دستگاههاي تبليغي ما
و سكوت در جهان اسلام
محمد كاظمي
نماينده ملاير
پيرامون حادثه تلخ و غمانگيز منا سخن بسيار است. شهادت خيل عظيم حجاج خانه خدا از كشورهاي مختلف و از مذاهب متفاوت اسلامي نبايد بهسادگي فراموش شود و جان انسانها در دست بيكفايت كساني باشد كه براي آن ارزشي قايل نيستند و هر آينه امكان تكرار چنين حوادثي وجود داشته باشد. اين منطق استواري است كه گردهمايي بزرگ و ميليوني حج بايد داراي مديريتي كارآمد، بيطرف، متعهد، حساس و خصوصا ناشي از خردجمعي مسلمانان باشد تا آمد و شد ميليونها مسلمان در يك امنيت كامل و سودمند براي مشكلات جهان اسلام باشد. فرض كنيم ميليونها اتباع كشورهاي اروپايي و امريكايي سالانه به مناسبتي گرد هم ميآمدند آيا امكان داشت آنان از چنين ظرفيت عظيمي براي كاهش آلام خود و رفع برخي از مشكلات كلي سود نبرند؟ آيا گردهمايي انسانها هرجا و بههرشكل برگزار شود خودبهخود به تبادلنظرها و تشريكمساعي براي كم كردن مشكلات نميانجامد؟ اين غم را كجا ببريم كه جهان اسلام در آتش جنگ و نزاع و نفاق و خونريزي ميسوزد و ميليونها مسلمان در موسم حج گردهم ميآيند ولي هيچكس از غم سوريه، عراق، يمن و افغانستان نميگويد و چارهاي براي آنها انديشيده نميشود! سكوت نسبي كه جهان اسلام را فراگرفته است و انفعالي كه در برابر اين همه فجايع كمسابقه رخ ميدهد خود مصيبتي است كه حداقل طي صد سال گذشته مورد اعتراض جانسوز مصلحان بزرگ اسلامي از جمالالدين اسدآبادي گرفته تا اقبال لاهوري، از محمد عبده تا دكتر علي شريعتي و دهها شخصيت بزرگ اسلامي قرار گرفته است ولي همچنان اين انفعال و درجازدگي به قوت خود باقي است و بازيگران جهاني از آن سود ميجويند و چهبسا بر تنور جهل و عقبافتادگي و جنگ و نزاع بين مسلمان ميدمند. برهمين اساس رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با خانوادههاي شهداي منا به نكته بسيار مهمي اشاره ميكنند كه: «... دولتها دچار رودربايستي سياسياند، دولتمردان كشورهاي مختلف احيانا اسير پول و قدرت و روابط سياسي و مانند اينها هستند، [اما] دانشمندانشان چرا ساكت ماندند؟ علمايشان چرا حرف نزدند؟ فعالان سياسي چرا صحبت نكردند؟ روشنفكرانشان چرا مقاله ننوشتند، اعتراض نكردند، حرف نزدند؟»
راستي چرا امت اسلامي تا اين حد به سكوت دردناك دچار شدهاند و كمترين احساسهاي انساني و اسلامي در آنها به توليد حركت و جوشش و حداقل سوال نميانجامد؟ در اين ميان نبايد از يك نكته بسيارمهم موجود در اين ماجرا عبور كرد و آن را ناديده گرفت.
در كشور ما دستگاههاي متعددي چون مجمع تقريب مذاهباسلامي، مجمع جهاني اهلبيت، دفتر تبليغات اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و ديگر مراكز تبليغي وجود دارند كه از بودجه عمومي ارتزاق ميكنند و همهساله انواع همايشها، سمينارها، همانديشيها و كنفرانسهاي بينالمللي را با دعوت از شخصيتهاي جهان اسلام برگزار ميكنند. اكنون بايد اين پرسش جدي را در برابر آنان گذاشت كه در بالا بردن سطح بينش سياسي روشنفكران و علماي جهان اسلام چه نقشي داشتهاند؟ در برابر اين همه هزينهاي كه از بيتالمال ميشود آيا ميشود به اين بسنده كرد كه هر سال صدها نفر بيايند و در بهترين هتلهاي تهران و مشهد اقامت كنند و چند سخنراني بشنوند و هدايايي بگيرند و بروند و هنگام واقعهاي چون منا كلمهاي از زبانشان نشنويم؟ مشكل كجا بوده و هست؟ آيا منطق ما روشن و مستحكم نبوده است؟ آيا چنين روشهايي اصولا نتيجهبخش نيستند؟
آيا در تبليغ كاربردي و عملي دچار كليشهها شدهايم و به روزمرّگيها گرفتار؟ آيا شخصيتهاي اصلي و اثرگذار دعوت ما را اجابت نميكنند؟ اگر با صرف اين همه هزينه تبليغي هيچ نتيجه ملموسي حاصل نميشود و آنان كه ميآيند و ميروند گوششان بدهكار ما نيست چه دليلي دارد كه همچنان سفرههاي بزرگ براي ميهمانان مختلف خارجي ترتيب دهيم؟
آيا اين انتظار بزرگي است كه صدها بلكه هزاران ميهماني كه طي ساليان گذشته به كشور فراخواندهايم، بيانيهاي بدهند و ضمن تسليت جان دادن حجاج مسلمان از دولت عربستان سوال كنند كه علت اين حادثه چه بوده است؟ ما در همه زمينهها، حتي در زمينه كارهاي كليشهاي نيازمند بازنگري دقيق و علمي و مسوولانه هستيم.