مقدمات شكلگيري صفبندي جديد سياسي
علي شكوهي
از چند سال قبل و به خصوص از زمان روي كار آمدن دولت دكتر حسن روحاني، اين سخن را بارها تكرار كردم كه بايد منتظر ظهور صفبندي تازهاي در عرصه سياسي كشورمان باشيم. چند دليل مهم در اين زمينه راهنما بوده است كه مهمترين آن را تجربه شكلگيري جناحبندي سابق تشكيل ميدهد. در گذشته ما شاهد همگرايي بسياري از نيروهاي سياسي در مقاطعي از انقلاب بودهايم اما به تدريج در ميان آنان بر سر برخي مباحث نظري يا اقتصادي يا سياسي و حتي تشكيلاتي، اختلافاتي ظهور كرد و كار را به نوعي تقابل تدريجي كشاند و در نهايت شاهد بوديم كه از دل اين مناقشات، جريانهاي سياسي تازهاي وارد صحنه شدند و انسجام و همگرايي سابق جاي خودش را به كثرت و واگرايي داد.
مرور تجارب بعد از انقلاب در زمينه جريانشناسي سياسي نشان ميدهد كه هر ماجرا و حادثه مهم در تاريخ انقلاب يا هر بحث سياسي يا فكري يا اختلافنظر مديريتي و تفاوت ديدگاه در حوزه مسائل اقتصادي يا مناسبات بينالمللي و امثالهم ميتواند فعالان سياسي را در مقابل هم قرار دهد و تصوير جناحبندي سياسي درون كشور را دگرگون سازد. اين تجربه نشان ميدهد كه تعابيري مانند چپ و راست و ميانه، خط امامي و ليبرال، انقلابي و ميانهرو، خط يك و خط دو و خط سه، جناح دولت و جناح بازار، طرفداران اسلام ناب و حاميان اسلام امريكايي، اصلاحطلب و محافظهكار، اصلاحطلب و اصولگرا و موارد مشابه، در سالهاي بعد از انقلاب براي ترسيم صفبندي سياسي كشورمان مورد استفاده قرار گرفتند. نگاهي به اين تعابير و واژهها نشان ميدهد كه جريانهاي سياسي حول چه محوري به هم نزديك يا از هم دور شده و ميشوند.
امروز در فضاي سياسي كشور با موضوعات تازهاي مواجه هستيم كه در گذشته اهميت درجه اول را نداشتند يا اساسا مطرح نبودند و به همين دليل، انتظار ميرود كه در مورد هر كدام از اين موضوعات، مواضع متفاوتي اتخاذ و همين هم بسترساز تغيير صفبندي سياسي كشور شود. يكي از اين مسائل مهم، نحوه تعامل با دنياي خارج و با كشورهاي ديگر و چگونگي حل مشكلاتي مانند مساله هستهاي است. هر چند مذاكرات هستهاي به نتيجه رسيده و تفاهماتي صورت گرفته است و اكنون در مسير اجراي آن توافقات گام برميداريم اما هنوز هم اصليترين ماجرايي است كه صفبندي سياسي افراد و گروهها و احزاب را تحت تاثير قرار ميدهد و بسياري از دوستان ديروز را از هم دور كرده و ائتلافها و اتحادهاي تازهاي را موجب ميشود.
به نظر ميرسد كه بعد از انتخابات رياستجمهوري سال 92 و روي كار آمدن دولت دكتر روحاني، اكثريت اصلاحطلبان، غالب جريانهاي متعلق به اعتدالگرايان، طيفي از نيروهاي اصولگرا و بخش بزرگي از مستقلين سياسي در كشور به يكديگر نزديك و روند همگرايي آنان زياد و زيادتر شده است. از سوي ديگر، در درون جريان موسوم به اصولگرايان، شاهد روند واگرايي هستيم و مواضع طيف افراطي آنان در حوزه سياست خارجي، اقتصادي، فرهنگي و سياست داخلي، از هم فاصله ميگيرد. در مواردي شاهديم كه نيروهاي سرشناس طيف اصولگرا حاضر به همكاري با نيروهايي از اصلاحطلبان هستند اما نميتوانند در كنار دوستان سابق خود به نقطه مشتركي برسند.
اتفاقي كه اين روزها در مجلس شوراي اسلامي با آن مواجه هستيم، قرينه ديگري براي ظهور صفبندي سياسي تازه است. طيفي از اصولگرايان كه از دكتر لاريجاني دفاع ميكنند و در مجلس قبل با هويت «رهروان ولايت» فعاليت ميكردند اينك درصددند فراكسيون اعتداليون را در مجلس دهم راهاندازي كنند كه حساب خود را از فراكسيون اصلاحطلبان و اصولگرايان جدا كرده است و البته در مقاطع مختلف روي به ائتلاف خواهد آورد. اين فراكسيون در حد مجلس باقي نخواهد ماند و نتيجه عملكرد آن را در انتخابات رياستجمهوري سال بعد مشاهده خواهيم كرد. بعيد است با مواضعي كه همين روزها از زبان دكتر لاريجاني اعلام شد، حاميان وي دست از روحاني بكشند و به سراغ نامزد ديگري بروند، به خصوص با توجه به انتقادهاي جدي و صريحي كه عليه عملكرد 8ساله دولت قبل بيان شد. در واقع شكاف ميان اصولگرايان از گذشته هم بيشتر شده است و در انتخابات رياستجمهوري سال بعد به اوج خودش خواهد رسيد و تجربه هم نشان داد كه هيچ تقابل و رويارويي سياسي در اين حوزه، بدون پيامد نيست و در آينده هم به وضعيت سابق باز نخواهد گشت.
البته مطلوب نيست كه احزاب و گروههاي سياسي از تئوري راهنماي عمل محرومند و با شيوه آزمايش و خطا اقدام ميكنند. همچنين نميپسنديم كه ائتلافها و جبهههاي سياسي بر محور برنامههاي انديشيده شده ايجاد نميشوند و رنگ منافع سياسي در آن زياد است و بدتر اينكه نقش محوري در اينگونه اقدامات مهم سياسي با افراد است و نه سازوكارهاي تشكيلاتي و سازماني اما در كشوري كه تجربه تحزب در آن زياد نيست و نخبگان سياسي آن فاقد فرهنگ سياسي مشاركتي هستند و احزاب فصلي تنها در زمانهايي خاص مانند انتخابات به صحنه ميآيند، همين هم خوب است كه برخي از كاستهاي قدرت به مرور زمان ميشكند و ائتلافهاي جديدي بر محور منافع ملي و طرد افراطيون ايجاد ميشود و مجال خدمت براي برخي نيروهاي سياسي از جمله اصلاحطلبان باقي ميماند.