آنجا كه دنياي مجازي به مديران ميرسد
نازنين متيننيا
حجتالله ايوبي، در استتوسي از تمام كساني كه به خاطر فراهم نشدن زمينههاي اكران فيلم «خانه پدري» آزرده خاطر شدهاند، عذرخواهي ميكند. اين استتوس تا سه روز بعد نزديك به 400 لايك و 40 كامنت ميگيرد؛ كامنتهايي كه اكثرا از اين عذرخواهي تشكر ميكنند، سعي ميكنند كه روحيه بدهند و از فشارهايي بگويند كه همه باهم تحمل ميكنند. در ميان اين كامنتها، فقط يكنفر از ايوبي ميخواهد كه به شكل رسمي هم واكنش نشان دهد. اما دو سه روز قبل از اينكه ايوبي، با اين عذرخواهي خودماني اعلام كند كه پرونده اكران فيلم «خانه پدري» بعد از اينهمه سال تلاش و اميد كيانوش عياري بسته شده، در سايتها و خبرگزاريهاي رسمي مربوط به مخالفان اين اكران، غوغايي برپا بود؛ آنهايي كه مخالف نمايش «خانه پدري» بودند، در گفتوگوهايي رسمي با وزيرارشاد دولت گذشته و فيلمسازي كه در همان دولت گذشته به عنوان يكي از چهرههاي اصلي مشاوران وزارت ارشاد و سازمان سينمايي شناخته ميشد، از توقف اكران «خانه پدري» گفتند. در اين طرف ميدان، تمام آنهايي كه مخاطب استتوس ايوبي بودند، با خوشخيالي اكران و رفتن به سينماها، فقط درباره فيلم و اهميت ديدن آن حرف زدند و گمان نميكردند كه اينبار هم شبيه هميشه، موفقيت از آن اهالي آنطرف ميدان باشد. اما استتوس ايوبي كار را تمام كرد و صبح فردا، وزيرارشاد با توضيح اينكه مصوبهيي در هيات دولت است كه از نمايش فيلمهاي خشن خودداري ميكند، پرونده را بست. اهالي رسانهيي كه در تمام اينسالها، بارها و بارها اين روند توقف اكران يك فيلم، يك نمايش و... را تجربه كردهاند و همه ميدانند كه الگوي ثابت چهطور تعريف ميشود؛ خبري از اكران، اجرا يا انتشار منتشر ميشود، مخالفان آرام آرام مطالب مخالفخواني را منتشر ميكنند، دستهايي وارد ميشود، اعتراضاتي اتفاق ميافتد، در فضاي مجازي عدهيي واكنش نشان ميدهند و در نهايت هم مدير مربوطه اعلام ميكند كه آن اكران، اجرا يا انتشار از دست رفته. اما اينبار تنها تفاوت اين الگو، آن استتوس رييس سازمان سينمايي است و عذرخواهي كه در واقعيت هيچ فايدهيي ندارد و در دنياي مجازي تنها نقشي دلگرمكننده دارد. در دنياي واقعي، كيانوش عياري دلگير باقي ميماند و سينماي اجتماعي كه سالهاي سال است مهجور و خسته و خانهنشين شده و فرهنگي كه هيچ تصويري از ناهنجارها و اشتباهها ندارد. فرهنگي كه فقط و فقط متعلق به آن مخاطبان رييس سازمان سينمايي نيست و فراتر از دنياي اينترنت، يك جامعه بزرگ هفتاد و هشت ميليوني را دربر ميگيرد. جامعهيي كه دنياي امروزش، حتي در ميان مديران هم به دنياي مجازي وصل شده و انگار همين كه همراهي در حد يك استتوس در صفحه مجازي باشد و نقش مديريتي براي اجراي حكم پروانه نمايشي كه در واقعيت صادر شده، كافي است.