رسانههاي رسمي بايد عرفي شوند
محمدعلي ابطحي
سالها پيش با رييس راديو و تلويزيون صحبت ميكردم، صحبتي منتقدانه. نقدم اين بود كه تصاوير خبرها خيلي عصا قورت داده است. رسمي و خشك. اساسا جا افتاده بود كه مسوولان وقتي پشت تلويزيون ديده ميشوند، فقط بايد در كادر عكسهاي سه در چهار ديده شوند. اين خيلي فاصله مسوولان را با مردم زياد ميكند. حس صميميت و باور در بين آنها به وجود نميآمد. در تصاوير تلويزيون حتي نماي اتاق مديران ديده نميشود. معمولا در گزارشهاي خارجي حداقل تصوير ساير خبرنگاراني كه در جلسه هستند يا مثلا لوستر بالاي سر اتاق ديده ميشود. اينها در ديد اول شايد بياهميت باشد اما در افكار عمومي خيلي تاثير دارد.
راديو تلويزيون عرفي براي مردم اثر گذارتر است. راديو تلويزيوني كه در آن تپق بزنند، مطلب را اشتباه بخوانند، تصحيح كنند. حرفهاي عادي در آن زده شود، ميتواند رابطه با مردم برقرار كند. ديدن راديو و تلويزيون خيلي رسمي به خصوص در برنامههاي سياسي و خبري رعبآور است. آدم تصور ميكند كه نبايد لبخند بزند. به همين دليل هم كوچكترين اشتباهي كه در راديو و تلويزيون انجام شود، سوتي تلقي ميشود و به صورت كليپ و كشف مهم از رسانههاي موازي پخش ميشود. كساني كه معتقدند بايد با رعب واقتدار جامعه را اداره كرد و دررسانه هم اين باور را ايجاد كردهاند، به فاصله افتادن بين مردم و رسانه و نظام توجه ندارند. اما رسانه عرفي چنين مشكلاتي ندارد. در همه دنيا هم رسانهها مجبور شدهاند، عرفي باشند. يك حرف خلاف هم اگر پخش شده آسمان به زمين نميآيد. من براي نخستينبار در هيات دولت آقاي خاتمي تصاوير غيررسمي با موبايلم برداشتم و منتشر كردم.
به اعتقاد من خيلي اتفاق مهمي بود. البته جسارت لازم داشت. مردم كه ببينند وزيرشان در هيات دولت چاي ميخورد و يا آستينش را بالا زده است كه وضو بگيرد يا روي مبل دارد جوراب ميپوشد، خيلي بهتر با آن وزير و نظام و دولت ارتباط برقرار ميكردند. قابل باورتر ميشدند و نظرات آن دولت مورد پذيرش بيشتر قرار ميگرفت. من البته در آن شرايط به عنوان نخستين نفر آسيبهاي زيادي ديدم ولي آگاهانه چنين كردم. يكبار در زمان رياست آقاي احمدينژاد هم در وبسايتم نوشتم كه دولت، يك ابطحي ميخواهد تا بتواند رابطه صميمي مردم با كابينه را تسهيل كند. در دوران آقاي احمدينژاد البته با روحيهاي كه خود رييسجمهور داشت، كمي شرايط بهتر بود. دولت آقاي روحاني كه خبرهاي عصاقورت دادهاش هم كم است، چه رسد به خبرهاي غيررسمي. مردم با ديدن تصاوير ثابت ارتباط زيادي برقرار نميكنند. در ماجراي كسالت رهبر معظم انقلاب اسلامي چندين عكس متفاوت از معظمله منتشر شد. اين عكسها خيلي خوب بود. دست به دست گشت و مردم چهره رهبرشان را غير از آن چه 20 سال است ميبينند، ديدند. اين رفتارها، تاثيرات غيرمحسوسي دارد كه خيلي از تبليغات مستقيم بيشتر است. در ماه رمضان گذشته، كه هرشب صنف و گروهي براي افطار مهمان رييسجمهور روحاني بودند، به يكي از مسوولان عاليرتبه دولت پيشنهاد دادم كه با رعايت موازين امنيتي اجازه بدهيد افراد موبايلهايشان را بياورند. با اين وضعيتي كه همه با موبايل و كانالهاي مختلف فضاي مجازي شهروند- خبرنگار شدهاند، صدها خبر هر شب توليد ميشود و اين براي دولت در اين فضاي بيخبري خيلي مفيد است. قبول نكردند. استدلالشان هم اين بود كه ممكن است تصاوير خوبي نگيرند. قطعا در اين نوع اتفاقات ممكن است ۲۰ درصدي پرتي داشته باشد ولي ۸۰ درصدي تبليغ و ايجاد ارتباط است.
اينكه دفتر رييسجمهور و ساير نهادها از برنامههاي عمومي خودشان خبر تهيه كنند و خودشان عكس بگذارند و دستور دهند كه ساير رسانهها از آن خبر استفاده كنند و همه مثل هم عكس بگذارند و البته عكس و خبر كاملا پاستوريزه باشد، بدترين رفتار رسانهاي است و بياثرترين آنها. اين روشهاي روزنامه پراوداي اتحاد جماهير شوروي است كه نسلهاي فعلي ديگر اسم آنها را نشنيدهاند و به خاطر همين ديكتاتورمآبي كلا اين روش تبليغات كمونيستي در دنيا حذف شد. صدا و سيما بايد عرفي شود تا بتواند شنيده شود. وقتي ائمه جمعه پاي سخنان آقاي قرائتي نشستهاند و ايشان هم طنزي مطرح ميكند. ائمه جمعه هم مثل همه مردم كه طنزي ميشنوند، لبخندي زدند. چرا بايد اين يك اتفاق مهم تلقي شود؟ دليلش اين است كه به جامعه قبولاندهايم كه تلويزيون تصاوير رسمي و بزك شده مديران و مسوولان را بايد نشان دهد.
در حالي كه اگر مردم بدانند تلويزيون ميتواند با آنها صميمي باشد، آنها هم با تلويزيون صميمي ميشوند و دل به اخبار و سياستهاي آن ميدهند. الان كه صدا و سيما ديگر رسانه اصلي كشور نيست و تاثيرگذاري ساير رسانههاي شخصي به بركت فضاي مجازي هم به موازات تلويزيون هست، با عرفيسازي برنامههاي صداوسيما ميشود اطمينان به آن رسانه را تقويت كرد.