• 1404 شنبه 1 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3497 -
  • 1395 پنج‌شنبه 19 فروردين

تفرشي با تاكيد بر مسائل تاريخي ايران و امريكا مطرح كرد

چشم‌انداز مثبتي به بهبود روابط نمي‌ توان داشت

سياستنامه| سي و شش سال از روزي كه دو كشور ايران و امريكا رابطه سياسي خود را قطع كردند مي‌گذرد. در روز 20 فروردين 1359 جيمي كار‌تر، رييس‌جمهوري امريكا طي دستوري قطع روابط سياسي و بازرگاني با جمهوري اسلامي ايران را اعلام كرد. اين دستور كه 5 ماه پس از تصرف سفارت امريكا در تهران توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام صادر شد، عكس‌العمل جديد دولت آن كشور در برابر گروگان‌گيري ديپلمات‌هاي امريكايي در ايران بود. به اين مناسبت چند سوال را با مجيد تفرشي تاريخ‌نگار و پژوهشگر مطرح كرديم كه در ادامه اين پرسش و پاسخ را مشاهده    مي‌كنيد.

   امريكا بعد از جنگ دوم جهاني سياست انزواطلبي را به كنار گذاشت و در قامت يك ابرقدرت امپرياليست پا به عرصه مناسبات بين‌الملل گذاشت. رويكرد امريكا نسبت به ايران چه بود؟ ايران چه نقشي در معادلات بين‌المللي امريكا بازي مي‌كرد؟
ايالات متحده امريكا به همراه اتحاد جماهير شوروي و بريتانيا، به عنوان يكي از سه كشور اصلي پيروز در جنگ جهاني دوم كه ضمنا كمترين خسارت مستقيم را از مصايب جنگ ديد، عملا تلاش كرد و توانست خود را به عنوان ابرقدرت جديد جهان تثبيت كند. در اين سال‌هاي پس از جنگ، به تدريج بين نيروهاي متفقين پيروز، دست كم دو نوع رقابت درگرفت. از يك سو، تدريجي شكل‌گيري رقابت راهبردي و ژئوپلتيكي ميان اتحاد واشنگتن و لندن و ديگر متحدان‌شان با مسكو و اقمار آن بر سر تصاحب و كنترل كشورها و مناطق مختلفي كه به‌طور طبيعي قبلا بي‌طرف محسوب مي‌شدند؛ رقابتي كه خيلي زود بالا گرفت و نام جنگ سرد بر آن نهاده شد. از سوي ديگر رقابت آشكار و پنهان و آشكار بريتانيا و امريكا بر سر تصاحب و تملك منابع بالقوه و بالفعل انرژي در جهان. از هر دو منظر، ايران حوزه نفوذ مهمي براي امريكاي در حال گسترش توسعه و سيطره خود بر جهان محسوب  مي‌شد.
   سابقه تاريخي امريكا در ايران و به خصوص رقم خوردن كودتاي بيست و هشت مرداد چه تاثيري بر افكار عمومي و وجه امريكا در دوران پسا‌كودتا و بعدها در انقلاب داشت؟
تا قبل از شهريور 1320 و اشغال ايران توسط نيروهاي نظامي سه دولت متفق، به‌طور نسبي و در قياس با روسيه/ شوروي و بريتانيا، ايرانيان تجربه خوشايندي از تعامل با امريكا داشتند. براي نمونه در دو مرحله مختلف در سال‌هاي پس از انقلاب مشروطيت و پس از جنگ جهاني اول، هنگامي كه احساس شد به اصلاح امور اداري و اقتصادي و برنامه‌ريزي ايران، نياز به دانش و تجربه خارجي است، برخلاف فشارهاي بريتانيا و روسيه، هيات مستشاري امريكايي، نخست به رهبري مورگان شوستر و سپس به رهبري آرتور ميلسپو به ايران دعوت شدند و با وجود مشكلات، موانع و گرفتاري‌هاي موجود، در مجموع نيز منشأ تاثيرات مثبتي شدند. اشغال ايران در جنگ جهاني دوم و مداخله نيروهاي امريكايي در پايمال شدن تماميت ارضي ايران كه رخ داد، به تدريج نگاه افكار عمومي ايرانيان به امريكا نيز تغيير كرد.
علاوه بر اشغال، ماموريت دوم ميلسپو نيز در اين تغيير نگرش موثر بود. او برخلاف ماموريت اولش، از پاكدستي، رواداري، درايت و توجه به منافع كشوري كه به او و همراهانش اطمينان كرده بود بي‌توجهي كرد، تا جايي كه چالش ابوالحسن ابتهاج و بانك ملي تحت امر او، با آرتور ميلسپوي اين‌بار، پير فاسد و ناكارآمد، به يك حركت ملي ضداستعمار بيگانه در سال‌هاي جنگ و پس از آن در ايران دوران جنگ و پساجنگ تبديل شد. در دوران جنبش ملي‌شدن صنعت نفت در ايران و زمانه رياست‌جمهوري هري ترومن و حكومت دمكرات‌ها در امريكا، در ابتدا چنين تصور مي‌شد كه دولت واشنگتن نسبت به جنبش ملي مردم ايران نگاه مثبتي دارد يا دست‌كم در كشاكش بين ايران و بريتانيا بي‌طرف است. چه اين نگاه درست بود و چه نه، پس از حادثه سي تير 1331 و روي كار آمدن دوباره دولت دكتر محمد مصدق، در فاصله 13 ماهه بين تير 1331 و مرداد 1332، امريكا به سرعت در رويارويي با دولت وقت ايران، همگام بريتانيا شد.
اگرچه گفته شده كه اولويت و نيت اصلي لندن براي ايجاد تغيير ناگهاني در آرايش قدرت سياسي در ايران مساله سلطه بر نفت بود و براي امريكا خطر كمونيسم، شوروي و موضوع جنگ سرد، ولي در نهايت، شرايط و حوادث داخلي، منطقه‎اي و خارجي اين دو قدرت را در عمليات براندازي حكومت مصدق متحد كردند. در سال‌هاي پس از مرداد 1332 تا بهمن 1357 و سقوط سلطنت در ايران، امريكا از جهات مختلف اقتصادي، سياسي و نظامي، متحد اصلي و پشتيبان بزرگ محمدرضاشاه محسوب مي‌شد. مخالفان سلطنت، چه اسلامي، چه چپ و چه ملي، درست يا غلط، بر اين باور بودند كه تداوم سلطنت در ايران صرفا به دليل سلطه امريكا و وابستگي كامل شاه به قدرت واشنگتن است. با اين انگيزه و به دليل قدرت ادبيات و آموزه‌هاي چپ، از نحله‌هاي مختلف آن، انقلاب ايران گرايشي ضدامپرياليستي و امريكا ستيز داشت. البته در آن زمان، مساله امريكا ستيزي و غرب‌گريزي  بيشتر ادبيات و گفتمان غالب چپ سكولار و ماركسيستي بود.
   به نظر شما در آن شرايط قطع رابطه با امريكا اجتناب پذير بود يا خير؟
ترديدي نيست كه دولت امريكا، با وجود اختلاف ديدگاه‌هايي كه از سال 1973/ 1352 با شاه داشت، مطلقا از سقوط سلطنت و تاسيس جمهوري اسلامي در ايران خشنود نبود. پس از پيروزي انقلاب، واشنگتن نيز به همراه لندن، تلاش زيادي براي محدود كردن دامنه انقلاب اسلامي و ايجاد حس اطمينان به ثبات و آينده سياسي در ميان متحدان عرب خود در منطقه خاورميانه و جنوب خليج فارس به خرج دادند. با اين همه با مرور بر اسناد داخلي و بين‌المللي چنين به نظر مي‌رسد كه در ماه‌هاي نخست پس از بهمن 1357، امريكا تلاش داشت تا با مدارا با حكومت جديد، از شدت و دامنه خسارت ناشي از انقلاب اسلامي كاسته و از طريق حفظ مناسبات با تهران، مانع تقويت نيروهاي چپ، به‌خصوص وابستگان و دلبستگان به شوروي شود. نقشه و برنامه و توطئه امريكا براي ايران در آن زمان وجود داشت، ولي به نظر مي‌رسد كه تا قبل از عدم پذيرش سفير جديد امريكا توسط دولت موقت در ايران، عزيمت شاه سابق به عنوان معالجه به امريكا و اشغال سفارتخانه آن كشور در تهران، قطع رابطه با امريكا قابل اجتناب بود.
   چه مقدار از عواملي كه در آن زمان منجر به قطع رابطه با امريكا شد همچنان به قوت خود باقي است؟
به نظر مي‌رسد كه تا زمان پاك نشدن خاطره 28مرداد، حمايت بي‌دريغ امريكا از شاه و مساله اشغال 444 روزه سفارت امريكا در تهران و به گروگان گرفتن ديپلمات‌هاي آن كشور از يك سو و عدم بهبود روابط كامل ايران با اروپا و تغيير رويكرد و راهبرد دو كشور در عرصه منطقه و جهان، چشم‌انداز درخشان و مثبتي نسبت به بهبود روابط دوجانبه وجود ندارد. با اين همه، دولت‌ها، نخبگان، رسانه‌ها و افكار عمومي در هر دو سوي جهان مي‌توانند شرايط را براي تغيير تدريجي رويه و نگرش حكومت‌ها، براي تنش زدايي و كاهش چالش‌هاي في‌مابين ايجاد كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون