• 1404 شنبه 22 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3646 -
  • 1395 دوشنبه 19 مهر

گفت‌وگو با مجيد ملانوروزي

حساسيت‌ها نسبت به موزه از بين رفته بود

قرارداد نمايشگاه گنجينه دولتي است و دريافت و پرداخت‌ها هم دولتي است

علي مطلب‌زاده

دي‌ماه سال 92 بود كه مجيد ملانوروزي در حكمي از سوي معاون هنري ارشاد به عنوان مديركل دفتر امور هنرهاي تجسمي معرفي شد. سه‌ماه بعد او در حكمي، به رسم سال‌هاي گذشته دفتر امور هنرهاي تجسمي به عنوان مدير موزه هنرهاي معاصر تهران هم انتخاب شد. آنچه در طول اين دوسال‌ونيم مديريت ملانوروزي در موزه هنرهاي معاصر تهران گذشته و حاشيه‌هاي آن موضوع اين مصاحبه است؛ از نمايشگاه‌هاي برگزار شده در اين موزه گرفته تا يكي دو حاشيه اخير در اين موزه. آخرين آنها مربوط به نمايشگاهي از گنجينه آثار خارجي و ايراني موزه هنرهاي معاصر تهران در موزه برلين و چند موزه ديگر اروپايي است؛ نمايشگاهي كه هرچند تفاهمنامه‌اش در سال گذشته امضا شد اما با نزديكي به زمان برگزاري آن در چند ماه آينده و همچنين امضاي قرارداد بار ديگر به موضوع روز هنرهاي تجسمي تبديل شد. بخشي از واكنش‌ها به اين نمايشگاه مربوط به نگراني‌هايي بود كه در مورد سرنوشت اين آثار يا احتمال عدم بازگشت آنها به ايران وجود داشت و تا آنجا پيش رفت كه به بيانيه انجمن نقاشان ايران در اين باره منجر شد. مابقي اتفاقات و صحبت‌ها در مورد موزه هنرهاي تهران، حاشيه‌هايش و نمايشگاه گنجينه آن در موزه برلين را در اين گفت‌وگو بخوانيد.

 به نظر مي‌رسد موزه و برنامه‌هاي نمايشگاهي‌اش در طول اين چندسال خيلي متكي بر گنجينه آن است. شما اين موضوع را قبول داريد؟
الان اين‌طور نيست. به هر حال صددرصد پشتوانه اين موزه گنجينه‌اش است اما ما در اينجا برنامه‌هاي سينماتك يا كلوپ‌هاي معماري، نيومديا و ديزاين را هم داريم. در طول اين مدت يك‌سري كانون‌ها را هم راه انداختيم كه كانون موسيقي معاصر يكي از آنها است. اين كارها به اين خاطر بود كه در دنياي معاصر مدياها مرزهاي‌شان از بين رفته و ديگر سعي مي‌كنند از همه مدياها در كار هنري استفاده كنند. ما به عنوان يك موزه‌دار سعي كرديم با راه‌اندازي اين كانون‌ها هنرمندان تجسمي با مدياهاي ديگري كه مي‌توانند از آنها به عنوان يك اثر هنري استفاده كنند، آشنا شوند. اين برنامه‌ها كه گفتم ارتباطي با گنجينه موزه ندارد. گنجينه پشتوانه اصلي موزه است و حتما همان‌طور كه مي‌گوييد مهم است اما برنامه‌ها و نمايشگاه‌هايي كه برگزار مي‌كنيم بر اساس پروژه تعريف مي‌شود.
 در طول اين دو سال به بهانه‌هاي مختلف گنجينه موزه به نمايش گذاشته شده است. چه لزومي دارد اين اتفاق بيفتد وقتي به قول خودتان نمايشگاه‌هاي خوبي داريد كه امكان برگزاري آن هست و از آن هم استقبال مي‌شود؟ مي‌توان اين برداشت را داشت كه از گنجينه براي وجهه دادن به نمايشگاه‌هاي اينچنيني استفاده مي‌شود؟
به نظرم بايد اين كمك گرفته شود. براي يك نمايشگاه خوب بايد سعي كنيد از هر چه مي‌توانيد استفاده كنيد.
 مساله اينجاست كه شما فقط از گنجينه استفاده مي‌كنيد.
نه، هميشه تلاش ما اين است كه به عنوان يك موزه نمايشگاه‌هايي هم برگزار مي‌كنيم. اين اتفاق در همه جاي دنيا مي‌افتد. اما خب آن موزه‌ها فضاي بزرگ‌تري دارند و براي هر نمايشگاه گنجينه‌شان را جمع نمي‌كنند. ما مجبوريم براي برگزاري يك نمايشگاه گاهي گنجينه را جمع كنيم. ولي خب به دنبال اين هم هستيم كه اگر نمايشگاهي مي‌گذاريم از گنجينه هم استفاده كنيم. با توجه به شرايط و اينكه چه موضوع و نگاهي به برگزاري يك نمايشگاه از طرف كريتور يا دبير هنري آن هست اگر بتوانيم از گنجينه هم استفاده مي‌كنيم. به نظر من اين شكل استفاده خيلي خوب است و به رونق يك نمايشگاه خوب كمك مي‌كند.
تعامل با هنرمندان به چه شكل است؟
در نمايشگاه نوسنت‌گرايي ما بخش عمده‌اي از هنرمندان حضور داشتند يا در نمايشگاه چاپ دستي كه برگزار كرديم هم هنرمندان زيادي كه در اين زمينه كار مي‌كنند حاضر بودند. در مورد خيلي‌ها هم ما سعي مي‌كنيم كه از آثارشان در بي‌ينال‌ها يا در نمايشگاهي كه در دهه فجر داريم استفاده كنيم. اما خب قرار نيست هنرمندان هميشه با موزه كار كنند. برفرض مگر همه هنرمندان فرانسوي با موزه‌هاي‌شان كار مي‌كنند؟ موزه اهداف و سياست‌هايي دارد و براي فعاليت‌هايش هم همان‌ها را دنبال مي‌كند. موزه هنرهاي معاصر قطعا نگاهش به همه هنرمندان كشور هست اما اين نگاه را با توجه به برنامه‌هايي كه برگزار مي‌شود، تعريف مي‌كند. ما بزرگداشت‌هايي براي هنرمندان گذاشتيم و در برنامه‌هايي هم از آنها تجليل كرديم، اما هميشه كه نمي‌توانيم نمايشگاه عمومي از آثار هنرمندان بگذاريم. براي همين هم از همه انجمن‌ها درخواست كرديم تا با وزارت ارشاد همكاري كنند و برنامه‌هايي مثل بي‌ينال‌ها را به آنها سپرديم. ما همواره آماده تعامل بوده‌ايم.
 در يك دوره‌اي موزه براي برگزاري برنامه‌هاي نمايشگاهي‌اش به شكل شورايي متشكل از همين هنرمندان عمل مي‌كرد و از طرفي هم واقعا حس مي‌شد هنرمندان رفت‌وآمد بيشتري به موزه دارند. منظور من از رفت‌وآمد ارايه شدن كار اين هنرمندان در يك نمايشگاه يا شركت در يك برنامه بزرگداشت و رونمايي نيست...
به هر حال آمار ما نشان مي‌دهد كه بيشتر از هر زماني بليت مي‌فروشيم و حضور مردم و هنرمندان مطلوب است.
 بخش عمده‌اي از اين بازديدكنندگان را دانشجوهاي هنر يا افراد عادي تشكيل نمي‌دهند؟
واقعا نه. هم مردم و هم هنرمندان مي‌آيند و از نمايشگاه‌ها بازديد مي‌كنند. غير از اينها درباره هر نمايشگاهي كه داريم از آدم‌ها و هنرمندان مختلف مشورت مي‌گيريم. ما براي هر موضوعي از كارشناسان مختلف استفاده مي‌كنيم اما اين‌طور نيست كه آنها ثابت باشند و ما از آنها به عنوان مشاور ثابت نام ببريم. اما اگر جايي ضعفي احساس شد دوستان مي‌توانند به ضعف‌ها اشاره كنند تا من در موردش پاسخ بدهم و در صورت صحت راهنمايي خواهيم گرفت.
 مثلا همين نمايشگاه اخير كه عكس‌هاي آقاي جوادي‌پور هستند...
بسيار هم نمايشگاه خوبي است.
 از نظر من كليت نمايشگاه شايد دهان پركن باشد، اما در حد و اندازه موزه نيست...
نه، نمايشگاه خوبي است و اين نظر شماست. آقاي عالمي و حليمي كساني هستند كه اين نمايشگاه را تاييد كردند و خودشان هم در مورد آن مشاوره دادند. براي انتخاب آثار اين نمايشگاه با آقاي حليمي رفتيم. ضمن اينكه شما مي‌توانيد از عكاساني مثل آقايان صمديان، راستاني و فرنود در مورد كيفيت اين نمايشگاه سوال كنيد. هرچند به نظر من اين نمايشگاه يك نمايشگاه عكاسي صرف نيست. نمايشگاهي است كه بر مبناي تصوير شكل گرفته و براي همين هم ما از نقاشي‌هاي گنجينه استفاده كرديم تا مفهوم كلي كوير را برسانيم. اين نمايشگاه به‌زعم بسياري از هنرشناسان و مخصوصا خارجي‌هايي كه اين دو هفته آمدند و آن را ديدند نمايشگاه خوبي است. به هر حال سليقه‌هاي مختلفي در هنر ايران جاري است و با اين حساب نمي‌توان همه را راضي كرد. به هر حال ما به عنوان موزه هنرهاي معاصر بايد به همه اين سليقه‌ها نگاه كنيم. قرار نيست كه براي يك گروه خاص در اينجا نمايشگاه بگذاريم. گاهي ممكن است هدف ما معرفي جريان‌ها باشد و بنابراين نمايشگاهي مثل اتو پينه را برگزار كنيم. در جايي هم ممكن است با هدف معرفي هنرمندان ايراني نمايشگاهي مثل نمايشگاه خانم لاشايي برگزار شود. اينها موضوعات مختلف و مدياهاي مختلفي هستند و بنابراين طبيعي است كه يكي از همه اين نمايشگاه‌ها خوشش نيايد و از يكي استقبال و از ديگري نه. ما نمايشگاهي داشتيم كه نسل جوان و هنرمندان تخصصي ما از آن خوش‌شان آمد اما منتقدان از آن انتقادهاي زيادي كردند.
‏كدام نمايشگاه بود؟
نمايشگاه كارنامه كه خيلي مورد استقبال دانشجويان واقع شد اما خيلي از آنها كه كارشان اين است و ‏سال‌هاي سال در موزه بوده‌اند، مي‌گفتند كه جاي اين نمايشگاه در موزه نيست. اما به نظر من دليل اين ‏حرف آن بود كه آنها چنين برخوردي را در موزه نديده بودند. ‏
 در مورد اين نمايشگاه عكس هم همين‌طور گفته مي‌شود. اينكه جاي اين عكس‌ها در موزه نيست و مي‌تواند در يك فرهنگسرا  يا جاي ديگري نمايش داده شود.
خيلي از ما راجع به فرهنگ و هنر مخصوصا هنرهاي تجسمي آشنايي تخصصي چنداني نداريم. غير از اين سليقه‌هاي مختلفي هم وجود دارد و هيچ نمايشگاهي نمي‌تواند تمام نگاه‌ها و جريان‌هاي هنري را به خودش معطوف كند. درصد زيادي از اين برنامه‌ها و نظرات در مورد آنها نسبي است، اما من اين مورد را كه نمايشگاه ضعيفي گذاشتيم واقعا نمي‌پذيرم. غير از اين ما در موزه در يك شرايط شتابزدگي هم قرار داريم. اين موزه مثل ديگر موزه‌هاي هنري دنيا نيست كه سي سال يك مدير ثابت داشته باشد تا بتواند براي ده سال بعدش برنامه‌ريزي كند و علاوه بر آن موزه يك درآمد و بودجه كاملا تعيين‌شده هم داشته باشد. در اين شرايط بايد سعي كنيم از تمام امكانات موجود استفاده كنيم. همه اين كارها زمانبر است و اين چيزي است كه ما در اختيار نداريم. با توجه به شرايطي كه ما موزه را تحويل گرفتيم و همچنين شرايط سياسي و اجتماعي كه در آن زمان وجود داشت در طول اين چند سال موزه نقش بسيار خوبي داشته است. ما به دنبال اين بوديم كه موزه هنرهاي معاصر در دنيا قابل طرح و بحث باشد و الان اين اتفاق افتاده است. اين موزه در حال حاضر در بهترين شرايط سي يا چهل سال اخير خودش است و ما در اين هيچ شكي نداريم. روساي موزه‌هاي بزرگ به ايران آمده‌اند و اين موزه را ديده‌اند و قراردادهاي همكاري‌هايي بسته شده كه همه اينها نشان‌دهنده شرايط فعال موزه هنرهاي معاصر تهران است. اخبار برنامه‌هاي موزه اين روزها توسط همه خوانده مي‌شود و دنبال مي‌شود و همه نسبت به آن واكنش نشان مي‌دهند...
 اما بخشي از اين واكنش‌ها به خاطر حاشيه‌هاست و نه برنامه‌هايي كه در موزه برگزار مي‌شود.
به هر حال حساسيت‌هايي هم نسبت به بعضي موضوعات وجود دارد و ما اين حساسيت‌ها را ارج مي‌نهيم. اين نشان مي‌دهد كه موزه جايگاه خودش را پيدا كرده است. واقعا حساسيت‌ها نسبت به موزه از بين رفته بود و در طول اين سال‌ها هيچ كس به آن نمي‌پرداخت و نقدي هم روي عملكرد آن نداشت.
 اگر موافق باشيد اين نقد را از نمايشگاه گنجينه كه قرار است در خارج از كشور برگزار شود شروع كنيم. خيلي‌ها معتقد هستند كه در مورد اين نمايشگاه و برگزاري آن شفافيت لازم وجود ندارد...
موزه، رييس و برنامه‌ها سياستگذاري‌هاي خودش را دارد، كارش را دنبال مي‌كند. در كنار اين ده‌ها نهاد نظارتي هم هستند تا اگر يك جايي شفافيت نبود ورود پيدا كنند و دنبال آن بگردند. من سوالم اين است كه به چه كسي بايد شفاف جواب دهيم؟ روزي كه اين اتفاق افتاد و تفاهمنامه امضا شد صد خبرنگار ايراني و خارجي حضور داشتند و آقاي اشتان ماير هم آمد و بحث كرد. در قراردادي هم كه در برج ميلاد امضا شد دويست خبرنگار حاضر بودند. در همه اين روزها ما در مصاحبه‌ها گفتيم نمايشگاه داريم.
 خب چرا اين همه وقت هيچ صحبتي از اين نمايشگاه و آثاري كه قرار است به نمايش گذاشته شود از طرف خود موزه و مسوولان آن صورت نگرفت؟
قرارداد نمايشگاه ما در ايتاليا هنوز بسته نشده و طرف آلماني هم يك ماه پيش با ما قرارداد بسته است. ما آن زمان فقط تفاهمنامه امضا كرديم. مذاكرات براي اين نمايشگاه از دو سال پيش شروع شد. قبل از آن با چند موزه وارد صحبت شديم. اولين موزه فرانكفورت بود. رييس موزه فرانكفورت دوبار به ايران آمد اما دست آخر به هيچ نتيجه‌اي نرسيديم. بعد موزه مونيخ انتخاب شد و بعد هم موزه برلين. براي نمايشگاه در موزه برلين با حضور اشتان ماير يك تفاهمنامه امضا كرديم. اما خب، قرار بود همان وقت آثار را انتخاب كنيم. براي اين كار بايد يك تيم تشكيل مي‌داديم و موضوعات مالي و بيمه آثار هم حل مي‌شد. آن زمان برجام هنوز بود و همه اينها زمانبر بود. با اين حال سه ماه ديگر به برگزاري اين نمايشگاه مانده و ما حتما دو ماه قبل از آن اطلاع‌رساني خواهيم كرد.
 تا آنجا كه من مي‌دانم خانم مظفري گفته‌اند از خود او شخصا دعوت شده و نه به واسطه انجمن. از طرفي هم انجمن در مورد اين نمايشگاه بيانيه‌اي صادر كرده است...
سعي‌مان اين است كه هميشه از كساني كمك بگيريم كه مي‌توانند اين كار را بكنند. ما از رييس انجمن دعوت كرديم. از آقاي بهنام كامراني هم دعوت كرديم. خانم مظفري گفت كه من با انجمن مشورت كنم و بعد نتيجه را اعلام مي‌كنم. بعد از مدتي گفتند كه انجمن نپذيرفته و ما هم پيشنهاد داديم شخصا و به عنوان استاد دانشگاه در خدمت‌شان باشيم كه گفتند نه. در هر حال فكر مي‌كنم دليلي ندارد كه وقتي قراردادي مي‌بندم يا قرار است اينجا نمايشگاهي بگذارم به همه خبر و براي همه توضيح بدهم. من مسووليت رياست موزه و سياستگذاري آن را دارم و علاوه بر آن مسووليت مالي موزه و مسووليت حفظ آثار هم بر عهده من است. من مي‌توانم با توجه به همين مسووليت‌ها قراردادهاي بزرگي با همه كشورهاي دنيا ببندم و نمايشگاه بگذارم. همه موزه‌هاي دنيا همين كار را مي‌كنند. طبيعتا مسووليت همه اين‌كارهايي كه انجام مي‌دهم هم به خودم بر مي‌گردد و در هر جايي كه قرارداد من شفاف نباشد يا مشكلي احساس شود نهادهاي بازرسي ورود خواهند كرد. ما خوشحال مي‌شويم كه انجمن‌ها هم دغدغه دارند و اين مسائل را دنبال مي‌كنند. آنها بيايند و بگويند مشكل اين اتفاق كه قرار است بيفتد، چيست؟ آيا آثار بد انتخاب شده يا اينكه زياد است يا كم؟ آيا بيمه خوبي نشده است؟ در اين موارد بيايند و نظرات‌شان را بگويند. باور كنيد انجمن نقاشان تا به حال هيچ نامه‌اي خطاب به من نزده و اين نامه‌ها خطاب به شخص وزير بوده است. انجمن اگر قرار است در اين مورد كمكي كند مي‌تواند به خود من بگويد.  ما با اين انجمن در ارتباط هستيم و خيلي از اعضاي انجمن در برنامه‌ها و جشنواره‌هاي ما به عنوان داور ‏حضور داشتند. مي‌توانستند در اين مورد هم مستقيم با خود من صحبت كنند و نظرات‌شان را بگويند. ‏
 وقتي به قول خود شما هيچ چيز مشخص نيست در مورد چه چيزي نظر بدهند؟
دست‌كم مي‌توانند پيشنهادات‌شان را بگويند. اگر من انجامش ندادم و در موردش حرف نزديم مي‌توانند به شكل ديگري موضوع را مطرح و پيگيري كنند.
 يك موضوعي كه مطرح شده اين است كه وقتي قرار است اين تعداد كار از گنجينه براي يك نمايشگاه خارجي ارسال شود چه بهتر كه نمايشگاهي در يك موزه معروف‌تر و بين‌الملي باشد نه اين موزه‌اي كه شما انتخاب كرده‌ايد.
اين امكان واقعا وجود نداشت. هيچ موزه‌اي در شرايط فعلي بهتر از اين موزه نيست. دو موزه موما و تيت هستند كه در دنيا خيلي معروف هستند. ما با هردوي اين موزه‌ها مشكل سياسي داريم. من ضمانتنامه دولتي از موزه برلين و كشوري كه قرار است نمايشگاه در آن برگزار شود، مي‌گيرم. شما به من بگوييد كجا مي‌توانيم از كشور امريكا ضمانتنامه دولتي بگيريم. شرايط سياسي و فرهنگي ما هنوز هم با امريكا سازگار نيست و علاوه بر آن ما هيچ نماينده‌اي در آنجا يا از طرف دولت آنها در ايران نداريم. موزه تيت هم موزه بسيار مهمي است و ما هم به اين فكر مي‌كرديم كه اين نمايشگاه بايد در آنجا برگزار مي‌شد ولي براي برگزاري نمايشگاه در اين كشور هم همان مشكلات را داشتيم. آلمان بهترين كشوري بود كه مي‌توانستيم با آن در فضاي دوستانه و با اعتماد گفت‌وگو كنيم و دولت آن قبول كرد تا در اين پروژه ورود پيدا كنند. وزير امور خارجه اين كشور بابت اين نمايشگاه به ايران آمد و بعدتر تمام شوراي وزراي ايتاليا قرارداد اين نمايشگاه را مصوب كردند. اين تصميم حاصل شرايط فعلي ما بود و بايد از يك جايي شروع مي‌كرديم و بهترين جا آلمان بود. آنها پنج موزه دولتي به ما براي انتخاب پيشنهاد كردند و ما هم موزه ملي برلين را انتخاب كرديم. اين موزه بسيار خوبي است و شرايط ما را كه شامل شصت اثر است و قرار نيست تنها يك سالن به نمايش آنها اختصاص پيدا كند را قبول كرده است. ضمن اينكه براي برگزاري اين نمايشگاه با وزارت امور خارجه و سفير و حتي دادگاه لاهه هم مشورت كرديم تا ببينيم كدام شرايط براي ما بهتر است.
 با اين حساب تنها انتخاب‌هاي شما اين موزه‌ها بودند؟
شايد. ولي مي‌توانستيم آثار را به وين يا فرانسه هم ببريم. آلمان در حال حاضر در منطقه اروپا نقش اساسي ايفا مي‌كند و ما هم از مشاوران وزارت امور خارجه و از سفير جمهوري اسلامي يا حتي خود وزير امور خارجه اينكه برگزاري چنين نمايشگاهي را در آلمان شروع كنيم يا نه استعلام كرديم. اين اتفاقات تا به حال افتاده ولي اين‌طور نبود كه براي انتخاب موزه دست ما بسته باشد و ما مجبور شده باشيم موزه ضعيفي را انتخاب كنيم.
 دقيقا به همين مورد اشاره و گفته مي‌شود كه اين يك موزه درجه دو است...
نه، درجه دو نيست. موزه برلين يك موزه درجه يك است. آنهايي كه اين مورد را مطرح مي‌كنند، بيايند و بگويند ملاك‌شان براي اين درجه‌بندي چيست؟
 تكليف درجه يك‌ها كه معلوم است...
بله، آنها موزه‌هاي خيلي خوبي هستند و خيلي هم تاثيرگذارند، اما الان وضعيت فرهنگي‌مان با امريكا و انگليس سازگار نيست.
 با اين حساب آن نگراني‌هايي هم كه در مورد عدم بازگشت آثار هست ديگر وجود نخواهد داشت؟
اصلا اتفاق نخواهد افتاد. غير از اين، همه اين آثار با بهترين بيمه‌هاي جهان بيمه مي‌شود و ضمانت‌هاي دولتي هم از دولت‌ها گرفته مي‌شود تا اين آثار تحت هيچ شرايطي حتي با تغيير دولت‌ها و حكومت‌ها حتي يك روز بيشتر هم در آنجا باقي بماند. روزي كه قرار است اين آثار برده شوند يك شركت مرمت‌كار بين‌المللي كارها را بررسي و جزييات آنها را اعلام مي‌كند. براي اولين‌بار غير از كارشناسي هنري اين آثار از تمامي آنها توسط اشعه مادون قرمز و ماوراي بنفش فيلمبرداري مي‌شود. نتايج پلمب مي‌شود و وقتي كارها برگردد اين اتفاق تكرار و نتايج اين دو با هم مقايسه مي‌شود. برآورد همه اين هزينه‌ها انجام شده و قراردادها بسته شده است و ما از اين بابت هيچ جاي نگراني نداريم.
 مبلغ قرارداد همان مقداري بود كه اعلام كرده بوديد؟
همان است كه اعلام كرديم، اما بعضي از آثار هستند كه انتخاب شده‌اند و احتمالا به خاطر اينكه مشكل مرمت دارند نتوانيم آنها را بفرستيم. با اين حساب ممكن است تغيير آثار مبلغ قرارداد را هم جابه‌جا كند، چرا كه اين كارها و حضورشان مي‌تواند روي مبلغ بليت تاثير بگذارد و آن را بالا و پايين كند.
 اين‌طور گفته مي‌شود كه مبلغ قرارداد خيلي بيشتر از چيزي است كه اعلام شده است...
اين طور نيست. اين قرارداد دولتي است و بين دو دولت بسته شده است. مقدارش هم مشخص است و براي بررسي به سازمان بازرسي كل كشور مي‌رود. بنابراين ما نمي‌توانيم كمتر يا بيشتر بگيريم. اگر شما اطلاعات بيشتر و كامل‌تري داريد در رسانه‌ها اعلام كنيد.
 پول مستقيم بين دو دولت رد و بدل مي‌شود؟
حتما.
 من شنيدم يك شركت روسي واسطه است تا اين كار را بكند؟
نه، اين‌طور نيست. ما براي اسپانسري با شركتي صحبت كرده بوديم و نه واسطه‌گري.
 واقعا؟
قرارداد دولتي است و دريافت و پرداخت‌ها هم دولتي است. ما خودمان هم دوست نداريم در مورد مبلغ قرارداد دخل و تصرفي داشته باشيم. هيچ شركت روسي اين وسط نيست. در موضوع اسپانسر، طرف ما يك فرد روسي است كه يك شركت انگليسي را اداره مي‌كند. ما نمي‌خواستيم كارها را به موزه برلين بدهيم تا اين موزه آنها را بيمه كند يا حمل و نقل آثار را انجام دهد. ما پيشنهاد داديم همه اينها را خودمان انجام دهيم و هزينه‌ها را از اسپانسر بگيريم. قرار شد يك‌ونيم ميليون يورو پرداخت شود و پنجاه درصد بليت‌فروشي هم بابت هزينه‌ها صرف شود. غير از هزينه‌هاي حمل و نقل كه گفتم بحث بيمه آثار هم هست. با اين حساب براي اين نمايشگاه چيزي حدود دو ميليون يورو هزينه مي‌شود. پيش‌بيني ما در مورد درآمد اين نمايشگاه هم از راه بليت حدود چهار ميليون يورو است كه نصف آن سهم ما مي‌شود و قرار است صرف هزينه‌هاي نمايشگاه شود.
 پيشنهاد آثاري كه قرار است براي اين نمايشگاه ارسال شود از طرف شما بود؟
ما داريم يك كار اشتراكي مي‌كنيم به نفع دو طرف.
 در اين مورد طرف ايراني اشتياق بيشتري براي نمايش اين تعداد از آثار دارد...
شما فكر مي‌كنيد كه آنها اين نمايشگاه را ندارند؟
 فكر مي‌كنم اين نمايشگاه خاص را ندارند؟
چندين برابرش را دارند. چه كسي مي‌گويد ندارند؟ چطور مي‌شود غرب اين نمايشگاه را نداشته باشد؟ شما كار روتكو را ببينيد، كلي كار از روتكو در دنياست...
 در عوض اين دو سه كاري كه از روتكو در موزه هست در هيچ جاي دنيا نيست...
اين كارها غربي است و ايراني نيستند. شما فكر مي‌كنيد آنها كشته مرده اين گنجينه ما هستند. اين آثار با توجه به كارهايي كه آنها دارند اصلا هم مهم نيستند. اين كارها در حقيقت براي ما اينقدر مهم به نظر مي‌رسند.
 حرف من اين است كه اين مجموعه، مجموعه مهمي است، به نظر مي‌رسد قرار است اين نمايشگاه هم از مهم‌ترين آثار اين مجموعه باشد، آن هم كل آثار مهم اين مجموعه.
مثل اين مي‌ماند كه يكي از كشور آلمان براي ما يك كار سهراب سپهري را بياورد. خب، ما خودمان كلي كار از سهراب سپهري در ايران داريم و طبيعي است كه اين كار براي ما مهم نباشد. اين كارهايي كه قرار است به نمايش گذاشته شوند تماما نماينده آثار غربي هستند و موزه‌هاي غربي از اين آثار دارند. من خواستم از اين شرايط استفاده كنم تا در كنار اين آثار هنرمندان ايراني را هم مطرح كنم. براي من بردن كار پيكاسو به غرب كه كار فرهنگي نيست. درست است كه اين نمايشگاه گنجينه ما را هم معرفي مي‌كند اما من دنبال اين هستم تا هر كس برفرض مي‌خواهد كارهاي غربي را ببيند با نقاشان ايراني هم آشنا شود. اين يك فرصت براي معرفي هنر ايران است و به همين خاطر ما  سي اثر ايراني را كنار سي اثر خارجي قرار داديم. اما از طرفي هم ما مجبوريم كارهاي مهم را ببريم تا كليت اين نمايشگاه مهم باشد و مخاطب‌ها حاضر شوند به اين بهانه بليت بخرند و نمايشگاه را ببينند. فكر مي‌كنيد اگر براي اين نمايشگاه فقط كارهاي ايراني را ببريم از اين نمايشگاه استقبال مي‌شود؟ من مي‌خواهم در كنار اين نمايشگاه هنر ايران هم ديده شود.
 مشخص شده كه اين سي هنرمند ايراني كه قرار است آثارشان در اين نمايشگاه به نمايش درآيد چه كساني هستند؟
ما براي برگزاري اين نمايشگاه شرايط خاصي را در مورد چينش آثار و شكل تبليغات در قرارداد ذكر كرديم و واقعا تمام تلاش‌مان اين است كه از هنر ايران در اين نمايشگاه يك معرفي خوبي داشته باشيم. منتها اعلام هر كدام از اينها زمان مي‌برد. به همين خاطر سعي مي‌كنيم در زمان مناسب اين اسامي را اعلام كنيم.
 فكر مي‌كنيد بعد از برگزاري اين نمايشگاه و موقع برگشتن آثار به ايران همچنان در سمت مديركل امور دفتر هنرهاي تجسمي باقي باشيد؟
 (مي‌خندد) خيلي‌ها معتقدند تا قبل از اينكه آثار بروند ما ديگر نيستيم.
 به‌نظر مي‌رسد مجموعه وزارت ارشاد در طول اين ماه‌ها و به واسطه حاشيه‌هاي مختلف دايما زيرفشار بوده است. تصورم اين است كه اگر برفرض رياست‌جمهوري آقاي روحاني براي چهار سال ديگر هم تمديد شود او شخصا تغييراتي در تيم فرهنگي‌اش خواهد داد...
به هر جهت ما مدير دولتي هستيم و اگر دولت تصميم بگيرد نباشيم نخواهيم بود. از همان روز اولي كه من آمدم واقعا برايم مهم بود تا اين نمايشگاه برگزار شود. الان هم شرايط را مغتنم دانستيم و با ارتباطاتي كه داشتيم از تمامي پتانسيل‌مان استفاده كرديم تا اين اتفاق بيفتد. اين هم به نفع موزه است و هم به نفع هنر معاصر ايران و اگر اين نمايشگاه برگزار شود هنر ايران وارد يك بورس جهاني مي‌شود.
 يكي از انتقادهايي كه در طول اين سال‌ها به بخش دولتي مي‌شود اين است كه به حوزه هنرهاي تجسمي مثل حوزه‌هاي ديگر از جمله سينما و موسيقي توجه نمي‌كند. خيلي‌ها بخشي از اين موضوع را به خاطر عملكرد مركز هنرهاي تجسمي در طول اين سال‌ها مي‌دانند...
واقعا اين نگاه وجود ندارد. موضوع و فلسفه هنرهاي تجسمي به شكلي است كه مثل حوزه‌هاي سينما و موسيقي پرسروصدا نيست. اين موضوع در همه جاي دنيا صادق است. اين هم به خاطر پتانسيل پوپوليستي است كه بعضي از هنرها دارند. هنرمند سينما بايد پروانه ساخت و نمايش بگيرد يا در موسيقي بايد به دنبال مجوز باشيد اما هنرهاي تجسمي اين موضوعات را ندارد. اين موضوع به خاطر ساختار خود هنرهاي تجسمي است كه دولتي نيست و ما هم دوست نداريم كه دولتي باشد. البته اين را هم در نظر داشته باشيم كه هنر تجسمي ما خيلي دولتي نيست و هنرمندان تجسمي هم معمولا با دولت سر و كار ندارند. ما فقط اميدواريم كه دولت زيرساخت‌ها را فراهم كند و به برنامه‌هايي مثل معرفي هنر ايران و پتانسيل‌هاي ديگر اين شاخه بپردازد. دولت بايد نگارخانه بسازد يا معافيت‌هاي دولتي را در اين مورد اعمال كند. ما به عنوان اداره كل هنرهاي تجسمي در همين يكي دو سال به نگارخانه‌هاي زيادي مجوز داديم و در بي‌ينال‌هاي مختلفي هم حضور داشتيم. علاوه بر آن به جشنواره‌هاي خصوصي زيادي مجوز داديم تا فعاليت كنند. همه اين جشنواره‌ها در بخش خصوصي فعاليت مي‌كنند و دولت به آنها در اين زمينه اعتماد كرده است. ما هم تا آنجا كه مي‌توانستيم در جاهايي مثل مكان برگزاري يا چاپ كتاب به آنها كمك كنيم يا حتي گاهي بخشي از جايزه‌هاي آنها را بر عهده بگيريم.
 اين اقدامات در بخش دولتي به نظر شما كافي است؟ من فكر مي‌كنم بين اينكه يك مجوز گالري داده شود با اينكه يك گالري تاسيس شود تفاوت زيادي وجود دارد. به نظر مي‌رسد بخش دولتي در ديگر حوزه‌ها علاوه بر نظارت حمايت هم مي‌كند؟
نقش دولت كلا نظارت و سياستگذاري است و كمتر نقش اجرايي دارد. اجرا را انجمن‌ها، گروه‌ها و موسسات هنري انجام مي‌دهند و ما براي برگزاري آنها كمك مي‌كنيم. البته در اين بين برنامه‌هاي دولتي زيادي هم برگزار مي‌شود. در يك جايي حاكميت بايد دنبال استعداديابي هم باشد؛ آن هم به‌شكلي كه در آن سود مادي و نگاه فردي و شخصي نباشد. ما اين كار را در جشنواره جوان‌مان انجام مي‌دهيم. جشنواره تجسمي فجر هم يكي ديگر از اين برنامه‌هاست كه هدف ديگري دارد. در اين جشنواره از حضور هنرمنداني كه جزو مفاخر ملي ما هستند و آثاري كه جنبه‌هاي فرهنگي دارند و شايد در نگارخانه‌ها و جاهاي ديگر به نمايش در نمي‌آيند استقبال مي‌كنيم. در يك بخش ديگر هم به دنبال خلاقيت‌ها و نوآوري‌ها هستيم و آن را در بي‌ينال‌ها دنبال مي‌كنيم. اين بي‌ينال‌ها كاملا تخصصي است و توسط انجمن‌ها انجام مي‌شود و ما هزينه‌هاي آن را پرداخت مي‌كنيم. اين كمك‌هايي است كه ما مي‌توانيم بكنيم و خب بيشتر از اين كاري از دست ما برنمي‌آيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون