نگاه انفعالي نسبت به حضور مردمي
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
سالگرد پيروزي انقلاب و حضور دوباره مردم براي گراميداشت خاطره 22 بهمن سال 1357 را چگونه بايد تحليل كرد؟ برخي از افراد با شمارش مشكلات و ضعفها و نارساييهاي جامعه نسبت به دعوت به مردم براي اين حضور تشكيك كرده و چنين حضوري را مترادف با حمايت يا حداقل تن دادن به اين مشكلات دانستهاند. مشكلاتي از قبيل نابرابريها، فقر، حاشيهنشيني، بيكاري، اعتياد، فساد، بيعدالتي، ناكارآمدي و... آيا كسي در وجوه اين مشكلات و مسائل ترديدي دارد؟ فارغ از اينكه ابعاد و كيفيت آنها چقدر باشد، نه تنها مردم كه بخش عمدهاي از مسوولان نيز خود منتقد اين وضع بوده و خواهان تغيير آن هستند. هرچند ممكن است به درستي اين پرسش پيش آيد كه مسوولان مگر وظيفهاي جز حل اين مشكلات دارند؟ بله وظيفه آنان است كه با كمك مردم و انتخاب راه درست بر اين مشكلات فايق آيند ولي در اين مرحله حداقل چيزي كه ميتوان گفت اين است كه آنان هم وجود اين مسائل و مشكلات را نفي نميكنند. با وجود اين مسائل چرا رهبران سياسي به ويژه اصلاحطلبان از مردم دعوت به حضور ميكنند و از آن مهمتر اينكه چرا مردم در اين مراسم حاضر ميشوند؟ پاسخ به اين پرسش نشان ميدهد كه منتقدان مذكور نگاه وارونهاي به فلسفه اين اقدام سياسي مهم دارند.
سادهترين ايراد به نگاه وارونه فوق بيان يك نمونه مشابه است. انقلاب فرانسه پس از آنكه رخ داد براي چندين دهه فرانسه و مردم فرانسه را با فراز و فرودهاي فراوان مواجه كرد ولي آنان سالروز اين انقلاب را به بهترين وجه گرامي ميدارند و براي دويستمين سالروز آن انقلاب مراسم مفصلي برقرار كردند و سالانه نيز چنين ميكنند.
آيا اين گراميداشتها دفاع از مشكلاتشان است. ما برحسب پيشفرضهاي اوليهاي به اين پرسش دو پاسخ متضاد ميدهد. كسي كه منفعل است و در خود فرورفته بزرگداشت انقلاب فرانسه را مترادف با دفاع از مصايب آن ميبيند. كسي كه همچنان شعار اصلي آن انقلاب يعني «آزادي، برابري، برادري» را ارج مينهد با اين گراميداشت برخي از آنچه را كه پس از انقلاب فرانسه رخ داد را نميپذيرد، حتي اگر وقوع چنين مشكلاتي را تا حدي گريزناپذير هم بداند. چنين فردي پايبندي خود را به آن شعار ارزشمند نشان ميدهد.
در مورد انقلاب ما نيز همين منطق صادق است. گراميداشت سالروز آن نه تنها در تاييد مشكلات فعلي نيست، بلكه در تاييد دوباره و چندباره بر شعارهاي اساسي انقلاب است. و از همه مهمتر تاكيد بر حضور مردم بر عرصه اجتماع و سياست است. نگاه وارونه متوجه نيست، مردم با حضور خود در اين مراسم بيش از هر چيزي خود و اراده خود را تاييد ميكنند و نشان ميدهند. مگر جز اين است كه بزرگترين حضور مردمي تاريخي در ايران كه منجر به تحولي شده است، انقلاب اسلامي 1357 بوده؟ پس هرگونه حمايتي از آن پيش از هر چيز حمايت از اصل اين حضور است. اصلي كه در حال حاضر هم ميتواند خود را نشان دهد. خواست مردم ميتواند متحول و متغير باشد و هر روز به شكلي درآيد. آنچه كه ريشه همه اينهاست تاكيد بر اصالت و سرنوشتساز بودن اراده مردم است. همانطور كه در راي دادن نيز گاه به يك جناح و گاه به جناح ديگري راي ميدهند كسي اين نگرشها و جهتگيريها را معيار موافقت يا مخالفت با اصل حضور انتخاباتي نميدانند.
رهبران اصلاحطلب نيز با همين منطق از چنين حضوري كه به منزله تكرار و تاكيد دوباره بر حقوق و حضور مردم است از آنان براي شركت در انتخابات دعوت كردند. ولي اين همه مساله نيست. امروز وضعيت جهان با آمدن ترامپ بيش از پيش خطرناك شده است. موجودي كه نه تنها در اين سوي جهان، بلكه در جهان غرب و حتي ايالات متحده، موجب وحشت صدها ميليون نفر شده است. و البته ما بايد بيش از همه نگران چنين موجودي در كاخ سفيد باشيم. عقل عادي اقتضا ميكند كه از موجوديت ايران و استقلال آن در برابر چنين هيولايي دفاع كنيم. مهمترين سلاح جوامعي مثل ما حمايتهاي مردمي و مشاركت آنان است. سلاح مردمي كمهزينه و موثر است و مردم نيز متوجه چنين وضعيتي هستند. نگاهي به اطراف خودشان ميكنند، ميبينند كه فقدان حضور مردم در عرصههاي گوناگون سياست، چه عوارض جبرانناپذيري براي آنان داشته است. همين مشاركت ساده و كمهزينه بود كه در سال 1392 توانست قطار سياست در ايران از يك پرتگاه جدي تغيير ريل داده و به جايي برساند كه حداقلي از اطمينان و اميد را نسبت به آينده ايجاد كند. ولي با آمدن ترامپ بايد نشان داد كه اين حمايت و حضور همچنان ادامه دارد. در اين ميان يك نگراني بحق نزد منتقدان است و آن اينكه چنين حضوري مترادف با تاييد وضع موجود و مشكلات پيشگفته تلقي شود. جاي چنين نگرانياي هست ولي اتفاقا بهترين راه براي رفع آن مشاركت عمومي به ويژه منتقدان است كه نشان دهند ميان اين دو مقوله تمايزي جدي وجود دارد. مردم با حضور خود در راهپيمايي و ضمن حفظ مواضع انتقادي خود نشان دادند كه خيلي نگران اين سوءاستفاده از حضورشان نيستند.