استراتژيها و تاكتيكهاي مديريت آموزشي
محمد داوري
كارشناس ارشد مديريت آموزشي
اينكه يك مدير آموزشي آن هم مدير ارشد در راس هرم مديريتي بايد به دو پرسش نخستين پاسخ بدهد آغاز راه و از بديهيات مديريت است. پرسش نخست اين است كه استراتژيهاي مديريتي او چيست؟ و پرسش دوم اين است كه در مسير اين استراتژيها چه تاكتيكهاي مديريتي بايد اعمال شود؟
در ارزيابي عملكرد وزراي آموزش و پرورش از همان روزهاي نخست پس از انقلاب و بر كرسي مديريت نشستن غلامحسين شكوهي، محمدعلي رجايي، علياكبر پرورش، اكرمي و نجفي در دهه 60 و 70 تا دو دهه بعدي با مديريت مظفر، حاجي، فرشيدي، علياحمدي و حاجبابايي و اكنون علياصغر فاني در دهه 80 و 90 اين دو پرسش اساسي مشخص ميكند چقدر استراتژيها و تاكتيكهاي مديريت آموزشي مهم است.تعيين راه و مشخص كردن چگونگي پيمودن آن، مديران ارشد را از روزمرّگي نجات ميدهد، بلايي كه بيشتر وزراي آموزش و پرورش گرفتار آن بودند. به جز دوره محمدعلي نجفي كه تا حدودي اين رويكرد مديريتي مورد توجه قرار گرفت و به نسبت هم براي مدت طولانيتر اين مسووليت را برعهده داشت، متاسفانه در ساير دورهها يا گرفتاريهاي خارج از سيستم مانع ايجاد مينمود يا روزمرّگيهاي داخل سيستم امكان اين نوع مديريت را سلب كرده بود.
بيترديد لازمه مديريت استراتژيك ثبات و پايداري و اراده و اختيار است كه در ساير دورهها كمتر ديده ميشود. يكي از دلايل موفقيت نسبي محمدعلي نجفي ثبات مديريتي او و اختياري كه دولت سازندگي به وزيران ميداد و سپس اراده مهم شخص وزير بود كه جرات و جسارت تحول و تغيير را داشت.
استراتژيهاي مديريتي در آموزش و پرورش در چند بعد اصلي از اهميت خاصي برخوردار است؛ نخست رويكرد تمركزگرايي در مقابل تمركززدايي است كه مانع تحرك و پويايي و خلاقيت ميشود. در فضايي كه به مناطق و مدارس اختيار عمل داده شده است و مدرسهمحوري بيشتر مورد توجه قرار گرفته دستاوردهاي خوبي داشته است و رويكرد ديگر در مديريت منابع انساني است. در مقطعي كه نگاه حرفهاي و شايستهگرايي بوده است كيفيت آموزشي جهش قابل توجهي داشته و رويكرد سومي كه در حوزه آموزش و پرورش حياتي است مشاركتمحوري است و اين مهم نيز نشان داده است كه نگاه فرابخشي ميتواند ظرفيتهاي مالي و معنوي كشور را در اين مسير به كار گيرد و علاوه بر اين سه بعد در زمينه محتواي آموزشي و برنامه درسي هم رويكردهاي صحيح تضمينكننده موفقيت است.