آخرين نقطه خيانت منافقين در جنگ
علي شكوهي
در سال 67 در چنين روزي در منطقه عملياتي مرصاد بودم. در آن زمان مسووليت سردبيري كيهان هوايي با من بود و قرار شد به همراه دو تن از دوستان تحريريه و يك راننده، خودمان را به منطقه عملياتي برسانيم و از نزديك گزارش جنگي براي نشريه تهيه كنيم. از مقدمات ميگذرم و چند نكته از آن سفر را برجسته ميكنم تا براي نسل قديميتر مرور خاطره باشد و براي نسل جوانتر، موجب افزايش اطلاعات از آن ماجراي تلخ شود. سازمان مجاهدين خلق با هدف مبارزه با امپرياليسم و صهيونيسم و ايجاد جامعه بيطبقه توحيدي و با مشي مسلحانه عليه رژيم شاه تشكيل شد و تحولات گوناگوني را پشت سر گذاشت. در آغاز انقلاب با همين شعار اقدام به جلب هوادار كرد و هزاران نفر را در اختيار گرفت. بعدها البته به تدريج به سوي اقدام مسلحانه عليه نظام تازهتاسيس جمهوري اسلامي كشيده شد و پس از ارتكاب جنايات زياد و با مقابله نيروهاي امنيتي و مردمي، به اجبار از ايران رفت. از آن پس با صدام دست دوستي داد و با دولت عراق وارد تعامل شد و سازمان و تشكيلات خود را به عراق برد و با شعار «جنگ رهاييبخش» به همكاري با ارتش عراق در جنگ عليه جمهوري اسلامي پرداخت و نفاقش را در اوج به رخ ناظران كشيد. با قبول قطعنامه 598 احساس كرد كه فرصت جنگيدن با جمهوري اسلامي از اين سازمان گرفته خواهد شد لذا با همكاري ارتش عراق يك اقدام عجولانه نظامي را طراحي كرد و از غرب كشور وارد ايران شد. هدف اوليه گرفتن كرمانشاه و بعد همدان و بعد تسخير تهران و كل كشور بود. منافقين در ابتدا موفق شدند به آساني و البته با كمك ارتش عراق وارد كشور شوند و سرپلذهاب را اشغال كنند. متاسفانه در اين زمان هيچ نيروي نظامي مهمي در مقابل آنان قرار نداشت و آن كساني كه در اين مناطق حضور داشتند، فاقد روحيه جنگيدن بودند. ما از مردم بومي محل مكررا شنيده بوديم كه برخي سربازان ايراني با شنيدن حمله مشترك عراق و منافقين از مقابل آنان فرار ميكردند چون نگران بمباران شيميايي عراق بودند؛ كاري كه آن روزها ارتش عراق مكرر انجام داده و روحيه رزمندگان را تخريب كرده بود. حتي نمونههايي داشتيم كه برخي سربازان تمامي تجهيزات نظامي و لباس ارتشي خود را به اهالي بومي منطقه ميدادند و با گرفتن لباس شخصي، منطقه را ترك ميكردند. بر همين اساس بود كه منافقين تا كرند و اسلامآبادغرب را با سرعت اشغال كردند و برخي پادگانهاي بين راه هم به تصرف آنان درآمد و حركت به سوي كرمانشاه آغاز شد. البته در اين ميان خيانت برخي نفوذيهاي منافقين در ميان ارتشيهاي منطقه را نبايد ناديده گرفت. «ارتش آزاديبخش ايران» كه مدعاي منافقين بود، در تنگه چارزبر در مقابل نخستين مقاومت نيروهاي نظامي ايران و بسيجيان و داوطلبان زمينگير شد و كارش به اضمحلال رسيد و هزاران نفر از منافقين هم كشته شدند و عمليات نظامي آنان با شكست مواجه شد. ما وقتي رسيديم كه هنوز دود از تانكها و نفربرهاي سوخته منافقين بلند بود و صدها جنازه كشتهشدگان منافقين در سطح اين دشت ديده ميشدند. البته براي همه ما تلخ بود كه شاهد مرگ كساني بوديم كه كارشان را با نام مبارزه با امريكا شروع كرده بودند اما به خيانت به مردم خودشان ختم شده بود. مستقيم به اسلامآبادغرب رفتيم و شاهد مقاومت اندك منافقين جا مانده در سطح شهر بوديم. رجوي و اعضاي اصلي منافقين با هليكوپترهاي ارسالي عراق از مهلكه گريخته بودند و صدها منافق رده پايين در شهر گرفتار شده بودند. هر لحظه از جايي از شهر گزارش رويت يك يا چند منافق به گوش ميرسيد و سپس تيراندازي و خبر كشته شدن آنان هم در پي آن ميآمد. برخي منافقين هم براي گرفتار نشدن با سيانور خود را ميكشتند اما سرانجام معلوم شد كه دهها عضو اين تشكيلات اسير شدهاند و بعدها دست به افشاگري عليه سازمان زدند. در يكي از بازديدها از دستگيرشدگان مسلح متوجه شديم كه تعدادي از آنان اساسا عضو منافقين نيستند بلكه سربازان و بسيجياني هستند كه در عمليات منافقين عليه جمهوري اسلامي، اسير آنان شده و در آستانه عمليات مرصاد از سوي منافقين مسلح شده و عليه خودمان مورد استفاده قرار گرفته بودند. با دو تن از آنان مصاحبه كرديم و از آنان شنيديم كه به هيچوجه منافقين را قبول ندارند و عاشق امام و ايران هستند ولي براي خروج از عراق و برگشتن به ايران خود را همراه منافقين نشان دادند تا اجازه بازگشت به كشور پيدا كنند. هر دو فرد مذكور تاكيد ميكردند كه اسلحههاي تحويلي به آنان نو و شليك نكرده است و اگر ثابت شود كه حتي يك گلوله از اين اسلحهها شليك شده، حاضر به تحمل حكم اعدام هم هستند. خاطرم هست كه در همان جا يكي از دوستان امنيتي را ملاقات كردم و از وي خواستم مواظب برخي دوستان تندرو باشند تا خدايناكرده از سر خشم اقدام به انتقام از اينگونه افراد نكنند كه آنان با انقلابند و بايد با آنان معامله ديگري شود. صحنه تلخ عمليات مرصاد، كشته شدن دستهجمعي تعداد زيادي از سربازان و بسيجيان مجروح در بيمارستان اسلامآباد غرب بود. دهها تن از رزمندگان مجروح كه در بيمارستان شهر بستري شده بودند، به هنگام عقبنشيني منافقين قتلعام شدند و جنازههايشان در وسط حياط بيمارستان روي هم ريخته شده بود. اين اقدام نشان ميداد كه اين تشكيلات به مرتبهاي از سبوعيت رسيده بودند كه حتي به مجروحان هم رحم نميكردند. در كنار اين ماجرا صحنه شيريني هم وجود داشت كه به هنگام بازگشت از منطقه متوجه آن شديم. هزاران نفر از مردم سراسر كشور براي مقابله با منافقين به سمت غرب كشور سرازير شده بودند و ما شاهد بوديم كه از همدان جلوي حركت آنان را گرفتند و اعلام شد كه ديگر نيازي به حضور آنان نيست و شكست قطعي نصيب منافقين شده است.