• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3159 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۹ دي

كارگران ساختماني؛ محروم‌ترين زحمتكشان

سرپناه‌سازان بي‌سرپناه

حمايت‌هاي اجتماعي در هياهوي ثروت رنگ مي‌بازد

اين هفته چه گذشت...
  هفته گذشته در چنين روزي، رييس‌جمهوري با امضاي اصلاح ماده 5 قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني، مهر پاياني بر مخالفت‌هاي مقابل اين قانون گذاشت. روز گذشته هم هيات وزيران در هم‌انديشي با يكديگر، ابهامات قانون را مرتفع كردند. بنابر تاكيد رييس‌قوه مجريه و الزامات اين قانون، از اين پس تمام كارگران ساختماني مشمول و مستحق براي پوشش بيمه اجتماعي خواهند بود.
قانون، مصرح و موكد است اما كارفرماي متخلف هميشه روزنه‌يي براي فرار پيدا خواهد كرد.

موافق طرح تغيير قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني
  مهرداد بائوج لاهوتي، نماينده لنگرود: ما همواره درباره وضعيت بيمه‌يي كارگران روزمزد احساس خطر مي‌كرديم. در ماده ۵ اين قانون نوعي چك سفيد امضا به دولت داده بوديم و حال با اين طرح درصدد اصلاح آن هستيم.
مخالف   طرح تغيير قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني
  نادر قاضي‌پور، نماينده اروميه: در اين طرح حق كارگر ضايع مي‌شود و اين درحالي است كه امروزه هفت درصد كشته شده‌هاي كشور مربوط به كارگران است.

   بنفشه سام‌گيس / اسماعيل از ساعت 6 صبح تا 6 بعدازظهر مي‌ايستد گوشه غربي ميدان تجريش، نزديك ترمينال تاكسي‌ها و اول خيابان رودخانه. اسماعيل و 15 نفر مثل اسماعيل، هر روز از ساعت 6 صبح تا 6 بعدازظهر، ايستاده يا چمباتمه زده روي آسفالت پياده‌رو، با توبره‌يي از لباس كار و يك كلنگ دسته كوتاه و چند تكه نان خشك و يك جفت جوراب سفيد از گچ ماسيده، چشم‌شان خيره مي‌ماند به رد لاستيك ماشين‌ها تا از بين آن 1000، 2000، 3000 ماشيني كه در اين 12 ساعت وارد خيابان رودخانه مي‌شوند و بالاي دور برگردان، مسير كج مي‌كنند، كدام راننده سرش را از شيشه ماشين بيرون مي‌آورد كه داد بزند «كارگر... كارگر...» و اسماعيل و آن 15 نفر بقيه بدوند و آويزان شيشه‌هاي ماشين شوند و هركدام، از بالاي سرها يا رخنه كرده در فشردگي دست‌ها و تن‌ها، با التماسي كه در صدايش مي‌شكند و اوج مي‌گيرد، خودش را كاري‌تر و ماهرتر و «كارگرتر» از بقيه نشان دهد تا راننده راضي شود او را انتخاب كند.
اسماعيل دست‌هاي پينه‌بسته‌اش را به هم مي‌مالد و بخار سرمازده دهان را به مشت‌هايش مي‌دمد. ترك‌هاي پوست دست‌هايش آدم را ياد شيارهاي پوست تنه درختان مي‌اندازد. يك كاپشن نازك و پيراهن پشمي به تن دارد و چشم‌هايش از سوز سرد شميران به اشك افتاده است.
«بعضي روزها يك پيت حلبي آتش درست مي‌كنيم تا اين همه ساعت را يخ نزنيم حداقل. اما بايد براي چوب و الوار هم پول داد. بايد پولي باشد كه چوب و الوار تهيه كنيم.»
سه سال است اسماعيل كارگري مي‌كند. رشته حسابداري دانشگاه كه قبول شد و از كوهدشت به تهران آمد، پايش را كه روي زمين ترمينال آزادي گذاشت و شنيد كه راننده تاكسي براي يك مسير 3 كيلومتري 15 هزار تومان كرايه دربستي مي‌گيرد، فهميد نه او و نه پدر كارگرش از پس مخارج دانشگاه و زندگي او در اين شهر گرفتار در پيچ درپيچ رقابت‌ها و طمع‌ها برنمي آيند و پيشنهاد خانواده همزمان شد با ايده خودش «برو كارگري كن.»
از آن موقع، اسماعيل غير از دو روزي كه كلاس دانشگاه دارد، بقيه روزها را پاي ميدان مي‌ايستد براي كارگري ساختمان.
«همه كار كردم. از جارو زدن كف كارگاه و شستن لباس كارگرها تا بردن كيسه‌هاي 20 كيلويي و 30 كيلويي سيمان از راه‌پله ساختمان‌هاي نيمه‌كاره و آجر چيني و ايستادن پاي بشكه‌هاي قير در حال جوش.»
حالا بعد از سه سال كه فقط يك ترم به پايان دوره ليسانسش باقي مانده و گوشه‌يي از ذهنش، فهرستي از موضوعات پايان‌نامه چيده، كارت دانشجويي توي جيبش فقط به درد اين مي‌خورد كه بتواند روزهاي دانشگاه، دو سه پرس غذاي ارزان از آشپزخانه دانشگاه بخرد براي كل هفته.
«تمام ترسم در اين سه سال اين بوده كه يكي از دانشجوها، مرا اينجا ببيند. يا نمي‌دانم. سرنوشت است و هزار بازي. بعضي وقت‌ها كه كارگري ساختمان گيرم نمي‌آيد مي‌روم براي نظافت خانه مردم. يك وقت يكي از همين خانه‌ها، خانه يكي از بچه‌هاي دانشگاه باشد.»
اسماعيل كه شب‌ها در خوابگاه دانشگاه مي‌ماند و روزي نيم وعده غذاي گرم مي‌خورد، «شاه» جمع كارگراني است كه با كوره سوادي كمتر از ششم ابتدايي، هر روز از ساعت 6 صبح، در گرماي نفسگير تابستان و سرماي استخوان‌سوز زمستان، به اميد كار، كاري كه هيچ آتيه‌يي ندارد، گوشه ميدان تجريش مي‌ايستند و رد رسوب حسرت توقف يكي از آن هزاران ماشيني كه از خيابان رودخانه مي‌گذرند را مي‌شود در نگاه افسرده‌شان دنبال كرد.
«وقتي از روستايمان راهي تهران مي‌شويم، دعا مي‌كنيم اتوبوس تصادف كند و بميريم و ديه‌مان برسد به زن و بچه‌مان.»

روزهايي كه با بيكاري مي‌گذرد

مردها دور اسماعيل جمع مي‌شوند و صدايشان درهم مي‌پيچد. شرمي ندارند كه بقيه بشنوند از حال و روز بيكاري و بي‌پولي‌شان. اغلب‌شان از غرب كشور آمده‌اند و شكايت‌شان از تراكم بيكاري در شهر خودشان است كه وادارشان كرد راهي پايتخت شوند به اميد واهي. حالا در اين تودرتوي گراني و بيكاري و رندي، خودشان را رانده شده‌هايي مي‌بينند كه حسرت نان خوش و آب بي‌دغدغه را هم بايد به فهرست بقيه دردهايشان اضافه كنند.
اكبر مي‌شود صداي بقيه. مردي در آستانه ميانسالي كه 27 روز است بيكار است و 27 روز بيكاري، يعني جيبي پر از قرض و بدهي.
«ما را كه مي‌بيني خانم هيچ كدام‌مان بيشتر از 500 يا 600 هزار تومان در ماه مزد نداريم. اگر آنقدر پول ته جيب‌مان را بگيرد خيلي هم راضي هستيم. يك وقت‌هايي كه مي‌بيني 200 هزار تومان هم ته جيب‌مان را نگرفته در يك ماه. آنقدر كارگر افغان هست كه كارفرما ديگر چشمش ما را نمي‌بيند كه از پل دختر و كرمانشاه و لرستان و بجنورد آمده‌ايم. آنجاها خانم، شهرهاي ما كار نيست. ما كه آمده‌ايم تهران و از يك ماه، يك هفته‌اش را كار مي‌كنيم خيلي خيلي خوشبختيم. »
15 سال كارگري ساختمان، 30 سال كارگري ساختمان، 10 سال كارگري ساختمان، 17 سال كارگري ساختمان، يك هفته بيكاري، 3 هفته بيكاري، 25 روز بيكاري، 40 روز بيكاري، همين‌ها را مي‌شنوم به اضافه يك جمله مشترك. «هيچ كدام‌مان بيمه نيستيم خانم.»

آخرين انتخاب؟ آخرين اميد؟

كارگري ساختمان؛ شغلي كه حتي در فهرست مشاغل غيررسمي هم جا و مكان مشخصي ندارد، آخرين انتخاب مرداني است كه براي تامين معاش خود و خانواده، «درمانده» مي‌شوند. آخرين انتخابي كه در واقع، نخستين انتخاب است وقتي از هياهوي بيكاري در شهر و ديار خودشان فرار كرده‌اند و از كنج پناهي كه در پايتخت جسته‌اند هم، تصوير متفاوتي نمي‌بينند و چاره‌يي جز «كارگر شدن» ندارند آن هم در راسته‌يي كه به علت خست كارفرماها در تامين هزينه الزامات ايمني، روي بالاترين پله آمار تلفات جاني نيروي كار ايستاده است.
كارگري ساخت و ساز، مهارت زيادي لازم ندارد جز آنكه بلد باشند حداقل‌هاي مزايا وحرمت انساني را بپذيرند و از هر اميد به ارتقا و پيشرفت دل بكنند. شغلي كه نهايتش؛ اگر ماندگار شوند و سالم بمانند، مي‌رسد به «استاد بنايي» كه آن هم باز فطير و بي‌آتيه است.
كارگران ساختماني، بيشترين قربانيان حوادث شغلي هستند. نه فقط در ايران كه در تمام كشورها. با دو تفاوت عمده اما. در باقي كشورها، 25 درصد از هزينه ساخت و ساز براي تامين ايمني كارگران هزينه مي‌شود و 17 درصد حوادث شغلي براي كارگران ساختمان اتفاق مي‌افتد اما در ايران، فقط 5 درصد هزينه ساخت پاي الزامات حفظ امنيت نيروي كار مي‌رود و به همين دليل، 50 درصد حوادث شغلي در ايران مربوط به كارگران ساختمان است. كارگراني كه نه‌تنها از مزاياي قانوني بي‌بهره‌اند، شغلي را به ناچار پذيرفته‌اند كه بازنشستگي و تامين آتيه در سال‌هاي كهنسالي هم در ادبياتش جايي ندارد. كانون انجمن‌هاي صنفي كارگران ساختماني در يك مطالعه ميداني برآورد كرده كه حدود يك ميليون و 600 هزار كارگر ساختماني و حدود 300 هزار كارگر مشغول در شركت‌هاي ساختماني در ايران فعال هستند اما از جمع اين تعداد، در خوشبينانه‌ترين وضع، حداكثر 800 هزار نفر از بيمه بازنشستگي برخوردارند كه البته عمر اين بيمه هم از 5 سال فراتر نمي‌رود و اين محروميت تحميلي در حالي است كه نخستين بيمه پايه‌گذاري شده در ايران، براي كارگران شاغل در بخش‌هاي ساخت و ساز بوده و عمري بيش از 80 سال دارد و حتي بيمه تامين اجتماعي براي عموم مشمولان، حداقل 20 سال جوان‌تر از بيمه كارگران ساخت و ساز است. با اين حال فعالان عرصه كارگري معتقدند علت اصلي پايمال شدن حق كارگران ساختماني و محروميت آنها از بيمه بازنشستگي طي سه دهه گذشته، طمع كارفرمايان و حمايت‌هاي برخي نمايندگان در ادوار مجلس بوده كه با مسكوت گذاشتن قوانين، سنگ‌اندازي در مقابل قوانين موجود يا تلاش براي منفعل كردن قوانين انتفاعي براي كارگران ساختماني، تلاش كرده‌اند حداقل مزاياي موجود را همچنان در چاله بيندازند تا بيرون كشيدن پيكر نحيف و زخم خورده اين تعهدات، اجراي آن را دشوار يا غيرممكن كند.
موج تخلف روي ديوارهاي شهر
 «منصور». خودش را منصور معرفي مي‌كند و كارفرماي ساختماني است كه هنوز به تيغه‌كشي نرسيده. 15 كارگر دارد و مي‌گويد كه طبق توافقي كه با شهرداري و اداره كار داشته، به كار‌گيري كارگر افغان ممنوع است و تمام كارگران فني هم بايد بيمه باشند وگرنه شهرداري و اداره كار اجازه متوقف كردن پروژه را دارند.
«بيمه به من گفته كه كارگر بعد از سه ماه كار مداوم بيمه مي‌شود. من هم قبول كردم. اما هيچ كارگري سه ماه در يك ساختمان نمي‌ماند. خودشان پايبند كار نيستند. خودشان از قرارداد مي‌ترسند. احساس مي‌كنند اگر قرارداد امضا كنند امنيت مزدشان از بين مي‌رود. شب به شب مزد مي‌خواهند و كافي است يك ساختمان ديگر، يك شرايط ديگر با مزدي بيشتر برايشان جور شود. بدون خداحافظي مي‌روند. تنها كاري كه از دستم بر آمد اين بود كه يك ليست 30 نفره‌بي ‌نام دارم كه اگر براي كارگر حادثه‌يي اتفاق افتاد بتوانم هزينه‌هاي درمانش را از محل همان ليست بيمه پرداخت كنم.»
تخلف براي كارفرما از خوردن يك ليوان آب آسان‌تر است. كارفرمايي كه مي‌داند به كار گرفتن كارگر افغان بدون كارت اقامت تخلف است، كارفرمايي كه مي‌داند بيمه نكردن كارگر و فرار از تعهدات قانون كار تخلف است، كارفرمايي كه مي‌داند تامين نكردن ايمني كارگاه و شرايط امن كار تخلف است، كارفرمايي كه مي‌داند درست كردن فهرست بيمه بدون نام تخلف است اما همه اين تخلفات را مرتكب مي‌شود.
«وقتي مامور بيمه مي‌آيد كارفرما به ما مي‌گويد برويم پشت ساختمان تا به مامور بگويد كار خوابيده و فقط يك سرايدار در ساختمان است.»
«كارفرما گفت اگر بيمه مي‌خواهي ماهي 300 هزار تومان مزد مي‌دهم و بيمه‌ات مي‌كنم. مزد كارگر ساختمان روزي 40 هزار تومان است.»
«ما 6 نفريم. هيچ كدام كارت اقامت نداريم. كارفرما گفت چون غيرقانوني هستيد مزدتان از ايراني كمتر است. روزي 30 هزار تومان مزدمان مي‌دهد. 300 هزار تومانش را براي خودمان نگه مي‌داريم. بقيه‌اش را با دلال مي‌فرستيم افغانستان براي خانواده‌مان.»

معاش مشروط

رضا 29 ساله است. 27 روز است بيكار است. 27 روز است كه از ساعت 7 صبح گوشه ميدان هروي مي‌ايستد به انتظار كارفرمايي كه بيايد و كارگر بخواهد و غروب، با دستي خالي‌تر از صبح، توبره‌اش را برمي‌دارد تا قبل از ساعت ممنوعه، خودش را به گرمخانه شهرداري برساند و يك وعده غذاي گرم بگيرد و جايي براي خواب. بيكاري براي رضا و همه آنهايي كه كنار رضا ايستاده‌اند يعني گرسنگي خانواده. خانواده‌يي كه ابعادش از 4 و 5 و 6 نفر كمتر نيست و تنها نان‌آور، همين مرد جوان يا ميانسالي است كه 20 روز و سه هفته از ماه بيكار مي‌ماند و سازمان تامين اجتماعي هم هويت شغلي او را به رسميت نمي‌شناسد چون كارفرمايان- مردمي كه فقط به سبب داشتن پول بيشتر در پله‌يي بالاتر از رضا و امثال او ايستاده‌اند - حاضر نيستند سختي‌هاي بيمه كردن كارگر را به جان بخرند و رگ خواب اين مردان فقير و محتاج را هم پيدا كرده‌اند كه با وعده مزد روزي 40 هزار تومان، انگيزه بيمه را براي‌شان كمرنگ كنند يا در جواب اصرارشان براي بيمه بگويند: «دو سوم مزدت را كم مي‌كنم تا بيمه‌ات كنم. »
دستگاه جوش، تن آسفالت و اعصاب همسايه‌هاي مجاور ساختمان نيمه‌كاره بدقيافه را مي‌لرزاند و كارفرما؛ يك پسر 27 ساله كه خودش را به نشنيدن زده در جواب ناسزاي همسايه‌ها فرياد مي‌كشد: «مجوز گرفتم. مجوز دارم. مي‌سازم. هيچ كس هم حق شكايت ندارد. بميريد و اين سر و صدا را تحمل كنيد.»
رنگ صورتش به سرخي مي‌زند. از شكايت همسايه‌ها و مامور نيروي انتظامي كه صدا كرده‌اند و مامور هم آمده تا به كارفرما بگويد روز روشن اجازه خالي كردن بار تيرآهن و مزاحمت براي همسايه‌ها را ندارد آنقدر عصباني است كه كارگرها را هم با ناسزا صدا مي‌كند. به جاي هر اسم، يك فحش.
«بيمه نمي‌كنم. 90 درصد كارگرهايم هم افغان هستند و كارت هم ندارند. آنهايي هم كه پاسپورت دارند اصلا نمي‌دانند بيمه چيست. خودم كه كارفرما هستم هم بيمه نيستم. تا حالا هم نديدم كارفرما كارگرش را بيمه كند. اگر بيمه مي‌خواهند خودشان بروند امتحان مهارت بدهند و بيمه شوند. بيمه براي كارفرما دردسر دارد. مزد كارگرهاي من از 35 هزار تا 50 هزار تومان است. وقتي بيمه باشند، يك شكايت‌شان كافي است كه هر چه داري براي آن شكايت بدهي. سنوات و عيدي و پاداش و اضافه‌كار مي‌خواهند و پررو مي‌شوند.»
قرار است هر واحد اين ساختمان متري 7 ميليون و 500 هزار تومان فروش برود. 30 واحد و هر واحد، 150 متر. جوشكار ساختمان كه نبش كوچه ايستاده و ضايعات ميلگردها را بالا و پايين مي‌كند طوري كه كارفرما نشنود مي‌گويد: «شش ماه قبل يكي از كارگرهاي افغان از پله‌ها پرت شد و دستش شكست. اينجا بيمه مسووليت ساختمان داريم كه اگر كارگر در كارگاه دچار حادثه شد با همان بيمه مسووليت خرج دوا و دكترش را بدهيم. كارگر افغان بود و بيمه گفت كه يك ريال هم نمي‌دهد. كارفرما هم آن افغان را با همان دست شكسته اخراج كرد و كارگرها را تهديد كرد كه اگر جايي بروز بدهند همه شان را اخراج مي‌كند. از ما هم امضا گرفت كه نمي‌دانيم و نديده‌ايم  و   بي‌خبريم.»

جاي خالي وجدان

مزدي كه به دست‌هاي پينه‌بسته رضا و اسماعيل و هزاران كارگر ساختماني مي‌رسد از هيچ توافق و قراردادي پيروي نمي‌كند و صرفا يك قرار كلامي است بدون هيچ تعهد مازاد از سوي كارفرما. حداكثر اقدامي كه كارفرما براي فرار از گير و گره‌هاي سليقه‌يي بازرسان اداره كار انجام مي‌دهد درست كردن يك فهرست بيمه 20، 30 نفره بدون نام است تا هر وقت كارگري دچار سانحه شد، بتواند بدون آنكه از جيبش ريالي خرج كند، كارگر را به دست بيمه بسپرد و مخارج مداوا و تاوان دوران نقاهت كارگر را از جيب بيمه تامين كند.
 «همه‌چيز شده براي‌مان حسرت. بيمه. غذا. ماشين. اينكه زندگي نيست.»
مرداني كه كنج ميدان هروي ايستاده‌اند يادشان مي‌آيد كه زمستان سال قبل، محمود چطور از فرط ايستادن در سرماي دي ماه كليه‌هايش سرما زد و از كار افتاد و با دست خالي راهي ولايتش شد و حالا شده يك بيمار دياليزي كه توان كار هم ندارد و هيچ نهادي هم از او حمايت نمي‌كند و حالا پسر 15 ساله‌اش قرار است راهي تهران شود تا جاي پدر را پر كند.
« براي خودم هيچ چيزي نمي‌خواهم. هيچ چيز. تنها آرزويم اين است كه پسرم مثل خودم نشود. كارگر نشود كه مجبور باشد مثل من گوشه اين ميدان بايستد. اين همه ساعت كنار ما ايستادي. يك نفر آمد صدا كند كارگر؟»

پولدارها مخالف بودند


الزام كارفرما به تامين حق بيمه كارگران ساختماني اصلا اتفاق عجيبي نبود كه اين سال‌ها آنقدر براي اجرا نشدنش تلاش شد. سال 1309، دولت وقت تشخيص داد كه كارگران راهسازي علاوه بر آنكه شغل دشواري را بر عهده دارند، با مخاطرات زيادي هم در مقايسه با ساير كارگران مواجه مي‌شوند.
«صندوق احتياط كارگران طرق و شوارع» كه در سال 1309 و براي كارگران راهسازي ايجاد شد، نخستين سنگ بناي حمايت از نيروي كاري بود كه جان خود را بر سر تامين معاش خانواده مي‌گذاشت. مدت كوتاهي بعد اما، اين پوشش بيمه‌يي به بيمه حوادث كار تغيير ماهيت داد و تا سال 1357 نظر موافق دولت بر اين بود كه كارگر ساختمان در مقابل حوادث كار تحت پوشش بيمه‌يي باشد كه صرفا در صورت وقوع حادثه و پس از تاييد اداره كار، هزينه مداوا و از كارافتادگي او از سوي اين بيمه پرداخت شود.
مرور تاريخ هشت دهه گذشته نشان مي‌دهد كه كارگر ساختمان هيچگاه بخت بهره از بيمه اجتماعي و چشيدن طعم ابلاغ حكم بازنشستگي و دريافت حقوق دوران كهولت را نداشته است. سال 1385، عبدالرضا مصري، وزير وقت رفاه و تامين اجتماعي با استناد به مصوبه دولت، لايحه‌يي به مجلس ارائه داد كه لزوم بيمه بازنشستگي و اجتماعي براي كارگران ساختمان را موكد مي‌كرد. بيمه‌يي كه با آمد و رفت‌هاي فراوان، در سال 1387 به تصويب و ابلاغ نهايي رسيد و از مهر ماه 1389 هم به اجرا درآمد و طي سال‌هاي 89 تا 92، جمع قابل توجهي از كارگران ساختماني - حدود 800 هزار نفر -  براي نخستين‌بار تحت پوشش بيمه اجتماعي قرار گرفتند. از سال 91 كه برف بحران بر اقتصاد كشور نشست، عرصه ساخت و ساز هم ماتم گرفت. ركود بازار مسكن در تمام زاويه‌هايش، خاطره‌يي شد براي كارگران ساختماني كه فنجان عمرشان پرتر از بقيه بود و يادشان نمي‌رفت كه مثلا در دهه‌هاي 70 و 80 چه روزهايي بود كه حتي فرصت نداشتند با تلفن يا نامه، احوالي از خانواده در غربت‌شان بگيرند آنقدر كه وقت‌شان پر بود از آجر چيني و بند كشي و پي‌ريزي و بنايي.
طي سال‌هاي گذشته و در همين دوران سوگواري بازار ساخت و ساز اما با ورود پولدارهاي يك شبه و آماده بلعيدن يك وعده پول بي‌دردسر به عرصه ساخت و ساز كه از حق و حقوق نيروي كار نه تنها چيزي نمي‌دانستند و نمي‌خواستند بدانند بلكه حاضر هم نبودند ذره‌يي از سود بي‌زحمت و كلاني كه وامدار تيشه زدن به هويت و پيكر تاريخي شهر بود، به جيب غير برود، برخي حاميان اين گروه در مجلس، به صرافت تغيير مختصات قانون افتادند و تلاش داشتند با حذف سهم كارفرما از حق بيمه كارگران ساختمان، عرصه سودآوري به نفع «خودمالكان» كه بيش از 50 درصد فعالان ساخت و ساز را تشكيل داده و بدون پرداخت حتي يك ريال ماليات در قبال دريافت سودهاي ميليارد توماني از بازار آجر چيني بي‌ضابطه، الفباي قانون را مدت‌هاست كه با بي‌توجهي‌هاي‌شان مهر ابطال زده‌اند، هموار و بي‌دست انداز شود كه با متوقف كردن بيمه اجتماعي كارگران ظرف يك سال گذشته و تا پيش از مصوبه 16 آذر ماه امسال مجلس كه كارفرما را ملزم به تامين حق بيمه كارگر و سازمان تامين اجتماعي را ملزم به ايجاد پوشش بيمه‌يي كارگر ساختماني كرد، در اين جولان موفق هم بودند.

من بيمه نمي‌كنم

روي يك ورق آهني با ماژيك نوشته‌اند «اتاق كارفرما» و به چارچوب كانكسي نصب كرده‌اند كه بوي چلوكباب از درزهايش بيرون مي‌زند.
 «كارفرما» مشغول غذا خوردن است. تابلوي زرد رنگ كنار بناي نيمه‌كاره اعلام مي‌كند كه قرار است از پايان سال 94، يك برج در منتهااليه يك بن‌بست 12 متري با 7 طبقه ارتفاع و در هر طبقه 10 واحد 150 متري، تمام ساكنان ضلع شرقي اين بن‌بست را براي هميشه از نعمت ديدن طلوع آفتاب و تماشاي ارتفاعات شمال شهر محروم كند.
فعلا براي كارفرماي ساخت اين برج متجاوز بدقواره 15 نفر كار مي‌كنند كه 7 نفرشان افغان هستند.
«افغان حق و حقوق زيادي نمي‌خواهد. همين قدر كه كمي پول توي جيب خودش بماند و چند اسكناسي هم براي خانواده‌اش به افغانستان بفرستد راضي است. افغان‌ها مردم قانعي هستند و همه كار هم انجام مي‌دهند. بارها ديده‌ام با اين كار سخت، ناهارشان نان و ماست و خرما بوده كه هرچه كمتر خرج كنند. از كارگر ايراني به همين خاطر خوشم نمي‌آيد. پرتوقع است و تنبل.»
باقي كارگران ايراني بيمه نيستند. اين كارفرما از بيمه كردن خوشش نمي‌آيد چون مي‌داند كه بيمه، الزام به پرداخت سنوات و پاداش و عيدي و پرداخت حقوق مطابق قانون كار و حتي پرداخت بن خواروبار سالانه و حق اولاد و حق مسكن و حتي حق ازكارافتادگي را هم با خود مي‌آورد و اين كارفرما مانند بسياري از همتايانش علاقه‌يي به اين صف طويل بايدها ندارد.
«همان اول باهاشان شرط كردم كه روزي 30 تومان مزد شاگرد ساده و روزي 50 تومان مزد استاد كار. من بيمه نمي‌كنم.»
دو خيابان بالاتر، محمود روي سطح شيب‌داري نشسته كه قرار است چند ماه بعد پلكان ورودي ساختمان باشد. خاكستر سيگارش را روي زمين مي‌تكاند و كلمه‌هايش مي‌رود لابه‌لاي دود سيگار. پشت دست راستش، كمي پايين‌تر از انگشت سوم، يك خط عميق، جاي زخمي كهنه است كه تا بالاي مچ دست ادامه دارد.
«اينجا هيچ كس بيمه نيست. من از 14 سالگي كارگري كردم و تا امروز كه 33 ساله شده‌ام هيچ‌وقت بيمه نبودم. 5 سال قبل موقع كار انگشتم قطع شد. از جيب خودم گذاشتم و انگشتم را پيوند زدند. دو سال قبل هم لته شيشه افتاد روي دستم. دستكش كار داشتم وگرنه دستم از وسط دو نصف شده بود. كارفرما پول نداد. شكايت كردم. آمد اداره كار و گفت توي كارگاه من اين اتفاق نيفتاده. من هم سند نداشتم كه ثابت كنم. حقوق‌مان را دستي مي‌داد. حالا هم هرجا كار مي‌كنم بيمه نمي‌كند. اسم بيمه مي‌آيد كارفرما مي‌گويد اخراج.»
 
فقر براي كارگران ساختماني خانه مي‌سازد

علي گوشه‌يي از ميدان ايستاده كه آفتاب پرزورتر است و مي‌تواند طاقتي بدهد براي 10، 12 ساعت ايستادن و همين گرماي كم جان كمك مي‌كند كه بتوانند گرسنگي و تشنگي را تا غروب كه راهي اتاقك سرايداري مي‌شوند، تحمل كنند. علي و 10 كارگري كه گوشه ميدان ايستاده‌اند جايي براي ماندن ندارند. پولي ندارند كه بتوانند جاي مجزا و مستقلي اجاره كنند. با سرايدار يك ساختمان نيمه‌ساز توافق كرده‌اند كه هر كدام هر شب 3 هزار تومان بدهند و بدون اينكه كارفرما بويي ببرد، 10 نفر بروند در يك اتاق 12 متري شب بخوابند و صبح آفتاب نزده خارج شوند كه كارفرما خبردار نشود.
«دو هفته ديگر دفاع پايان‌نامه فوق‌ليسانس دارم. 10 سال است كارگر ساختمان هستم و در اين 10 سال حسرت تمام خانه‌هايي را داشتم كه براي ساختنش كارگري كردم. چه آدم‌هايي مي‌آمدند و در اين خانه‌ها زندگي مي‌كردند؟ ثروت‌شان چقدر بود؟ چه شغلي داشتند؟ همه اين خيال‌ها در اين 10 سال با من همراه بوده. هر خانه كه تمام مي‌شود و آخرين مزد را كه از كارفرما مي‌گيرم فكر مي‌كنم تا چند هفته دوباره بايد بيكار بمانم.»
بقيه مردها چشم به دهان علي دوخته‌اند كه هرچه بگويد همان شود. حرف‌هاي علي را كه مي‌شنوند سري پايين مي‌اندازند و دور مي‌شوند. حتي حوصله اعتراض هم ندارند. فقط يكي‌شان در حال رفتن دستش را رو به علي مي‌گيرد و سري تكان مي‌دهد: «اين عدالت است خانم؟ ما كه بي‌سواديم و جايي حساب‌مان نمي‌كنند. اين بچه كه فوق‌ليسانس است. يعني هيچ جاي خالي براي او ندارند كه مجبور باشد بيايد كنار ما و كارگري ساختمان كند؟»

مرور

   5 خرداد 1392: تشكل‌هاي صنفي كارگران ساختماني در نامه‌يي به رييس فراكسيون كارگري مجلس نسبت به ادامه رويه غيرقانوني سازمان تامين اجتماعي در خصوص اعمال سهميه‌بندي براي بيمه كارگران ساختماني هشدار دادند و اعلام كردند پس از برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري، در مقابل ساختمان مجلس، سازمان تامين اجتماعي و ديوان عدالت اداري تجمع خواهند كرد.
   16 فروردين 1393: رييس كانون انجمن‌هاي صنفي كارگران ساختماني كشور از منتفي شدن سهميه‌بندي بيمه كارگران ساختماني به علت ذكر نشدن آن در بودجه ۹۳ خبر داد.
   23 تير 1393: با امضاي ۸۰ تن از نمايندگان مجلس؛ طرح دو فوريتي اصلاح بيمه‌ كارگران ساختماني به هيات رييسه مجلس تقديم شد تا بر اساس اين طرح، 700 ميليارد تومان ازمحل سهم دهداري‌ها و شهرداري‌ها از ماليات بر ارزش افزوده برداشت شود و با اين رقم، سازندگان مسكن از پرداخت حق بيمه 700 هزار كارگر ساختماني معاف شوند.
   21 مرداد 1393: طرح تغيير قانون بيمه كارگران ساختماني با 150 راي موافق در دستور كار مجلس قرار گرفت وبر اساس اين طرح، حق بيمه كارفرمايان ساختماني از ۱۲ درصد كل مبلغ پروانه‌هاي ساختماني تامين مي‌شود و در صورتي كه اين بودجه كافي نباشد، از ماليات بر ارزش افزوده جبران خواهد شد.
   22 مرداد 1393: تقي نوربخش، مديرعامل سازمان تامين اجتماعي: سازمان تامين اجتماعي هم اكنون ۸۰۰ هزار كارگر ساختماني را بيمه كرده است و ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار نفر نيز بدون پوشش بيمه هستند اما سازمان به دليل تعادل نداشتن منابع و مصارف نمي‌تواند كارگران بيشتري را هم بيمه كند.
   22 شهريور 1393: شوراي نگهبان مصوبه مجلس مبني بر تغيير ماده ۵ قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني را به علت مغايرت با اصل 75 قانون اساسي رد كرد.
   7 مهر 1393: محمد حسن زدا، معاون فني و درآمد سازمان تامين اجتماعي: از آنجا كه سازمان تامين اجتماعي از تاثير اصلاحيه اخير قانون بيمه‌هاي اجتماعي كارگران ساختماني بر وضعيت منابع مالي اين قانون بي‌اطلاع است، در حال حاضر تشكيل پرونده بيمه براي كارگران ساختماني جديد متوقف شده است.
   16 مهر 1393: مجلس با راي به حذف تبصره يك طرح تغيير ماده ۵ قانون بيمه كارگران ساختماني مقرر كرد سهمي از محل منابع ماليات بر ارزش افزوده به بيمه كارگران ساختماني اختصاص داده نشود.
   19 مهر 1393: كانون انجمن‌هاي صنفي كارگران ساختماني كشور در نامه‌يي خطاب به شوراي نگهبان از اين نهاد نظارتي خواست مصوبه مجلس مبني بر تغيير قانون بيمه كارگران ساختماني را به دليل مغايرت با اصل ۲۹ قانون اساسي ابطال كند.
   2 آبان 1393: ۳۵۰ انجمن صنفي كارگران ساختماني به همراه كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارگران ايران مصوبه مجلس نهم براي تغيير قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني را بر خلاف بند ۹ اصل ۳ و اصل ۲۹ قانون اساسي دانستند.
   8 آبان 1393: شوراي نگهبان با رد مجدد مصوبه مجلس براي تغيير ماده ۵ قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني، اين مصوبه را مغاير با اصل ۷۵ قانون اساسي دانست.
   24 آبان 1393: كانون انجمن‌هاي صنفي كارگران ساختماني كشور درنامه‌يي خطاب به نمايندگان مجلس نسبت به تغيير قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني كه در كميسيون بهداشت و درمان مجلس كليد خورده است اعتراض كرد اين طرح را در راستاي حمايت از بساز و بفروش‌ها دانست.
   25 آبان 1393: حدود 1000 كارگر ساختماني در اعتراض به تغيير ماده 5 قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني از ساعت ۹ صبح در مقابل مجلس تجمع كردند.
   5 آذر 1393: اكبر تركان، مشاور عالي رييس‌جمهوري و رييس سازمان نظام مهندسي: هم اكنون آنچه تامين اجتماعي تحت عنوان بيمه از ساخت و ساز‌ها مي‌گيرد، بيشتر شبيه پول زور است تا حق بيمه براي اين كارگران.
   16 آذر 1393: نمايندگان مجلس با 172 راي موافق، طرح تغيير ماده ۵ قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني را در صحن علني تصويب كردند. طرح جديد مجلس، سازمان تامين اجتماعي را مكلف مي‌كند با دريافت هفت درصد حق بيمه سهم بيمه شده از كارگر و ۱۵ درصد مجموع عوارض صدور پروانه از مالك نسبت به تداوم پوشش بيمه تمام كارگران ساختماني اقدام كند.
   26 آذر 1393: شوراي نگهبان ادامه بيمه كارگران ساختماني را تاييد و اعلام كرد كه طرح تغيير ماده ۵ قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني با توجه به اصلاحات انجام شده مغاير با موازين شرع و قانون اساسي نيست.
   17 دي 1393: قانون اصلاح ماده (۵) قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني ضمن ابلاغ از سوي رييس مجلس، در روزنامه رسمي منتشر شد.
   22 دي 1393: رييس‌جمهوري «قانون اصلاح ماده (۵) قانون بيمه اجتماعي كارگران ساختماني» را  براي  اجرا  به  وزارت  تعاون ، كار و رفاه اجتماعي ابلاغ كرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون