براي مشهور شدن، سراغ ادبيات نياييد!
عطشي كه فروكش ميكند
نقش فضاي مجازي را در اين زمينه چگونه ارزيابي ميكنيد؟ برخي معتقدند از آنجا كه افراد در اين فضا خيلي زود نتيجه نوشته خود را با تاييد يا همان لايك مخاطبان ميگيرند، توقع دارند بعد از نوشتن كتاب نيز به همان سرعت با اقبال مخاطبان رو به رو شوند. شما در اين زمينه چه ديدگاهي داريد؟
پاسخ سناپور به اين پرسش چنين است: «نويسندهها هم مثل ديگر صنوف و شايد بيشتر از آنها، جمع بسيار بزرگ و متنوعي هستند كه به اين سادگي اصلا نميشود زير يك خصلت و تيپ دستهبنديشان كرد. به هرحال و حتي با فرض اينكه چند نفر آدم متوهم هم در آنها باشد، باز هم جواب من به سوالتان منفي است. من فكر ميكنم اغلب دوستان نويسنده ما، يا تقريبا همهشان، فهيمتر و آگاهتر از آن هستند كه اينقدر سادهانديش باشند. آن لايكهاي مجازي ميتوانند باعث خيلي چيزها شوند، از جمله اينكه هر كسي تا حدودي آن رضايت خاطري را كه از جامعهاش انتظار دارد، به دست بياورد؛ پس وقتي نويسندهاي كتابش چاپ شد، ديگر چنان عطشي براي لايك گرفتن نداشته باشد. »
يقه كسي را ميگيريم كه بيشتر از همه زحمت ميكشد
به باور نويسنده «نيمه غايب» كه تلاش ميكند از زاويه ديگري هم به موضوع بنگرد، فضاي مجازي شايد انواع تاثيرات ديگر را هم روي نويسندهها و بقيه آدمها بگذارد. به نظرم نميشود به اين سادگي اين طور مسائل را فرموله كرد.
همه ما ميدانيم كه مشكلاتي جدي در وضعيت كتابخواني و نشرمان هست و در پي يافتن مقصر، داريم اين وسط اتفاقا يقه كسي را ميگيريم كه بيشتر از همه زحمت ميكشد و كمتر از همه هم قدر ميبيند. نميبينيم كه شرايط فرهنگي و مسوولان فرهنگي در تمام اين سالها آدمها را به كتابنخواندن سوق دادهاند و آدمها را به جاي كسب معرفت و دانش پي مدرك و نمره فرستادهاند و خانوادههايي كه فرزندشان را به كتابخواني تشويق كنند، استثنا هستند و اصولا فرهنگ و كتاب ديگر چيزهايي دست و پاگير شناخته ميشوند و هيچ مايه مباهات كسي نيستند. مشكل ما اينهاست؛ همين بلايي كه سر فرهنگ آمده. كافي است به برنامههاي تلويزيوني نگاه كنيد و ببينيد چهقدر برنامه خبري و گزارشي و تحليلي براي انواع ورزشها هست و چهقدر زمان به آنها اختصاص ميدهند و به نسبت آنها چهقدر و با چه كيفيتي براي كتاب. اين كاري بوده كه با فرهنگ ما شده و بهخصوص با كتابخواني ما. حالا ما چرا بايد يقه نويسندهها را بگيريم كه در بدترين شرايط دارند عمرشان را پاي كتابهاشان ميگذارند؟ چون از همه دمدستتر كسي را پيدا نميكنيم و بعد هم ميتوانيم با انداختن گناه كتابنخواني مردم به پاي آنها خودمان را راحت كنيم و خلاص.
نويسندهاي كه با يك جايزه متوهم شود مشكل خودش است
از او درباره پيامدهاي منفي جوايز ادبي هم پرسيديم اينكه گاه اين جوايز در كنار ويژگيهاي مثبت خود، گاهي ممكن است اين انتظار را در نويسندگان تازهكاري كه برنده اين جوايز هستند ايجاد كنند كه اين موفقيت ادامهدار باشد و در مورد ديگر كتابهايشان نيز به سرعت تكرار شود و اگر چنين نشود، آن نويسنده دچار سرخوردگي ميشود و ممكن است دچار احساساتي خصمانه شود.
و نويسنده «شمايل تاريك كاجها» در اين زمينه معتقد است: « هيچ پديدهاي نيست كه يكسره نتايج مثبت داشته باشد. جايزههاي ادبي هم ميتوانند جنبههايي منفي داشته باشند. اما اشتباه است اگر فكر كنيم جايزه ادبي فقط براي تقدير از يك نويسنده به راه افتاده و حالا پس اگر آن نويسنده و چندتايي مثل او تاثير بد گرفتند از جايزه، پس نبودنش بهتر از بودنش. نه، اين طور نيست.
جايزه ادبي در درجه اول براي جلبتوجه خوانندگان است به يك يا چند كتاب (كه برنده يا نامزد جايزه ميشوند) و از آن مهمتر براي نشاندادن اينكه اصولا كتاب چيزِ مهمي است و بدون كتابخواندن هيچ ملتي به هيچ كجا نميرسد، مگر به ناكجاآباد. پس اگر نويسندهاي هم با جايزه متوهم شد، اين مشكل خودش است و خودش صدمه ميبيند. درعوض بسياري از آحاد جامعه متوجه يك فعاليت فكري و فرهنگي ميشوند و ميفهمند كه از نظر چهرههاي فرهنگي يك كشور كتاب اصولا چيز مهمي است و نميشود به آن بياعتنا بود؛ چنان كه الان جامعهمان نسبت به كتاب بياعتناست و هيچ ارجي براي نه خواندن و نه نوشتن آن قايل نيست. »