حرف زدن با زبان بياعتمادي
صادق زيباكلام٭
به نظر من مهمتر از زباني كه با آن با مردم صحبت ميكنيم نحوه ارايه اطلاعات است كه ميتواند مخاطب را جذب يا دفع كند. اتفاقي كه نمونه عيني آن را ميتوانيم در برخورد با رسانههاي دولتي ببينيم.
نگاهي كه رسانههاي دولتي ما به مخاطبانشان داشتند و دارند، هيچگاه نگاه اطلاعرساني نبوده بلكه اين نگاه بوده كه چطور اخبار را حسب ميل و اراده خودشان تغيير دهند و تنظيم كنند و به خورد مخاطب بدهند، اگر مثلا راديو و تلويزيون را به عنوان جديترين و بزرگترين رسانه كشور
در نظر بگيريم و به مدت يك هفته تمام اخبار داخلي و خارجي اين رسانه را رصد بكنيم ميبينيم تمام شبكهها هر اتفاقي را كه در عرصه بينالمللي اتفاق ميافتد بر اساس باورها و موضعگيريهاي خودشان انعكاس ميدهند و اين موضوع براي مخاطباني كه به صورت خيلي جدي به دنبال كسب اخبار هستند تا ببينند در دنيا و در كشور خودشان چه ميگذرد قابل پذيرفتن نيست و در دنياي گسترده ارتباطات آنها را متاسفانه به سمت رسانههاي برون مرزي ميبرد.
حتي نكته جالبي هم كه خود من بارها با آن در مناظره با اصولگرايان برخورد كردهام اين بوده كه در تاييد حرف خودشان يا در مخالفت با نظر من گفتهاند «آقاي زيبا كلام، خود بيبيسي اين حرف را زد!» اين حرف ناخودآگاه اين موضوع را ميرساند كه خود اصولگرايان ما هم به رسانههاي خارج از كشور گوش ميدهند و به زبان ديگر خيلي از آنها هم وقتي ميخواهند ببينند چه اتفاقي افتاده، متاسفانه به اخبار 20:30 توجه و شبكههاي خارجي را نگاه ميكنند و اين فاجعه است كه ما مخاطبان را از هر طيفي به اين گونه از دست داده باشيم.
در حالي كه من فكر نميكنم در كشورهاي همرديف ما مثل تركيه، هند، برزيل و پاكستان و... اقبال و استقبالي كه مردمشان از رسانههاي خارجي ميكنند به اندازه استقبال مردم ما از اين رسانهها باشد. دليل هم واضح است چون در اين كشورها درصد بيشتري از مردم به رسانههاي داخلي خودشان اعتماد و فكر ميكنند اخبار بدون موضعگيري است اما در كشور ما و در ميان مردم اين نگاه وجود ندارد و رسانههاي دولتي ما مدتهاست كه با اين نحو اطلاعرساني مخاطبان خودشان را از دست دادهاند.
در اين ميان مطبوعات و رسانههاي مستقل چه در شكل مجازي و چه مكتوب خيلي بيشتر از رسانههاي دولتي اعتبار كسب كردهاند اما دليل اينكه چرا از موضوع كم شدن مخاطب رسانههاي دولتي به عنوان فاجعه نام بردم اين است از دست دادن اطمينان مردم يعني از دست دادن سرمايه اجتماعي كه ضرر بسيار هنگفتي در طولانيمدت براي ما دارد و جبرانش بسيار سخت است.
اصلا پديده جالب و سهلانگارانهيي نيست كه مردم به رسانه خودشان اعتماد و توجهي نداشته باشند و براي اينكه بفهمند در كشور خودشان و در كشورهاي ديگر دنيا چه خبر است به رسانههاي بيگانه توجه كنند و اين موضوعي است كه حتما مسوولان ما بايد به آن توجه كنند و در ارايه محتواي برنامهها تجديدنظر كنند. اما من به اتفاقي كه در حوزه مطبوعات مستقل ما افتاده چه از لحاظ زباني و چه محتوايي خوشبينتر هستم و در برخوردم با مردم هم ميبينم كه مردم به مطبوعات مستقل ما اعتماد خيلي بيشتري دارند.
اما اينكه روزنامههاي مستقل چرا نتوانستهاند مخاطبان خيلي گستردهيي داشته باشند تنها مساله زبان نيست و بر ميگردد به اين موضوع كه قشر قابل توجهي از كساني كه مطبوعات مستقل را ميخوانند يا به سايتهاي رسانههاي مستقل رجوع ميكنند افراد عام جامعه نيستند و اكثرا يا دانشجو هستند يا ليسانس مدارك بالاتر دارند و اين اتفاقي است كه در همه جاي دنيا ميافتد.
به طور مثال در كشوري كه خود من در آنجا تحصيل كردم نشريههايي مثل فايننشالتايمز يا گاردين و اينديپندنت تيراژشان اصلا با روزنامههاي عوام قابل مقايسه نبود و در حالي كه روزنامههاي معمولي تيراژشان به سه تا چهار ميليون ميرسيد، تيراژ روزنامهيي مثل گاردين كه عصاره جامعه تحصيلكرده انگلستان است به يك دهم آنها نميرسيد و اين پديده خيلي عجيب نيست كه روزنامههاي مستقل ما هم تنها مورد توجه اقشار فرهيخته جامعه باشند و روزنامه و مجلات سردستي مورد توجه عموم مردم قرار بگيرند. هرچند جذب مخاطب و به دست آوردن زباني كه مردم عادي را هم جذب خود كند و سطح فكر انديشهشان را بالا ببرد موضوعي است كه حتما بايد به آن انديشيده شود.
٭پژوهشگر و تحليلگر سياسي