• 1404 پنج‌شنبه 26 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3481 -
  • 1394 پنج‌شنبه 13 اسفند

عقل جمعي نخبگان

حسين سناپور


تحليل نتايج انتخابات اتفاق ناگزير و حتي خوشايندي است كه هرچه بيشتر و دقيق‌تر شود، حتما كمكي به پختگي تجربه كار سياسي و انتخابات در ايران خواهد كرد. من هم مثل خيلي‌ها اين روزها تحليل‌هاي زيادي خوانده‌ام كه هركدام كمكي بوده‌اند، كم يا زياد، به روشن‌تر شدن ذهنم براي فهميدن اتفاق‌هايي كه به‌خصوص در تهران افتاده؛ اتفاق‌هايي كه به نظر من فقط اندكي ميزانش غيرقابل ‌پيش‌بيني بود، و نه كم‌وكيف و جهت‌گيري‌اش. اما در تحليل‌‌هايي كه خوانده‌ام، به نظرم به يك نكته كم‌توجهي شده، كه به نظرم خوب است بر آن انگشت بگذارم و بر اهميتش تاكيد كنم. پس اين يادداشت قصد كم‌اهميت كردن ساير عوامل موثر در پيروزي فهرست اصلاح‌طلبان در تهران را ندارد و اينجا هم گرچه ممكن است بهشان اشاره‌اي نكنم، اما دور از نظرم نيستند؛ از نقش رهبران اصلاح‌طلب گرفته تا بداخلاقي‌ها و اشتباه‌هاي جناح ديگر. تاكيد من در اين يادداشت بر عقل جمعي نخبگان خواهد بود. اما پيش‌تر بگويم كه نخبگان در اينجا نه معدود چهره‌هاي سياسي يا فرهنگي، كه اتفاقا تمام آدم‌هاي تحصيلكرده، چهره‌هاي فرهنگي و هنري، و نيز به‌خصوص ناچهره‌هاي سياسي است (يعني كساني كه چهره شناخته‌شده سياسي نيستند، اما در تمام اين سال‌ها مدام درگير سياست بوده‌اند و پيگيرانه با همه جنبه‌هاي آن در كلنجاري مثبت يا منفي). اين را هم به تاكيد بگويم كه اين تحليل گرچه ممكن است تا حد زيادي شامل شهرهاي بزرگ ديگر كشور هم بشود، اما در اينجا به طور خاص من از مشاهداتم از تهران مي‌گويم، چون با وضعيت ديگر شهرهاي حتي بزرگ، چندان آشنايي درخوري ندارم.
در يك‌هفته منتهي به انتخابات بيشترين گفت‌وگوهاي سياسي را در اغلب اقشار تهراني، به‌خصوص آنها كه از سطح زند‌گي اقتصادي و فرهنگي متوسط به بالايي برخوردارند، شاهد بوديم. گفت‌وگوهاي دو يا چند نفره يا جمعي‌اي كه در خانه‌ها، كافه‌ها، مهماني‌ها، كلاس‌ها، جلسات گروهي، انجمن‌ها و محل‌هاي كار و هر جاي ديگري درمي‌گرفت و در آنها همه زواياي انتخابات كاويده مي‌شد. اين گفت‌وگوها هرچه عقب‌تر برويم از شدتش حتما كاسته مي‌شود، اما ردش را حتي تا شش ماه و بيشتر از آن هم مي‌شود در ميان همين جمع‌هاي كوچك و بزرگ پيدا كرد. طبعا اينجا منظورم احزاب و جريان‌ها و آدم‌هاي سياسي (حاضر در قدرت و يا در پي كسب آن) نيستند، كه اين بحث‌ها و گفت‌وگوها براي آنها طبيعي و حتي الزامي است. منظورم آدم‌هايي است كه لزوما نبايد درگير اين بحث‌ها و آن هم با اين گسترده‌گي و حتي شدت باشند، اما بودند و هستند.
اين بحث و گفت‌وگوها را دست‌كم همه ماها شاهد و درگيرشان بوده‌ايم، اما شايد چندان در تحليل‌ها و محاسبات‌مان در نظر نمي‌گيريم‌شان، چون از طرفي آماري نداريم كه بگوييم اين بحث‌هاي _ به تعبير من _ چهره به چهره چندان گسترد‌گي و عمقي داشته بوده‌اند كه بتوانند نتيجه را تغيير بدهند. از طرفي هم ممكن است اين طور به نظرمان برسد كه اينها اتفاقي هميشگي و شبيه به هم در اين انتخابات‌ و دوره‌هاي قبل بوده و چيز تازه‌اي نيست كه نتيجه‌اي را عوض كند. و باز از طرفي ديگر هم، به گمان من، ما ترجيح مي‌دهيم هميشه نقش چهره رهبران سياسي را برجسته كنيم و (مطابق الگوهاي پيشيني ذهني‌مان) همه‌چيز را در يكي دو نفر خلاصه كنيم و بقيه عوامل را چنان كم‌اهميت كنيم كه انگار فقط نقش وسيله را داشته‌اند و ابزاري بوده‌اند در خدمت رساندن پيام همان رهبران سياسي؛ كاري كه مثلا تلگرام يا رسانه‌هاي مجازي و رسمي كرده‌اند. نه، نقش اين گروه‌هاي مياني و به گمان من نخبگان، فقط انتقال پيام نبوده است. به همان دليل كه در دوره‌هايي ديگر (مثلا همان سال 92) همين رهبران سياسي، و با داشتن تقريبا همين ابزارها، نتوانستند چنين تاثيرگذار باشند و كمي يا كيفي، چنان راي‌دهنده‌هايي را شكل بدهند.
به گمان من، نقش اين گروه‌هاي مياني در انتقال پيام خلاصه نمي‌شود. اينها در هضم، پخته و بازخورد دادن به همان رهبران، و نيز پخته‌تركردن سياسي اقشاري از جامعه هم نقش داشته‌اند. تصميم‌هاي آن رهبران را فقط كادرهاي اطراف‌شان نظريه‌سازي و تبيين نمي‌كنند، بلكه همان جمع نخبگان هم اين كار را كرده‌اند، چه در جهت ساده‌تركردن و همه‌فهم‌كردن آن نظرات، و چه‌بسا گاهي حتي ديدن جنبه‌هاي ناديده و پيچيد‌گي‌هاي آن نظرات و سپس فهم آنها.
اگر اكنون به جايي رسيده‌ايم كه مي‌توانيم نظر بدهيم كه مردم‌مان بسيار پخته‌تر و متفاوت از حتي يكي دو، دوره قبل در انتخابات شركت مي‌كنند و به اصطلاح بسيار واقع‌بين‌تر شده‌اند در سياست، به نظر من، ربط مستقيم و يك‌به‌يكي به پختگي رهبران‌شان ندارد، چون بعضي از آن رهبران در سال‌هاي دورتر هم همين پختگي را داشته‌اند (و رهبراني مثل مصدق، حتي دهه‌ها قبل‌تر، به نظر من، همين پختگي را داشته‌اند). چيزي كه در دوره‌هاي گذشته موجود نبوده، پختگي نسبي همين نخبه‌ها (با تعريفي كه خودم دادم) بوده. ناپختگي‌اي كه در دوره‌هاي قبل يا به مشاركت نكردن منجر مي‌شده، يا مشاركتي غير از اينكه اكنون هست.
غرض و خلاصه حرفم اين است كه دست‌كم براي جامعه شهري و مدرن‌شده و لايه‌بندي‌شده‌اي مثل مردم تهران (دست‌كم بخش اعظم و متوسط اقتصادي يا فرهنگي آن) هيچ‌وقت كافي نبوده و نيست كه رهبران سياسي و يك لايه كادرهاي پايين‌ترشان براي چنين جامعه‌اي به تنهايي تصميم‌سازي و تصميم‌گيري كنند. حتي اگر چنين كاري هم بكنند، رساندن پيام‌شان و نتيجه‌گيري مطلوب‌شان منوط به توجيه و باور همين جمع نخبه‌هايي است كه گفتم. به نظرم به همين دليل هم هست كه در انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 (كه بر طبق قاعده بايد تهران مشاركت بيشتري نسبت به مجلس فعلي در انتخابات مي‌داشت)، اين مشاركت كمتر بود. يعني 43 درصد (در سال 92) نسبت به 48 درصد (در سال 94). در سال 92 همين نخبه‌ها (كه مي‌توان ازشان به لايه‌هاي مياني اين رفتار سياسي نام برد) به تمامي توجيه نشده بودند و يا قادر نبودند خودشان آن را هضم و تبيين كنند تا سپس همان پيام مشاركت در انتخابات رياست‌جمهوري را به قشرهاي پايين‌تر و حتي بالاتر هم، منتقل كنند. در هر دو انتخابات، جالب است كه بعضي از رهبران و كادرهاي مياني، حتي پس از راه‌افتادن همان موج، يا به تعبير من، پذيرش و انتقال نسبي پيام مشاركت همان نخبه‌ها، تصميم به شركت در انتخابات گرفتند.
نتيجه‌اي كه مي‌خواهم بگيرم چيزي جز اين نيست كه دست‌كم‌گرفتن لايه‌هاي مياني جامعه (يا به تعبير من، نخبه‌هاي آن) و خلاصه‌شدن تصميم‌سازي و تصميم‌گيري در رهبران و كادرهاشان، و يا اصلا بهادادن بيش از حد به رهبران سياسي، در آينده نتايج ناگواري ممكن است داشته باشد. درحالي‌كه درست و دقيق ديدن تاثيرگذاري بسيار مهم اين نخبگان مي‌تواند نتايج بسيار گوارايي براي مشاركت سياسي داشته باشد؛ چه از اين جهت كه در تصميم‌سازي‌ها و ديدن ظرفيت‌هاي جامعه مي‌توانند بسيار موثر باشند، و چه از اين جهت كه با تمهيدهاي مختلف بايد در هر دوره آنها را زودتر و گسترده‌تر به اين مشاركت جمعي دعوت كرد. اين كار حتما با برگزاري جلسات گوناگون بزرگ‌تر در همه سطوح اجتماعي مي‌تواند اتفاق بيفتد. درگيري زودتر و بيشتر اين جمع نخبه حتما مشاركت بيشتر عموم مردم را (كه ظاهرا همه در پي‌ آن‌اند) در پي خواهد داشت. به جز اينها، به نظرم نه فقط ضروري است كه اين تاثيرگذاري به رسميت شناخته شود، كه حتما به معناي به‌كارگيري بيشتر و همين‌طور به معناي توجه جدي به خواسته‌هاي‌شان هم هست. اين توجه معنايي ندارد جز توجه به عقل جمعي؛ همان كه اين روزها و در اغلب تحليل‌ها ناديده گرفته شده و در عقل جمعي سياسيون خلاصه و منحصرشده. تهران و كم‌وبيش تمام شهرهاي بزرگ ايران، ديگر لايه‌بندي شده‌اند و متشكل از سطوح متفاوت و پيچيده‌اي از قشرهايي هستند كه سياست براي‌شان در پيروي از رهبران جناحي و سياسي خلاصه نشده، بلكه همگي به نحوي مي‌خواهند در اين تصميم‌سازي و تصميم‌گيري مشاركت داشته باشند و مطالبات‌شان هم ديده شود. توده پيرو و منفعل فرض‌كردن آنها و اينكه هميشه مي‌شود مانند يك ابزار انتقال‌دهنده از آنها كمك گرفت و تاثيرگذاري و خواسته‌هاي‌شان را سپس ناديده گرفت، خطايي است كه جناح بازنده در تهران هميشه مرتكب شده و دور نيست اگر كه جناح برنده هم آن را ناديده بگيرد، به همان سرنوشت دچار شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون