سقوط يا آزادي؟
با حمايت دولتهاي ديگر به آنجا آمده بودند و هنوز هم در سوريه نيروهاي شبه نظامي و نظامي بينالمللي ميجنگند، علت نيز روشن است. تعبيري كه از جنگ سوريه و ليبي و... در ميان بخشي از مسلمانان سلفي وجود دارد و با تعبير رايج رسانههاي غربي به كلي متفاوت است. غربيها كوشيدند كه اين اتفاق را به منزله قيام مردم عليه دولتهاي خودكامه معرفي كنند و هدف نهايي را ايجاد يك حكومت آزاد در آن كشور بدانند. فارغ از اينكه آيا چنين هدفي از سوي مخالفان اسد دستيافتني و قابل تحقق بود يا نبود، اين برداشت از اوضاع ليبي و سوريه به كلي با واقعيت ماجرا تفاوت داشت. حداقل در ادامه بحران تفاوت پيدا كرد. واقعيت ماجرا همان جنبش خلافت و آزادسازي كشورهاي اسلامي از دست حكام جور و برداشتن مرزهاي موجود و تاسيس خلافت اسلامي است. اين را داعش در يك قالب بيان ميكند و ساير نيروهاي سلفي به صورت ديگري آن را ابراز ميكنند و نيروهاي جهادي از همه كشورهاي اسلامي به آنجا روانه شدهاند تا اين هدف را محقق كنند و اينجاست كه تضاد سياست غربيها واضح و آشكار ميشود كه چگونه حامي مخالفان سلفي حكومت سوريه ميشوند؛ در حالي كه به لحاظ معيارهاي سياسي در دو قطب مخالف با آنان قرار دارند. تنها راهحل اين تناقض، كمك به اهداف اسراييل يعني نابودي هرچه بيشتر سوريه است. كدام نيرويي است كه براي مقابله با دولت حاكم بر كشور خود، حاضر ميشود در مناطق شهري و محل سكونت مردم سنگر بگيرد و از درون نيروهاي غيرنظامي بجنگد و شهر را با حضور شهروندان عادي تبديل به پادگان نظامي كند؟ آيا ممكن است يك نفر شهروند سوريه و ساكن حلب باشد و در كنار خواهر و برادر و پدر و مادرش خمپاره پرتاب كند؟ قطعا يا خودش از شهر خارج ميشود يا خانواده را به بيرون و جاي امن ميبرد. چنين نيرويي اشغالگر است و نه آزاديبخش. استفاده از عنوان سقوط حلب به معناي به رسميت شناختن اين نيروهاست. اين عنوان را اگر سلفيها استفاده كنند، عجيب نيست ولي دولتهاي غربي چرا و با كدام مجوز سياسي آن را استفاده ميكنند؟ آن هم در شرايطي كه دولت سوريه همچنان دولت شناخته شده اين كشور است و در سازمان ملل حضور دارد. در مقابل آنان كه از عنوان آزادي حلب استفاده كردهاند، حداقل اين تناقض را ندارند زيرا دولت سوريه را به رسميت ميشناسند و بازگشت تسلط آنان بر اين شهر را آزادي آن ميدانند. تنها نكتهاي كه در اين ميان وجود دارد جنايات انجامشده در جريان اين جنگ است. هرچند اين جنايات به هر صورتي باشد ناقض منطق فوق نيست، همچنان كه آزادي برلين و سقوط رايش سوم تحت تاثير جنايات انجام شده در آن قرار نگرفت. ولي ميتوان درباره اين جنايات نيز به صورت مستقل بحث كرد، البته نه با روايت رسانههاي غربي كه در اين موارد يكسويه عمل ميكنند.