نوزادي جلوي در بيمارستاني در ورامين رها شد
روياي چندماهه بر اثر اعتياد جان سپرد
پرستارها صدايش كردند و اسمش شد رويا! رويا را جلوي يكي از بيمارستانهاي ورامين پيدا كردند. بيمادر، بيپدر. پيچيده در ملافهاي كه هنوز بوي شيشه و ترياك از تاروپودش بلند ميشد. بدنش از شدت سوءتغذيه سياه شده بود و استخوانهايش به پوست چسبيده بود. بدن كم جانش به علت استفاده بيش از حد مواد به حالت نيمه هوشيار رسيده بود كه او را براي ترك و بهبودي به بيمارستان لقمان منتقل كردند. همان وقتها بود كه بچههاي جمعيت خيريه امام علي از راه رسيدند و شدند مادر و پدر رويا. دكترهاي بيمارستان ورامين سن رويا را 4 ماه اعلام كردند اما دكترهاي بيمارستان لقمان گفتند كه رويا نزديك به يك سالش است. بيماري، سوءتغذيه و مصرف بيش از حد مواد ضعيفش كرده. ديوار به ديوار اتاق رويا پسربچهاي بود به نام پيمان كه او به علت سوءاستفاده مواد در بيمارستان بستري شده بود. او در خانوادهاي بهشدت معتاد به دنيا آمده بود و از شدت مصرف مواد به حالت نيمه هوشيار رسيده بود. سه برادربزرگتر پيمان كه همگي اعتياد به مواد داشتند برادرشان را به يكي از بيمارستانهاي رودهن ميرسانند و مسوولان بيمارستان او را به بيمارستان لقمان منتقل ميكنند. رويا و پيمان هيچ كدام همراهي با خود نداشتند تا ساعتهاي طولاني شب و روز را در بيمارستان بالاي سرشان بايستند و از وضعيت علائم حياتي شان باخبر باشند. تا اينكه بچههاي جمعيت امام علي از راه رسيدند و شدند مادر و پدر رويا و پيمان. هر شب يكي از بچهها كنارشان مينشست و شب را به صبح ميرساند. اگر كسي در طول مراحل درمان حامي اين كودكان نباشد آنها ميميرند بيآنكه كسي بالاي سرشان باشد تا پرستار و دكتر را خبر كند و نجاتش دهد. رويا روزها و شبهاي اول يكسره گريه ميكرد. عروسكهاي آويزان شده از سقف اتاق نوزاد بيمارستان لقمان كه گاهي در سختترين لحظات حواس نوزادان را پرت ميكرد و درد را از يادشان ميبرد نميدانستند چگونه بايد مرهم درهاي رويا باشند. يك هفته گذشت تا درد خماري كم كم آرام شد و حال و روز رويا تغيير كرد. سرمهاي ويتامين و مواد غذايي ميرفت تا رمقي دوباره به بدن بيجانش دهد. حالا ديگر كسي گريههاي طولاني و پر از درد رويا را در اتاق كودك بيمارستان لقمان نميشنيد. او آرام و بيصدا شبها را به صبح ميرساند و علائم حياتي بدنش روز به روز بهتر ميشد. بچههاي جمعيت امام علي، پرستارها و همراهان كودكان بيمار هر روز پيگير حال رويا بودند. همه دلشان ميخواست رويا زودتر خوب شود و مثل كودكان ديگر به زندگياش ادامه دهد. 10 روز از حضور رويا در بيمارستان گذشت و دكترها كاغذهاي ترخيص او را از بيمارستان امضا كردند. اما واپسين لحظههاي آخرين شب از راه رسيد و سيستم دفاعي بدن رويا نتوانست مبارزه در مقابل عفونتها و بيماريها را تاب بياورد و تسليم شد. بدنش را خيلي زود به پزشكي قانوني كهريزك منتقل كردند تا آشنايي براي شناسايياش بيايد و او را به خاك بسپرد. سارا رضايي يكي از اعضاي فعال جمعيت امام علي كه در تمام مراحل درمان رويا حضور داشته در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: «متاسفانه هيچ بيمارستاني نوزادان معتاد را براي ترك قبول نميكند. يعني بايد به حالت اوردوز برسند تا بيمارستان پذيراي آنها باشد. چند سال پيش لايحهاي براي حمايت كودكان به مجلس ارايه شد كه تنها دوفصل از چهارفصل آن خوانده شد. اگر اين لايحه در مجلس جديد پيگيري شود، ميتواند تاثير مهمي در بهتر شدن وضعيت اين كودكان بگذارد. جرم پدرومادرهايي كه كودكان معتاد به دنيا ميآورند يا كودكآزاري ميكنند 6 ماه زندان است اما متاسفانه پدر و مادرها اين دوران حبس را طي ميكنند و با روحيهاي خشنتر به جمع خانواده برميگردند و آسيبهاي بيشتري به آنها ميزنند.»