چند اصل راهنما براي حل مشكلات درهمتنيده
3- هيچ برنامهاي براي حل مشكلات و مسائل اجتماعي بدون مشاركت و تفاهم مردم و نخبگان منجر به نتيجه مطلوب نخواهد شد. مردم بايد در جريان مسائل اجتماعي و آمار و مطالعات آن باشند. مردم بايد مساله را مساله خود دانسته و براي راهحل آن نيز خودشان با همكاري و كمك دولت اقدام كنند. به همين دليل هم از انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات و پژوهشها اكراه ميشود. اگر هم جايي براي مردم در نظر ميگيرند به تبعيت و در ذيل سياستهاي دولت است كه نتيجهبخش نيست.
4- نكته مهم پذيرش دانش اجتماعي و منطق آن به عنوان پايهاي قابل قبول جهت يافتن راهحل است. متاسفانه افراد فاقد صلاحيت و بدون دانش اجتماعي در مواردي چنان يكهتازي ميكنند كه جايي براي حضور هيچ كارشناس اجتماعي باقي نميماند. كافي است كه فضاسازيهاي برخي از اين افراد را در برخي رسانهها ملاحظه كنيم تا به اين حقيقت پي ببريم كه بدون پذيرش منطق و دانش اجتماعي، نميتوان هيچ گرهي را باز كرد، جز اينكه گرههاي موجود را كورتر خواهيم كرد.
5- براي انتخاب و كاربرد راهحلهاي اجتماعي بايد شجاعت داشت. منظور از شجاعت، بيباكي در اجراي برنامههاي پرسروصدا و كماثر نيست. منظور از شجاعت عبور كردن از كليشههاي رايج و رسمي در حل مسائل اجتماعي است. براي نمونه بايد نگاه خود را به انسان تغيير دهيم. مجرم و معتاد و... قربانيان وضعيتي هستند كه ما نيز در ايجاد آن شريك هستيم. آنان هم زندگي سالم و بدون مشكلي را ميخواهند ولي به دلايل گوناگون راه ديگري را رفتهاند. اگر نگاه خودمان را به اين افراد تغيير دهيم و رعايت حقوق آنان را نيز چون رعايت حقوق سايرين بدانيم، كل ماجرا تغيير خواهد كرد.