كاش بادي بوزد و باراني ببارد
سيدعلي ميرفتاح/ هوا آلوده است و تا دو روز ديگر هم آلوده ميماند. آلودگي چيزي نيست كه پنهان بماند و ملت متوجهش نشوند. در خبرها هم نيايد همين كه نفس بكشيم و به سرفه بيفتيم و سردرد بگيريم و آب از سر و چشممان راه بيفتد، ميفهميم كه هوا كثيف و مسموم است و ممكن است روي جسم و روحمان تاثير جبرانناپذير بگذارد. منتهافقط ميفهميم و كاري نميكنيم و براي پاك شدن هوا پا از روي مار برنميداريم. به قول عبيد، دور از جان، به مار كه برسيم ميگوييم دريغ مردي و سنگي. انگار وظيفه امريكاييها، يا مريخيها، يا ملائكه است كه نازل شوند و هواي شهرمان را سالم كنند. انگار فقط باد است كه بايد بوزد و ما را از اين شرايط نكبتبار نجات دهد. اگر باد نوزد، اين شهر را گند هم بردارد و نفس هم نتوانيم بكشيم امكان ندارد شخصا به فكر چاره بيفتيم و به سهم خود هوا را تميز كنيم. دم غروب كه ترافيك سنگين و اعصاب خردكن شهر را ميبينيم، ميفهميم كه هيچكس جز غر زدن، كاري نميكند و قدمي براي پاك شدن شهرش برنميدارد. انگار هيچكس مسووليتي در اين باره به گردن ندارد و احساس هم نميكند كه وظيفهيي دارد. يك وقت آدم كاري نميكند اما عذاب وجدان دارد و در درونش ناراحت است كه چرا كاري نميكند، اما خوشبختانه در شهر ما هيچ كس عين خيالش نيست و با روان آسوده به كثيف كردن شهرش مشغول است. به هر كس حرف بزني قيافه حق به جانب ميگيرد و گناه را گردن بقيه و در راس بقيه به گردن دولت مياندازد. دولت هم آنقدر صنم براي خودش دست و پا كرده كه ياسمن آلودگي تويش گم است. نهايت اين است كه بزرگان صافي دل قوم دست به دامن حضرت باري بشوند و تقاضاي باد و باران كنند تا كثافات ما را بشويند و ببرند وگرنه ما همگي در يك بيعملي حيرتانگيزي غرقهايم كه نظيرش را دنيا نديده. نه من ز بيعملي در جهان ملولم و بس... شهر آلوده است و جان بچهها و پيرها و حتي من و شما در خطر است منتها هيچكس كوتاه نميآيد تا شهر از اين حالت پاركينگ متراكم و متحرك نجات پيدا كند. بدتر از همه مديران دولتياند كه خداي نكرده اگر يك قدم پياده بردارند اعالي و اسفلشان يخ ميكند و حالشان بد ميشود. واقعا چه عيبي دارد اگر دولت پيشقدم بشود و نصف ماشينهايش را بخواباند و مديرانش را ولو به شكل نمادين وادار به پيادهروي كند؟ يك نگاهي به مديران مياني بكنيد. از بس راه نرفتهاند متورم شدهاند و شكمهاي بزرگشان از لاي كت و شلوارهاي دو سايز بزرگترشان بيرون زده است. روي هوا حرف نميزنم و مطمئنم كه هيچ كشوري مثل ما به مديران ميانياش حال اساسي نميدهد و دردانه بارشان نميآورد. همهشان نه تنها ماشين دولتي دارند كه حتي راننده هم در اختيار دارند. بالاخره ما بايد از يك جايي شروع كنيم و اين مرض ماشينسواري افراطي را از سرمان باز كنيم. چه جايي بهتر از دولت و ادارات دولتي؟ چه عيبي دارد كه دولت بخشنامه كند و مديرانش را وادارد تا به جاي بنزين سوزي، قدري چربي سوزي كنند و قدري پياده، اين طرف و آن طرف بروند؟ چه عيبي دارد معاونين و مديركلها و مديران ادارات اتوبوس و مترو و تاكسي سوار شوند و اينقدر از ملت دور نيفتند؟ گيرم دو ساعت از وقت گرانبهايشان هم در مسير پياده و حمل و نقل عمومي هدر رود و ديرتر به اتاق و ميزشان برسند. مگر چه ميشود؟ اين همه به موقع رسيدند چه گلي به سر ملت زدند كه حالا چهار روز دير برسند؟ جدا دولت نميخواهد يك فكري بكند؟ تا دولت خودش داوطلبانه دست به كار نشود و تا مديران عاليرتبه پياده وارد شهر نشوند توقع از تقي و حسن و اكبر و كتايون بيمورد است كه ماشينهايشان را از گاراژشان درنياورند. هر چند ملت هم بد جوري گرفتار و پابند ماشين شدهاند و تا نانوايي و مدرسه بچه هم با شاسي بلند و سدان ميروند. بيخود نيست بچه مدرسهييها هم عين مديران كشور ورم كردهاند و اضافه وزن دارند و از شدت چاقي، مبتلا به قند و اوره شدهاند. دليلش اين است كه از كودكستان، چهار قدم برنداشتهاند و مادران
گراميشان با ماشين تا دم مدرسه اسكورتشان كردهاند. بيربط نميگويم و اگر تحقيق كنيد با عدد و رقم به عرض من ميرسيد كه ما به شكل بيمارگونهيي گرفتار ماشين شدهايم و هيچكس عين خيالش هم نيست. هوا ميخواهيم چه كار؟ همين كه اعضا و جوارحمان يخ نكند كافي است... شنيدم كه شوراي بحران هوا تشكيل شده و گفتهاند در اين آلودگي كودكستان و دبستان را تعطيل كنيم، نماينده آموزش و پرورش گفته وقت امتحان است و نميشود اين كار را بكنيم. احسنت. طيبالله. حيف است كه اين همه نخبه و نابغه باد پشتشان بخورد و از دو، سه روز تحصيل باز بمانند.