نگاهي به لباس كاروان المپيك ايران از زاويهاي ديگر
وقتي عملكرد شفاف ميشود
دكتر هادي عارف| اخيرا طراحي لباس كاروان المپيك ايران حواشي زيادي را به دنبال داشته است. انتقادهاي فراوان مردم و شخصيتها از اين لباس باعث شد كه مسوولان، به فكر اصلاح و طراحي مجدد اين لباس بيفتند. با توجه به اين رخدادها، طراحي لباس كاروان المپيك ايران را ميتوان نمونهاي از عملكرد «بد» دانست.
چرا اين عملكرد بد باعث چنين واكنشهايي از سوي مردم و شخصيتها و در نهايت تصميم به بهبود و اصلاح از سوي مسوولان شده است؟ چرا عملكرد بد در بسياري از حوزهها اينچنين انتقادهايي را موجب نميشود؟ اين پرسشها را ميتوان از زواياي مختلف اجتماعي، روانشناختي يا حتي سياسي مورد بررسي قرار داد. نكته مهم در اين خصوص اين است كه وقتي شما لباسي را طراحي ميكنيد، نتيجه عملكردتان توسط ديگران قابل مشاهده و در معرض نقد است. در واقع اگر «بد» طراحي كنيد، ديگران ميتوانند عملكرد بد شما را مشاهده و نقد كنند. اگر بخواهيم فنيتر صحبت كنيم، وقتي شما طراح لباس هستيد، عملكردتان تعين فيزيكي پيدا ميكند. حال فرض كنيد مدير آموزش يك سازمان هستيد و نيازهاي آموزشياي را شناسايي كردهايد كه اهميت استراتژيك چنداني ندارند. آيا عملكرد بد شما در اين شرايط به سادگي قابل مشاهده، نقد و اصلاح است؟بسياري از مشكلات سازمانهاي ما ريشه در اين دارد كه عملكردها در يك فضاي مبهم و ناملموس رخ ميدهد و به سادگي قابل مشاهده نيستند. در اين شرايط جدا ساختن عملكرد خوب از بد بسيار دشوار ميشود و افراد هنگام قضاوت در مورد عملكرد ديگران، مجبور ميشوند به نشانههاي غير مستقيمي همچون تجربه كاري (فلاني ٢٠ سال تجربه مديريتي دارد!) يا تحصيلات (فلاني دكترا از كانادا دارد!) يا تلاش و كوشش (فلاني خيلي زحمت ميكشد!) متوسل شوند تا بتوانند تصوير معناداري از عملكرد ديگران در ذهن خود بسازند. در اين فضاي مبهم عملكردي، افرادي كه داراي فن بيان و مهارتهاي ارتباطي بوده و تاكتيكهاي نفوذ و تاثيرگذاري (Impression Management) را خوب به كار ميگيرند به عنوان افرادي با عملكرد بالا معروف ميشوند و ارتباط ميان عملكردهاي بد غيرقابل مشاهده است و مسائل سازمان را كسي نميبيند. پرسش اصلي در اين رابطه اين است كه مديران و كارشناساني كه متولي عملكرد در سازمان هستند، چگونه ميتوانند عملكردها را شفاف كنند؟ آيا ميتوان از همان ابتدا، مشاغل را خروجيمحور طراحي كرد تا نتايج عملكردي قابل مشاهده باشند؟ سيستم مديريت عملكرد را بايد چگونه طراحي كرد؟ آيا ارزيابي مبتني بر شايستگي ميتواند عملكرد را شفاف كند يا تنها در صورتي ميتوانيم به اين هدف برسيم كه نظام مديريت عملكردمان مبتني بر نتايج باشد؟