داشت، رنگ و جنسي از سينماي استاد داشت. اما همين آرمانگرايي است كه او را حتي از زير سايه بزرگان سينما هم بيرون مي‌كشد. هوشمندي خود را نشان مي‌دهد. به جست‌وجوي طرح‌ها و ايده‌هاي خوب مي‌رود و آدم‌هايي را كه فكر مي‌كند، آن پازل كمال‌گرايي را مي‌تواند در كنارشان كامل‌تر كند، به كار مي‌گيرد. اين فيلم‌ها، اين حضور بي‌وقفه كه رفته‌رفته سر و شكل معتبر‌تري مي‌يابد، عصاره پشتكاري است كه درون اين دوست قديمي را لحظه‌اي رها نمي‌كند.
اما حالا بعد از سال‌ها دوري و دوستي، بعد از سال‌هاي دراز همسايگي، حالا انگار طور ديگري همديگر را برانداز مي‌كنيم. سن، آدم‌ها را پخته‌تر مي‌كند و تجربه اجازه مي‌دهد از پنجره‌هاي متعددي يكديگر را تماشا كنيم. شايد در زندگي همه آدم‌ها، درنگي ايجاد مي‌شود براي گاهي به پشت سر نگاه كردن و تامل بر روزهاي سپري شده جهاني كه هر آن سالخورده‌تر مي‌شود و تنها چيزي كه در آن شگفتي مي‌آفريند، چشم‌هايي است كه به نشانه‌اي از دوستي، ردّي از درخشندگي و ستاره شدن مي‌گيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون