عاقبت نمايش قدرت بدون مسووليت
اظهار اميدواري كرده تا تلخي اين حادثه و هزينههاي عظيم اين خسارت معنوي همچنان در حافظه مسوولان مربوطه باقي بماند تا پس از اين شاهد تكرار اينگونه وقايع تلخ در ايران نباشيم. به نظر ميرسد كه با نوشتن اين نامه، پرونده مذكور پس از 7 سال به لحاظ حقوقي مختومه شود. در همين حد محدود هم يك گام به پيش است. هرچند گامي كوچك. سعيد مرتضوي گرچه در صندلي اتهام نشسته و با اين نامه نيز به بحق بودن اين جايگاه براي خود اقرار كرد، ولي در يك نگاه بالاتر، او نيز به نوعي ديگر قرباني بود. قرباني محقق نشدن همان دعاي بند آخر نامهاش. شايد 7 سال پيش در ذهن مرتضوي خطور نميكرد كه روزي برسد كه براي خلاص شدن از مجازات، چنين متني را بنويسد و آن را با دستان خود نشر دهد. چرا و چه عاملي باعث شده بود كه او چنين روزي را پيشبيني نكند؟ وقتي يك مدير و مسوول، تحت حمايت صد درصدي قرار گيرد و نظارتي بر كارش نباشد، دير يا زود خودش نيز قرباني اين شرايط خواهد شد. من نميدانم متن اين نامه را چه كسي نوشته است، ولي امضاي آن و انتشارش براي سعيد مرتضوي لذت آن همه نمايش قدرت در دو دهه پيش را به بدترين شكل از وجودش خارج كرد.