• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3745 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۵ بهمن

اجابت درخواست آيت‌الله شريعتمداري توسط امام(ره)

گروه سياسي| روزنامه جمهوري اسلامي يادگار روزهايي است كه نخستين حزب فراگير و فعال در نظام نوپاي جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كرد. اگرچه حزب جمهوري از فراز و نشيب‌هاي آن روزهاي پر حادثه تاريخ ايران سر سلامت بيرون نياورد و در نهايت منحل شد اما ارگان رسانه‌اي اين حزب در تمام اين سه دهه توسط يكي از بازماندگانش منتشر شد. مسيح مهاجري حدود 4 دهه است كه مديرمسوولي يكي از سه روزنامه قديمي وابسته به نظام را بر عهده دارد و گاهي در قالب سرمقاله مواضع خود را بيان مي‌كند. او در حساس‌ترين سال‌هاي ترور، بحران و دفاع مقدس در زماني كه راديو و تلويزيون و روزنامه‌ها انحصار رسانه را در اختيار داشتند، اداره يكي از سه روزنامه اصلي كشور را بر عهده داشت و خاطراتي شنيدني از آن روزها دارد. مسيح مهاجري در گفت‌وگو با جماران خاطره‌اي از اجابت درخواست آيت‌الله شريعتمداري توسط امام نقل كرده است. از شبي كه گفت‌وگوي ري‌شهري با آيت‌الله شريعتمداري پس از خلع مرجعيتش توسط جامعه مدرسين حوزه علميه قم، از تلويزيون پخش شد. مدير مسوول روزنامه اطلاعات مي‌گويد اين گفت‌وگو را در دفتر تحريريه به تماشا نشسته بود و مي‌گويد: همان شب هم كه اين برنامه پخش مي‌شد ما چند مطلب به چاپخانه فرستاده بوديم. آن زمان هم چاپخانه مثل الان دستگاه ديجيتالي نبود و حروفچيني دستي بود. كارها شده بود و حروفچيني شده و صفحه‌ها بسته شده بود و مصاحبه كه پخش شد من خودم هم در تحريريه پاي تلويزيون نشسته بودم و مصاحبه تمام شد و پشت ميزم رفتم كه بنشينم و فكر كنم و چيز جديدتري هم بنويسيم كه تلفن زنگ زد و من گوشي را برداشتم و ديدم كه حاج احمد آقا است. (اين يكي از مواردي بود كه حاج احمد آقا شخصا پيام امام را به من منتقل مي‌كردند) سلام و احوال پرسي كرديم و گفتند كه امام پيغامي براي شما دارند و من گفتم همين الان بايد به شما اين را بگويم. وي در ادامه مي‌افزايد: پرسيدم پيغام چيست؟ گفتند امام فرمودند از اين لحظه عليه آقاي شريعتمداري هيچ چيزي در روزنامه چاپ نكنيد. علتش اين بود كه آقاي شريعتمداري در آخر مصاحبه وقتي از او پرسيدند خواسته‌اي ‌داري يا نه؟ گفته بود از آيت‌الله خميني مي‌خواهم به روزنامه‌ها بگويند كه ديگر روزنامه‌ها عليه من چيزي ننويسند. امام اين را شنيدند و اين دستور را دادند. حاج احمد آقا گفت امام فرمودند به شما بگويم از اين لحظه در روزنامه هيچ چيزي عليه آقاي شريعتمداري چاپ نكنيد. مهاجري در ادامه اضافه مي‌كند: من گفتم ما يك چيزهايي به چاپخانه فرستاديم و حروفچيني و صفحه‌بندي شده و الان هم آخر شب است، به امام بگوييد اجازه بدهند ما اينها را چاپ كنيم و از فردا چشم. خودمان هم يك خرده انگيزه داشتيم كه از اين كارها بكنيم چون از دست آقاي شريعتمداري ناراحت بوديم. گفتند من از امام مي‌پرسم و به شما مي‌گويم. (ضمنا اينجا اين را بگويم كه حاج احمد آقا امانتدار بود. يعني همين نمونه نشان مي‌دهد.) تلفن قطع شد و شايد يكي دو دقيقه هم نشد و دوباره زنگ زده و گفتند كه من از امام پرسيدم و امام گفتند نه خير، بگوييد همين امشب قطع كنند و فردا صبح كه روزنامه در مي‌آيد هيچ چيزي عليه آقاي شريعتمداري نباشد. ما هم اطاعت كرديم و هر چيزي به چاپخانه فرستاده بوديم برگردانديم و مطالب ديگري كه مربوط به آقاي شريعتمداري نبود آن شب فرستاديم و چاپ كرديم و فردا صبح كه روزنامه بيرون آمد هيچ چيزي در مورد آقاي شريعتمداري نداشت.
ممكن است عده‌اي بر اساس اغراض سياسي بگويند يك نفر مرجع نيست
مهاجري در ادامه خاطره‌اي ديگر را نقل مي‌كند و مي‌گويد: عده‌اي از مراجع قم مطلبي را در مورد رژيم صهيونيستي گفته بودند و ما خودمان در روزنامه عكس آن چهار يا پنج مرجع را چاپ كرديم و اسم‌شان را هم آورديم و نوشتيم كه اين پنج مرجع عليه رژيم صهيونيستي بيانيه دادند و مثلا كشتار غزه را محكوم كردند. وقتي اين مطلب منتشر شد بعضي از اين آقايان كه نمي‌خواهم اسم ببرم اعلام كردند كه اين روزنامه بي‌خود اين كار را كرده چون يكي از اين آقايان مرجع نيست و گفتند كه ما ديگر روزنامه شما را نمي‌خوانيم براي اينكه شما گفتيد كه اين فرد مرجع است. وي در ادامه مي‌گويد: ما خنديديم و گفتيم شما نخوانيد، روزنامه ما طوري نمي‌شود چون همه مي‌خوانند. بعد هم ديديم كه هيات نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد نامه‌اي به عنوان تذكر به من داد كه شما گفته‌ايد اين فرد مرجع است و او مرجع نيست. من نامه‌اي به آنها نوشتم كه هم نامه آنها و هم نامه خودم را دارم. مهاجري در ادامه به نامه‌اي اشاره مي‌كند كه به اعضاي هيات نظارت بر مطبوعات نوشته و مي‌گويد: نامه نوشتم و براي همه اعضاي هيات نظارت فرستادم و اصل مطلبش اين است كه نوشتم من خودم جزو كساني هستم كه مي‌توانم تشخيص بدهم كسي مرجع هست يا نيست و شما حق نداريد در مورد اينكه كسي مرجع هست يا نيست، حرفي بزنيد. من تشخيص دادم مرجع است و نشانه اين هم همين كه مقلد دارد. چون نشانه مرجع دو چيز است يكي تشخيص متخصص و ديگري داشتن مقلد است. بنابر‌اين شما حق نداريد در اين مساله وارد شويد و ما به حرف شما اعتنايي نخواهيم كرد و به كارمان هم ادامه داديم و بعد از آن هم همان آقا را به عنوان مرجع مطرح كرديم. مهاجري افزود: پس يك جاهايي ممكن است اتفاق بيفتد كه عده‌اي بر اساس اغراض سياسي بگويند يك نفر مرجع نيست يا بخواهند براي استفاده در آينده كسي را كه مرجع نيست با تبليغات و تزريق پول مرجع كنند كه اين هم درست نيست. مرجعيت همان راهكار شرعي خودش را دارد كه از قديم بوده و به انقلاب هم ربطي ندارد و از مرجعيت افتادن هم همين‌طور است. يعني كسي ممكن است شرايط را از دست بدهد و ديگر مرجع نباشد. ممكن است عدالتش را از دست بدهد يا به واسطه به وجود آمدن عارضه‌اي در ذهن يا جسمش علمش را از دست بدهد اينها جزو چيزهايي است كه شرعا شرايط مرجعيت را از بين مي‌برد. بعضي‌ها هم ممكن است بتوانند اين را تشخيص دهند و مرجعيت را سلب كنند. بنابر‌اين راهكار شرعي دارد و اغراض سياسي را نبايد با آن قاطي كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون