• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3507 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۳۱ فروردين

تقديم به يك مرام و معرفت عجيب و ناگهاني

ابراهيم عمران

اينكه در جامعه مان افراد با اخلاق گوناگون و برداشت‌هاي شخصي‌شان از «مرام و معرفت» زيست مي‌كنند، جاي هيچ شك و ترديدي نيست و همين اخلاق و مرام است كه رفتارهاي فردي و به طريق اولي جامعه‌مان را شكل مي‌دهد كه اگر اين كردارها به درستي انجام پذيرد، موجب مهر و «پايداري اخلاق» جامعه مي‌شود و اگر بر عكس اين طريق باشد سبب ساز پلشتي و شايد نگاه تنفرآميز شود كه حاليه هم، يك فرد تازه وارد به اجتماع نمي‌تواند تشخيص درستي دهد كه جامعه بر كدام مدار مي‌چرخد. مراد از اين «پيش‌قلياني» به قدما، موردي است كه شايد بيان و ذكر آن خالي از ثمر نباشد و باز هم شايد به اخلاق و تعهد اجتماعي‌مان مدد كند. در تعطيلات فرسايشي و بي‌منطق آغاز سال و در هفته دوم كه دليل تعطيلي آن به‌خصوص براي برخي مشاغل، هيچگونه توجيه پذير نيست، براي انجام كاري از منتهي‌اليه جغرافيايي خاص به جهتي ديگر رفتن در اين شهر با توجه به خلوت بودن كاري است دلچسب. در اين گشت و گذار خياباني در جنوبي‌ترين نقطه پايتخت اگر يكباره وسيله تان از كار افتد چه مي‌توان كرد؟ نخستين گزينه تماس با امدادان به اصطلاح خودروست كه امدادشان، مدد مالي از ناتوان مانده در جاده و اتوبان مي‌ستاند واگر باراني باشد هوا و بهانه تعطيلي، به امدادشان بهايي نيفزايد! باري وقتي تماس حاصل شد و مبلغ دريافتي به اندازه چندين بار گشتن با تاكسي تلفني در اين شهر برابري مي‌كرد؛ لاجرم بايد به هر طريق خودرو را به جايي رساند كه اگر شانس بياوري و كمي هم موارد فني رابلد باشي و بداني بر فرض مثال با باتري عوض كردن، بتوان جاني به آن داد؛ وسيله را به نخستين تعميراتي برساني كه براي اين نوشته اين‌گونه شد و به هر جان كندني بود به خياباني رسيدن و كورسويي اميد ديدن، نهايت آرزوي
دست يافتني بودحال اگر همه جا تعطيل و يك مغازه‌يي با پرس و جوي فراوان باز باشد چه مي‌توان كرد؟ در ذهن ‌داري كه هر چه طرف بگويد به جان و ناز بايد بخري؛ چه كه گزينه ديگري نداري و بايد به اكراه بپذيري! پرسان پرسان با خودروي نيمه جان از باتري مستعمل، به تعميراتي مورد نظر مي‌روي و بر عادت مالوف از همسايگان مي‌پرسي كه فرد متخصص چگونه آدمي است كه همگي بر درستكار بودنش گواهي مي‌دهند و زماني كه به تشخيص متخصص قرار بر تعويض باتري مي‌شود، دست به چنين كاري مي‌زني تا زودتر به ادامه كارت برسي، چه كه با وجود بودن خانواده بايد هر چه سريع‌تر به ادامه زندگي ات برسي... با رضايت از كردار فرد وارد به كار، هزينه باتري و اجرت را مي‌دهي و به راهت ادامه مي‌دهي تا از اين پيش آمد نيز درسي آموخته باشي. تا اينكه بعد از سه روز وقتي تلفن ناشناسي بهت مي‌شود كه پشت خط مي‌گويد: چند روز قبل آمده بودي براي تعويض
باتري و باتري ات را گذاشته بودي و آن باتري را مستعمل فرض كرده بودي؛ و باتري ساز با دين و ايمان و حلال خور و «كم نفروش» زير شارژ آن را احيا مي‌كند و به فردي ديگر مي‌دهد با قول اينكه يك هفته كار كند و اگر مشكلي نداشت، آن فرد پولش را بپردازد؛ به تو مي‌گويد شماره كارتي بدهي تا مبلغ باتري را برايت واريز كند؛ چگونه مي‌شود حالت...؟ و چگونه مي‌تواني هضم كني اين همه اخلاق و كسب رزق حلال را...؟ به حتم «حسين باتري‌ساز» خيابان ابوذر روحش از اين نوشته خبر ندارد و تازه اگر اين يادداشت در بين خبرهاي ريز ودرشت سياسي فرصت ديده شدن يابد؛ و شايد هم مايل به چنين نوشته‌اي براي خودش نباشد؛ ولي اين قلم ننويسد مرام و معرفت اورا، به همه آنهايي كه غير از اين عمل مي‌كنند و افسوسانه كم هم نيستند و دخل و تصرف در امانت مردم روا مي‌دارند، ميدان بيشتري مي‌دهد... مخلص كلام اينكه به قول بچه‌هاي هم مسلك و هم مرام خودت، حسين باتري‌ساز دمت گرم و سرت خوش باد و مولا پشت و پناهت كه اين آيه شريفه رو خوب معنا كردي: واي بر كم فروشان. اينها كساني هستند كه وقتي از مردم پيمانه مي‌گيرند خوب مي‌گيرند (وفا مي‌كنند) و ليكن وقتي كه به ايشان پيمانه مي‌دهند يا براي مردم وزن مي‌كنند كم مي‌گذارند...

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون