مديريت آسيبهاي اجتماعي نيازمند تغيير رويكرد است
سيد حسن موسوي چلك
رييس انجمن مددكاران اجتماعي
آنچه در زير به عنوان يادداشت مينويسم حرف دلم است. حرف دل مددكار اجتماعي كه بيش از 24 سال در اين زمينه خون دل خورده وتاوان زيادي هم داده است و هنوز هم ميدهد. دلي كه از بيتوجهي به موضوع آسيبهاي اجتماعي خون است. خاطرم هست چند سال قبل يعني حدود سالهاي 1378 كه ميخواستيم برنامه مرتبط با آسيبهاي اجتماعي را در سازمان بهزيستي بازنگري كنيم كه از جمله اين برنامهها راهاندازي اورژانس اجتماعي بود، مقاومتهاي درون و برونسازماني بسيار زياد بود بهگونهيي كه بارها مجبور شديم تا درباره ديدگاهها وبرنامههاي خود توضيحات مبسوط ارايه كنيم چراكه معتقد بودند نبايد از آسيبهاي اجتماعي حرف زد، نبايد حساسيتها را ايجاد كرد و نبايدهاي مختلف كه گاهي چنان عرصه را بر ما تنگ ميكرد كه گويا بايد بيخيال اين موضوع ميشديم. در يكي از روزها در يكي از نشريات پرتيراژ كشور اعلام كرديم كه دهه 80 دهه بحرانهاي اجتماعي است، به ما ميگفتند بدبين هستيد و چه و چه. اما امروز همه از آسيبهاي اجتماعي حرف ميزدند. گويا اينگونه تصور ميشود كه اين آسيبهاي اجتماعي يك شبه رشد كردند. در حالي كه اينگونه نبود. بلكه به دليل غلبه نگاه صرف انتظامي به اين موضوع نشد كارهاي علمي و خوب گسترش پيدا كند. حتي از پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي نيز به نوعي ابا داشتيم. از يك طرف خوشحال هستيم كه بالاخره به اين موضوع توجه ميشود. اينكه مقام معظم رهبري ميگويند «20 سال عقب هستيم». از طرف ديگر ناراحتيم چرا كه آسيبهاي اجتماعي هزينههاي انساني و مادي زيادي را بر جامعه تحميل كرد كه نميتوان به زودي آنها را جبران كرد.دلم خيلي ميسوزد كه گوش شنوايي نبوده و اگر در اين مقطع مقام معظم رهبري هم ورود نميكردند باز هم همان داستان بود، كتمان آسيبهاي اجتماعي، غلبه تفكر پليسي و... حالا به دست و پا افتاديم تا كاري كنيم.چاره آسيبهاي اجتماعي اين است كه اول قبول كنيم آسيبهاي اجتماعي مورد غفلت قرار گرفته است، به عبارت بهتر امور اجتماعي مورد غفلت قرار گرفته است كه اين وضعيت نگرانكننده را در حوزه آسيبهاي اجتماعي داريم و بپذيريم كه بانگاه جزيرهاي نميتوان آسيبهاي اجتماعي را كنترل كرد. دوم اينكه مديريت آسيبهاي اجتماعي مستلزم استفاده از متخصصين اجتماعي در اين حوزه است كه متاسفانه در بسياري از دستگاههاي كشور دانسته يا نادانسته مديريت و سياستگذاري اجتماعي با متخصصين خارج از حوزه اجتماعي است. سوم اينكه زماني ميتوانيم در كنترل اين موضوع (نه در كوتاهمدت) موفق شويم كه رويكردهاي فرهنگي و اجتماعي را تقويت كنيم و مداخلات انتظامي و امنيتي و قضايي را آخرين راه كار بدانيم نه نخستين راهكار. چهارم اينكه دراين زمينه نظام رصد را فعال كنيم وآينده نگري اجتماعي را جدي بگيريم. بپذيريم كه امروز برنامهها از شرايط بسيار عقبتر است وبه همين دليل ناكارآمدي برنامه را شاهد هستيم. پنجم اينكه اجازه دهيد برنامه هم استاني وحتي شهرستاني باشد، چون اولويتها در مناطق مختلف متفاوت است. نميتوان براي همه كشور يك نسخه واحد نوشت. ششم اينكه در حوزه پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي از تمامي ظرفيتها با بهرهگيري از سازمانهاي غير دولتي استفاده كنيم. هفتم اينكه برنامه بايد فراگيري، جامعيت، كفايت، پايداري و اثربخشي داشته باشد. هشتم ما نياز به يك تقسيم كار كارشناسي واقعبينانه و غير جانبدارانه داريم. از بزرگترين، تخصصيترين، فراگيرترين سازمان اجتماعي كشور كه نقش محوري در سلامت اجتماعي دارد كه همان سازمان بهزيستي است حمايت كنيم تا توليگري اين حوزه را داشته باشد .