دروغ حناق هست يا نيست؟
زماني نه چندان دور، به كساني كه راحت و زياد دروغ ميبافتند، ميگفتند «دروغ حناق نيست كه بيخ گلوت رو بگيره. » ولي اين مثل انگار در اين روزگار بيشتر كاربرد دارد. دروغ كه از بزرگترين گناهان ديني و آبروبرترين گناههاي اجتماعي ست، حالت نقل و نبات يافته و شوربختانه هر قدر روي صندلي بزرگتري نشسته باشي، هم بزرگتر دروغ ميگويي هم آسانتر. دروغهايي كه نه تنها حناق نميشود تا گلو را بگيرد، كه با آنها انگار راحتتر نفس ميكشي و لابد ميخندي به ريش ديگران يا حتا جامعهيي كه دروغ و دروغهاي تو شده است بلاي جانشان. اصلا اين حناق چيست؟ حُنّاق با ح و تشديد روي نون، در اصل خناق بوده است با خ و بيتشديد. بعيد نيست از زبان پدربزرگها و مادربزرگها آن را خُناق يا خِناق شنيده باشيد. خناق واژه عربي همان بيماري معروفِ ديفتري ست كه از طب قديم به زبان فارسي راه يافته و در گذر از اين راه دراز، كمكم نقطه خ آن در فارسي افتاده و تبديل شده به حناق. ديفتري هم از بيماريهايي ست كه در قديم، اغلب كودكان و كهنسالان به آن دچار ميشدند. باكتري ديفتري وقتي به بدن انسان راه مييابد، قسمت بالايي دستگاه تنفسي را دچار مشكل ميكند و به مرور با درگير كردن قلب و سيستم عصبي، بيمار را به مرگ ميكشاند. از نشانههاي آنكه به بحث شيرين دروغ خودمان هم مربوط ميشود، گلودرد و صداي گرفته و دشواري در بلعيدن است. خلاصه و خودمانياش ميشود خفه شدن آدم.
اين خناق در قديم در معناي مجازي هم زياد به كار ميرفته است. حتي شاعراني چون عطار و نظامي و منوچهري و وحشي بافقي و خاقاني و بيدل دهلوي و از همهبيشتر مولانا «خناق» را در كلامشان به معناي خفگي به كار بردهاند. اين دو بيت از مولوي از بهترين نمونههاست:
خون به جوش آمد ز شعله اشتياق / تا پديد آمد بر آن مجنون، خِناق
و اين يكي:
تو خونِ تكبر ار نريزي / خون جوش كند، خِناق خيزد
ولي كاربرد آن به همين مقدار محدود نيست. مصدر عربي «اختناق» در دو معناي خفه كردن و خفه شدن هم با خناق همريشه است كه اتفاقا در فارسي هم از پركاربردترين مصدرهاي قديمي و هنوززنده است. هم در دانش پزشكي از اختناق تنفسي گرفته تا اختناق رحم، هم در ادبيات سياسي به معناي رعب و وحشتي كه يك حكومت براي جلوگيري از آزادي مردم در جامعه ايجاد ميكند. نمونههاي آن هم كه بسيار است، از برخي حكومتهاي اسبق اروپاي امروزآزاد تا مثلا همين كره شمالي خودمان كه مدرنترين و ناباورترين نمونه اختناق سياسي را به جامعه جهاني معرفي كرده است. در زماني نه خيلي دور، در نكوهش كسي كه آشكارا و بيپروا دروغ ميبافت، ميگفتند «دروغ كه خناق نيست، گلوت رو بگيره. » در آن زمان خناق بيماري شايعي بود و قضاوتي هم به گستردگي امروز در كار نبود. امروزه اما هر قدر اين بيماري ريشهكن و كنترل شده، قضاوت عمومي نيرومندتر و گستردهتر شده و خناق اگر گلوي دروغگو را نگيرد، رسوايي و بيآبرويي يقهاش را سفت ميچسبد و رها نميكند؛ دستكم نه به اين سادگي!