اسلام گرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
سقوط امپراتوري عثماني و نقش انگليس و فرانسه در شكلگيري خاورميانه
«پيمان سورا» سال 1920 كه پس از جنگ جهاني اول و براي ميراث باقيمانده امپراتوري عثماني امضا شد، خاورميانه را به صورت دولتهاي چهل تكه– مفهومي كه تا به آن موقع بخشي از لغتنامه سياسي نبود - متصور كرد. برخي از دولتها مانند مصر و ايران غير عربي پيش از اين به عنوان امپراتوري تجربيات تاريخي و هويت فرهنگي داشتند. اما ديگران را به عنوان «قيمومت» فرانسوي و بريتانيايي ابداع كردند، كه در واقع ابزار فريب استعمارگرايي يا تلاش پدرسالارانهيي بود براي تعريف آن دسته از دولتهاي بدوي كه نياز به سرپرستي داشتند. توافقنامه «سيكس – پيكو» سال 1916 (كه از نام مذاكرهكنندگان بريتانيايي و فرانسوي آن اخذ شده) خاورميانه را به حوزههاي نفوذ تقسيم كرده بود. سيستم قيمومت كه جامعه ملل هم بر آن مهر تاييد گذاشت، اين تقسيم را نافذ كرد: سوريه و لبنان به فرانسه واگذار شدند؛ بينالنهرين كه بعدا عراق شد، تحت نفوذ بريتانيا درآمد و فلسطين و اردن كه تحت عنوان «قيمومت براي فلسطين» بريتانيا درآمدند از ساحل مديترانه كشيده ميشد و به عراق ميرسيد. هر كدام از اين موجوديتها شامل فرقهها و گروههاي نژادي متعدد بودند كه برخي از آنها سابقه تاريخي درگيري با يكديگر داشتند. اين به قدرتهاي قيم امكان آن را داد تا با دستكاري كردن تنشها كه در فرايندي بنيان جنگهاي بعدي و جنگهاي داخلي را ريخت، حكومت كنند.
ادامه در صفحه 14