• 1404 شنبه 1 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3497 -
  • 1395 پنج‌شنبه 19 فروردين

درباره اركستر سمفونيك تهران و حاشيه‌هاي آن

زمان را نكشيم

 

  امير بكان/  بعد از مشكلاتي كه در سال قبل براي هنرمندان اركستر سمفونيك و مسائل پيرامون آن اتفاق افتاد حالا ابتكار عمل را وزير محترم فرهنگ به دست گرفتند و با عدم پذيرش استعفاي مايسترو رهبري دوباره اين اميد را دادند كه مسوولان به‌ويژه شخص وزير و معاون محترم هنري قدر حضور اين شخصيت و كاركرد او را مي‌دانند. با اعلام ضرب‌الاجل روز دوشنبه كه طرفين بايد مسائل‌شان را با توافق و تفاهم حل كنند و گزارشي از آن يا احيانا برنامه خود را جهت بررسي و اجرايي شدن به شخص وزير ارايه دهند، چالش اصلي شروع شده است. با درايتي كه از شخص جناب مرادخاني سراغ دارم شروع اين چالش‌ها را به حساب گرفتاري‌هاي ايشان در معاونت مي‌گذارم و‌الا چه كسي از خدمات ايشان در سال‌هاي دور خبر ندارد؟ ايشان مسائل اركستر را از دفتر موسيقي به بنياد رودكي تفويض كردند كه كارها بهتر، منظم‌تر و بي‌حاشيه‌تر انجام شود و اگر كوتاهي در اين مورد صورت گرفته بايد بنياد پاسخگو باشد. اينكه چرا بنياد بدون اطلاع بزرگان موسيقي كشور اقدام به تشكيل هيات امنا با حضور اشخاصي كرده، به‌طوري‌كه اين انتخاب همگان را شگفت‌زده كرد! يعني واقعا جناب مرادخاني از اين مسائل خبر داشته‌اند؟! من كه احتمال آن را بعيد مي‌دانم!
حضور عزيزاني كه كمترين آگاهي از ساختار تشكيلاتي و مديريتي اركستر سمفونيك و موسيقي كلاسيك ندارند يا اطلاعات‌شان در اين زمينه كم است و با سهل‌انگاري و ندانم‌كاري يا كارشكني و با آگاهي و عامدانه باعث رنجش اين همه هنرمند نوازنده و آهنگساز شدند و هنوز هم سكوت اختيار كرده‌اند و هيچ عكس‌العملي نسبت به نتايج زيانبار و هزينه‌هايي كه براي معاونت محترم هنري ايجاد كرده را ندارند، چگونه بايد تحليل كرد؟! به‌زعم اين دوستان گويي هيچ اتفاقي نيفتاده و الان وزير محترم و معاونت هنري چرا بايد پاسخگو باشند؟! يا مثل همه مديران مياني كه دچار اشتباه يا تخلف مي‌شوند با آنان برخورد شود. مگر اينكه شخص وزير يا معاونت محترم بر اين عملكرد آنها صحه بگذارند كه بعيد مي‌دانم. چرا كه هم شخص وزير و هم معاون هنري از مسائل پيش‌آمده گويي خبر نداشته‌اند و حالا سعي در ترميم ارتباط‌ها و ايجاد تفاهم دارند و حال بايد از اين فرصت براي ترميم روابط استفاده كرد. در اينجا پيشنهادهايي دارم كه لااقل مي‌شود به آنها فكر كرد.
ساختار تشكيلاتي اركستر سمفونيك و كلا اركسترها مجزا باشد؛ زيرنظر معاونت محترم هنري و در امتداد آن يك مدير هنري كه مي‌تواند شخص مايسترو باشد. يك مدير اجرايي شايسته قدرتمند و با‌فرهنگ. يك مسوول روابط عمومي آشنا به حداقل زبان انگليسي اختصاصا براي اركستر. يك مسوول اداري و پشتيباني و هماهنگي جهت انجام امور قراردادها و بيمه و نظارت اداري به اركسترها و يك شوراي نظارت متشكل از متخصصان موسيقي با توافق مايسترو و معاون محترم هنري و البته از حضور افراد سياهي لشكر در اين ميان هم خودداري شود. باور كنيد راه‌اندازي يك وب‌سايت چندزبانه به جهت ايجاد ارتباط با مراجع جهاني جهت اطلاع‌رساني صوتي و تصويري و خبري متداول همه اركسترهاي معتبر جهاني و معرفي اركستر سمفونيك يا ملي كار زياد مشكلي نخواهد بود و با تشريك مساعي و همفكري مي‌شود اين عقب‌ماندگي را جبران كرد. البته ناگفته نماند كه همه اين اجزا بايد براي اعتلاي فرهنگ موسيقي كلاسيك و ملي گام بردارند و از هرج و مرج و مداخله در كار يكديگر بپرهيزند.
مسلما كسي مي‌تواند در امور تخصصي دخالت كند كه متخصص آن سبك و سياق باشد و‌الا سنگ روي سنگ بند نمي‌شود و نتيجه مي‌شود آنچه ‌امروز اتفاق افتاده! واقعا واگذاري كار به اهل فن آن اينقدر مشكل است كه ما از عهده انجام آن
بر نمي‌آييم؟ ما در فرهنگ موسيقي واژگاني داريم كه در همه‌جاي دنيا به يك معني است. واژه كمپوزيتور كه معادل آن آهنگساز معني مي‌شود با همه مشخصه‌هاي استاندارد آن در سطح جهاني است و به هر آهنگسازي نمي‌شود اين عنوان را اطلاق كرد و ديگري واژه كانداكتر يا رهبر كه آن هم مشخصه‌هاي خود را در عالم آكادميكش دارد و هر علاقه‌مندي كه دوست داشته باشد اركستر را هدايت كند به‌طور اختصاصي رهبر ناميده نمي‌شود. در اينجا خيلي از آهنگسازان علاقه‌مندند كارشان را خودشان هدايت كنند و اشكالي هم ندارد، ولي وقتي پاي سمفوني‌هاي كلاسيك و كنسرتو و اپرا به ميان مي‌آيد، بحث عوض مي‌شود و هر‌كسي نبايد به خودش اجازه اظهارنظر بدهد. با اين حساب كمي بازنگري در رفتار و گفتارمان لازم است. كمي صداقت و اخلاق هم بايد چاشني شود. ببينيم چه كسي هستيم و در اين اقيانوس عظيم رپرتوار موسيقي چه از نوع غربي و شرقي و ايراني جايگاه خودمان را بدانيم.
در حوزه موسيقي كلاسيك وقتي بزرگاني همچون هرمز فرهت، هوشنگ استوار، پرويز محمود، حسين ناصحي، ثمين باغچه‌بان، مرتضي حنانه، احمد پژمان، علي رهبري، بهزاد رنجبران، عليرضا مشايخي، فوزيه مجد، شاهين فرهت، ايرج صهبايي، لوريس چكناواريان و استاد مصطفي كمال پورتراب را در حوزه آهنگسازي داريم، مابقي در محضر اين بزرگان شاگرد هستيم و بس. اينقدر خودمان را بي‌اساس بزرگ نينديشيم كه اين بزرگان هم وقتي با آنان موانست كنيد همين را مي‌گويند. آنها هيچ‌وقت هيچ ادعايي نداشته‌اند و ادعاي آنان آثارشان است كه خوش مي‌درخشد. بياييد خوددار باشيم و بر اساس توان و جايگاه‌مان سخن بگوييم و همواره در پي ويرايش و اصلاح خود باشيم. وقتي خودمان را اصلاح كرديم، مي‌توانيم جامعه‌مان را اصلاح كنيم.
بياييد زمان را با گفتن اينكه استاديم در اين امر نكشيم! بياييد تا دير نشده با همدلي و وفاق و در جايگاه حقيقي خود سخن بگوييم و اظهارنظر كنيم و كار را به كاردانان و اهلش بسپاريم و انصافا هر‌كس كه نتوانست مسووليت و نقشش را خوب ايفا كند خودش كناره‌گيري كند. به پروردگار و مانا ايزد قسم كه همه‌چيز را همگان دانند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون