عبدالله ناصري در گفتوگو با «اعتماد»:
مجلس دهم مجلسي بين
مجلس پنجم و ششم خواهد بود
اصلاحطلبان بدانند راي مردم يك وثيقه و ضمانت مادامالعمر نيست
مريم وحيديان/ «تصميم معنادار مردم تهران در اين انتخابات در راي به ليست كامل اصلاحطلبان وثيقه و ضمانت مادامالعمر نيست.» اين جمله توصيهاي است كه عبدالله ناصري، عضو بنياد باران و فعال سياسي اصلاحطلب به همفكران خود دارد. او با بيان اين مساله اظهار ميكند بايد اصلاحطلبان به اين نكته توجه كنند كه از نظر اجتماعي، سياسي و بينالمللي وظيفه بسيار سنگيني براي اداره و مديريت كشور پيدا كردهاند و اگر نتوانند در راستاي مطالبات و خواستههاي مردم حركت كنند دوباره ممكن است در ادوار بعدي انتخابات ورق برگردد. او همچنين راي مردم در اين انتخابات را به همان ميزان كه سلبي ميداند ايجابي نيز توصيف ميكند و معتقد است كه آنچه باعث پيروزي شد اين بود كه مردم باور كردند ترجيح منافع ملي بر جناحي توسط اصلاحطلبان حقيقت دارد و يك بازي تبليغاتي نيست.
راي مردم تهران ويژگي خاصي داشت و آن هم اينكه تمامي كانديداهاي ليست اصلاحطلب راي آوردند. تحليل شما از راي ليستي مردم تهران چيست و چه پيامي را ميخواست منتقل كند؟
هميشه تهران و شهرهاي بزرگ از قاعده ليست واحد تبعيت ميكردند. وقتي مردم تصميم ميگيرند دست به انتخابي معنادار بزنند كه اين بار نيز انتخاب مردم از همين جنس بود به اين معناست كه در قبال انتخابشان ميخواستند پيامي را هم به جريانات سياسي و هم به ديگران منتقل كنند. طبيعي است كه بايد رويكرد ليستي داشته باشند. ما هميشه اين را در تهران به عنوان پايتخت كه پيشاني انتخابات بوده تجربه كردهايم. اين اتفاق يك پديده جديد نيست. نكته مهمي كه به آن اشاره كرديد پيام اين انتخاب بود. به نظر من بايد به اين نكته توجه كرد. جريان اصلاحات بعد از انتخابات دوره هفتم مجلس يا به عبارتي بعد از حوادث 88 از بازيگري سياسي محروم شده بود. اين جريان با وجود محدوديتهاي رسانهاي، مالي و سياسي و با وجود ردصلاحيتهاي گستردهاي كه از چهرههاي شاخص و نامدارش كردند توانست با يك برنامه حساب شده با چهرههاي كمتر شناخته شده و گمنام تمام نامزدهاي مورد نظر خود را وارد مجلس كنند. اين اتفاق ضمن اينكه يك پيروزي بزرگ براي اصلاحطلبان است بايد نكتهاي را در نظر گيرد. اين جريان بايد فراتر از پيروزي بزرگي كه به دست آورده به پيام اين انتخاب مردم توجه كند. بايد توجه شود كه راي مردم يك وثيقه و ضمانت مادامالعمر نيست. يعني بايد اصلاحطلبان به اين نكته توجه كنند كه از نظر اجتماعي، سياسي، ملي و بينالمللي وظيفه بسيار سنگيني براي اداره و مديريت كشور پيدا كردهاند و اگر نتوانند در راستاي مطالبات و خواستههاي مردم حركت كنند دوباره ممكن است در ادوار بعدي انتخابات ورق برگردد. در يك كلام اگر بخواهيم بگوييم اصلاحطلبان بيش از اينكه غره اين پيروزي شوند بايد به فكر باشند؛ در هواي اين پيام باشند و اين پيام را سرلوحه كارشان قرار دهند. پيام مردم اين بود كه ما خواهان تغيير و تعقل هستيم و زندگي آرام و رونق يافته چه در عرصه ملي و چه در عرصه بينالمللي را ميطلبيم. اين ويژگي را اصلاحطلبان دارا بودند. البته جريان رقيب هم اشتباهات استراتژيكي انجام داد و به پيروزي اصلاحات كمك كرد. بالاخره اصلاحطلبان توانستند در قالب يك انسجام ملي عمل كنند. نكته بسيار مهم اين بود كه براي اولين بار اصلاحطلبان بيرون از تهران به شخصيتهاي اصلاحطلب بومي و محلي در حوزههاي انتخابيه و مراكز استانها واگذار كردند. آنها قيموميت را از سر استانها برداشتند و قدرت و اختيار عمل را به مردم استانها در حوزههاي انتخابيه واگذار كردند. اين حركت بسيار زيبا و دلپسندي بود كه توانست نقش و تاثير خود را در پيروزي اصلاحطلبان بگذارد. بنابراين از اين پس اصلاحطلبان مسووليت سنگيني را به عهده خواهند داشت. جريان رقيب كه به دنبال حاكميت يكدست بود، ديد كه حاكميت يكدست نميتواند براي ملت ارمغاني داشته باشد. همچنان كه هشت سال دولت آقاي احمدينژاد و مجالس هفتم به بعد اين را اثبات كرد، بايد عبرت گيرند و همسو با خواست و مطالبات مردم در فضاي ملي و بينالمللي حركت كنند.
اشاره كرديد كه جريان رقيب اشتباهات استراتژيكي را انجام داد. اين اشتباهات از نظر شما چه بود؟ در ليست بندي و رفتارهايي كه در دو سال گذشته انجام دادند چه اشتباهاتي وجود داشت؟
تنوع و تكثري كه جريان راست در اين انتخابات از خود نشان داد نمود ديگري در گذشته داشت. در سال 92 نطفه تفرق در جريان راست بسته شد. از سال 92 به بعد و خصوصا در مهمترين ماموريت دولت كه پرونده هستهاي و برجام بود، بخش قابلتوجهي از جريان اصولگرا كه بخش عاقل و خردگرا و منفعت سنج ملي بود خرج خود را از اين جريان جدا كرد. اگر بخواهيم سرليست و نمادي براي اين جريان پيدا كنيم آقاي لاريجاني يا آقاي مطهري است. جريان تندروي اصولگرا با وجود خواسته ملت و فضاي حاكم در عرصه خارجي دوباره كوس مخالفت با دولت و مصالح و منافع را زد و در جايي مثل تهران كه پيشاني انتخابات بود ليستي را شكل داد كه تا حدود زيادي دهن كجي و پشت كردن به آرمانهاي ملي و مطالبات حقيقي مردم بود. من ترديدي ندارم كه انسجام اصلاحطلبان و همراهي دولت با اصلاحطلبان و خصوصا پيام فراخوان رييس دولت اصلاحات تاثير مهمي داشت اما فراتر از اينها ارادهاي بود كه ملت جزم كردند و وارد ميدان شدند. اشتباه اصولگرايان اين بود كه دوباره مثل سال 92 در يك آرامش ذهني مطلق بدون تحليلي از واقعيتهاي شكل گرفته اجتماعي و تغييراتي كه در لايههاي مختلف اجتماعي رخ داد و بدون برداشتي درست وارد صحنه رقابت شدند. در گام اول رد صلاحيت گسترده اصلاحطلبان اتفاق افتاد. منطق سياسي هم عدم حضور اصلاحطلبان را اقتضا ميكرد اما به هر صورت اصلاحطلبان بر اساس يك تصميم جمعي و خرد جمعي تصميم گرفتند و با وجود اينكه چهرههاي شاخص و رايآور در سراسر كشور از مبارزه انتخاباتي محروم شدند چهرههاي گمنام و كمتر آشنا را سازماندهي كردند. البته در برخي حوزههاي انتخابيه نيز به صورت غيررسمي از اصولگرايان معتدل حمايت كردند. علت آن هم اين بود كه اصلاحطلبان هميشه يك شعار دارند كه منافع ملي را بر منافع حزبي و جناحي خود تحت هر شرايطي ترجيح ميدهند. آنچه باعث پيروزي شد اين بود كه مردم باور كردند كه ترجيح منافع ملي بر جناحي توسط اصلاحطلبان حقيقت دارد و يك بازي تبليغاتي نيست. لذا تمام مردم همراه يكديگر آمدند و در اين انتخابات حضور معناداري پيدا كردند. اين افتخاري بود كه بيش از اينكه نصيب اصلاحطلبان شود نصيب ملت و نظام شد و ما مشاركتي گسترده در تنگناي اقتصادي و رونق اقتصادي كشور داشتيم.
انسجام اصلاحطلبان با وجود ردصلاحيتهاي گستردهاي كه صورت گرفت و استراتژياي كه اصلاحطلبان به كارگرفتند در اين پيروزي چه تاثيري داشت؟ راي مردم تهران را سلبي ميدانيد يا ايجابي؟
من خيلي تمايزي بين دو وجه سلبي و ايجابي قايل نميشوم و اين دو را از هم تفكيك نميكنم. براي اينكه مردم اين كشور جمعيت گسترده و قريب به هشتاد ميليوني يا جامعه راي پنجاه ميليوني اگر چه حدود شصت درصد در انتخابات شركت كردند ميخواستند ضمن حفظ آرامش و اميدواري به آينده پيشرفت كشور رونق اقتصادي را شاهد باشند. مردم ميخواستند كمتر دغدغههاي ناكارآمدي جمهوري اسلامي را از ذهن خود عبور دهند. به همان ميزان كه راي سلبي بود، به همان ميزان هم ايجابي بود. لذا نميخواهم تمايزي بين وجه سلبي و ايجابي قايل شوم. چون مردم كشور ميخواهند در يك فضاي اميد بخش و آرام و فضايي رونق يافته زندگي كنند و تعامل خود را در عرصه بينالمللي حفظ كنند و دوباره شان بينالمللي و شان تاريخي ايران را در صحنه بينالملل به اثبات برسانند.
پيش از اينكه انتخابات برگزار شود چهرههايي از هر دو جناح كشور بودند كه تاكيد ميكردند بايد در اين انتخابات رقابت بر سر برنامهها باشد و مردم به جاي چهرهها به برنامهها راي دهند. اين وعدهاي بود كه از آن صحبت ميشد. چنين اتفاقي در اين انتخابات رخ داد يا كشور ما هنوز از اين مساله خيلي فاصله دارد؟
مردم در عرصه انتخابات مخصوصا در شهرهاي بزرگ اصولا دو يا سه روز آخر تصميم گير ميشوند. اين دو يا سه روز فرصتي نيست كه بخواهند به طور جدي در برنامهها مطالعه كنند. ضمن اينكه بخش بسيار محدودي از اين شصت درصد طيف نخبه يا گروههاي مرجع هستند كه ميتوانند با ادبيات برنامه نويسي نامزدها يا جناحها ارتباط برقرار كنند. اگر كسي جامعه ايران را به خوبي بشناسد ميداند كه بخش قابلتوجهي از جامعه ايران بيشتر به حافظه تاريخي خود مراجعه ميكنند. به هر حال بعد از قريب به چهار دهه از عمر جمهوري اسلامي دورهها را چه در حوزه قانونگذاري و چه در حوزه اجرايي مقايسه ميكنند. امروز دولتي با گفتمان اصلاحطلبي روي كار آمده است كه ميتواند تداومبخش همان دولت اصلاحاتي باشد كه واقعا در عرصه اجرايي و قوه مقننه نقطه عطفي بوده است. علت اين بوده كه رسانههاي اثرگذار و در راس آنها رسانه ملي خود را در وضعيت اپوزيسيون اصلاحات قرار داده و نميخواسته دستاوردهاي بزرگ دولت اصلاحات را چه در عرصه ملي و چه در عرصه بينالمللي بيان كند. دولت جديد با گفتمان اصلاحطلبي در سال 92 با همين سياست خردورزانه و عقلگرايانه پيروز شد. مردم هم به اين جمعبندي رسيده بودند كه بزرگترين مانعي كه امروز براي توسعه كشور بر سر راه است، قضيه تحريمها و پرونده هستهاي است كه بايد زودتر آن را ببندند. لذا برجام كه دستاورد دولت اصلاحطلب بود اتفاق بسيار مهمي بود كه مردم با راي خودشان در انتخابات مجلس و خصوصا در شهرهاي بزرگ و تهران توانستند سپاس خود را از كساني كه برجام را به كرسي نشاندند و تفكري كه طرفدار به نتيجه رسيدن برجام بود اعلام كنند.
مردم تهران با قاطعيت به اصلاحطلبان راي دادند. از نظر شما به عنوان يك اصلاحطلب اولويتهاي مجلس دهم چيست؟
امروز بحث ما اين نيست كه چه مسووليتهاي اداري متوجه چه كسي در پارلمان شود و اين موضوع در موعد مشخص خودش بايد بحث شود. نه وقت چنين مسائلي است و نه اصلاحطلبان در شان خود ميدانند كه وارد اين مباحث شوند. اصلاحات ضمن اينكه گفتمان تاريخي خود و جايگاه سياسي، اجتماعي، فرهنگي خود را حفظ خواهد كرد همان شعار سه ضلعي اميد، آرامش و رونق اقتصادي را بايد سرلوحه كار خود قرار دهد و با كمك دولت بخشي از شعارهايي كه رييسجمهور در انتخابات سال 92 فرصتي براي عملي كردن پيدا نكرده است بتوانند ادامه دهند و خواستهها و مطالبات معطل مانده مردم را كه در شعار رييسجمهور در سال 92 متجلي شده تحقق بخشند. اصلاحطلبان نيز با همان شعارها كه روي ديگر سكه مطالبات و تمايلات دولت هستند اهداف خود را پيش خواهند برد. ضمن اينكه كاملا جنبه نظارتي و مراقبتي خود را و وضعيت قانوني خود را كه در قانون اساسي گنجانده شده حفظ خواهند كرد.
مجلس دهم به كداميك از مجالس پيشين شبيهتر خواهد بود؟
مجلس دهم را از اين وجه كه چهرههاي جديد و جوان و تعداد قابلتوجهي زن وارد مجلس شد، مجلسي متمايز ميبينم. البته واقعيت اين است كه از نظر عقل گرايي و دغدغههاي منافع ملي مجلس دهم را با دو مجلس پنجم و ششم مقايسه ميكنم. دو مجلس پنجم و ششم تاحدودي مجالسي با كارنامههاي موفق در عرصه قانونگذاري بودند. مجلس دهم را از اين جنبه ميتوان با اين دو مجلس مقايسه كرد. مثلا مجلس دهم را ميتوانيم چيزي بين دو مجلس پنجم و ششم قلمداد كنيم. در حوزه قانونگذاري و در تاريخ پارلماني كشور مجلس ششم را يك نقطه عطف ميدانم و فكر ميكنم تكرار شدن آن فعلا دور از واقعيتهاي اين كشور است. اما مجلس دهم تا حدود زيادي بين مجلس پنجم و ششم ميتواند قرار گيرد.